جادو شدن با کشته شدن (مردن) 2تا است.بنا براین اصل که هر زهری پادزهری هم دارد می توان تعمیم داد هرجادویی ضد خود راهم دارد.لیکن اگر جادومنتهی به مرگ شده باشد برگشت ندارد تاکنون رولینگ از این قاعده پیروی کرده است.اما یادمان باشد رولینگ با ظرافت خاصی بعضی از جادو ها را بر گشت ناپذیر می خواند . دلیل هم ساده است ضد ان هنوز کشف نشده. دیگر اینکه هر نویسنده ای قواعد داستانش را خود پی ریزی میکند من برای تاثیر داستان وجود چند قربانی را لازم می دانم اما نه دامبلدور را

من جادوگران سرچ كردم

در چنین وضعی که دامبلدور گیر کرده نجات دادنش هنر می خواهد ووفاداری اگر اسنیپ او را کشته که هنر نکرده اما اگر اورا نجات داده و وانمود کرده که دامبلدور را کشته دامبلدور حتما ازجان اسنیپ حمایت می کند ومرگ خودرا حقیقی جا خواهد زد لازمه این کار ان تشییع جنازه سنگین است ومابقی.. اما از طرف دیگر معتقدم جادو گران کمتر باجادو می کشند وسعی می کنند طرف را جادویی در حد مرگ کنند باین ترتیب طرف نه زنده است نه مرده