هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (استرجس.پادمور)



Re: گفتگو با ناظر انجمن شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#1
سلام كرام عزيز

ببين من قصد دارم يه تاپيك بزنم كه توي اون بچه ها شعر هاي ادبي بزنن و من و بيگانه هم به عنوان نقد كننده اونجا باشيم...باور كن چيز تكراري نيست...من از باشگاه شعر و شاعري خوشم نمياد....چوم اونجا حالت كل كل داره ....ولي اين تاپيك حرفه اي و خيلي هم شعر هاي درست و حسابي توش زده ميشه....در هر صورت اگر باز هم برات مقدور نيست بگو كه توي كدوم فروم بزنمش بهتره...ولي اگر بشه خيلي دوست دارم كه توي لندن باشه....چون از همه فروم ها منظم تره....


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: چگونگي رد شدن از سكوي نه و سه چهارم بدون جلب توجه ماگلها ؟
پیام زده شده در: ۱۲:۳۰ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#2
هميشه موقعيت پيش مياد حتي در شلوغ ترين جاها ....اگر هم يه ماگلي ببينه ميتونن با طلسم فراموشي حافظش رو درست كنن....


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: چرا در کتاب پنج هری برای نجات سیریوس از زمان برگردان استفاده نکرد
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#3
اولا هري اون موقع اصلا زمان برگردون در دسترس نداشت ...ثانيا وقتي قراره يه شخصيتي بميره ديگه بايد اين اتفاق بيفته...البته بازم فكر ميكنم كه نميتونست اين كار رو بكنه...چون زمان برگردون هاي سازمان كمكي بهش نميكردن...


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: انتخاب جادوگر ماه ( قابل توجه مدیران سایت )
پیام زده شده در: ۱۰:۵۲ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#4
ميدونيد انتخاب جادوگر ماه خيلي خوبه....ولي من ميگم آدم هاي ضعيف سايت انتخاب نشن....مثل ماگل ماه و ...چون يارو خيلي تضعيف روحيه ميشه...همين سوسك رو ببينين از وقتي ماگل ماه شده با همه دعوا داره....بعضي ها خب جنبش رو ندارن و ناراحت ميشن...


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re:کلیپ ها و ترانه های جادویی!!!
پیام زده شده در: ۱:۱۸ جمعه ۷ اسفند ۱۳۸۳
#5
رزم ممل و هري 2 :

و اينك ادامه ي ماجرا :

چو شد روز هري بپوشيد گبر / نگهبان تن كرد بر گبر ببر

كمندي به فتراك زين بر ببست / بر آن اسب پيل و قلندر نشست

چو گونگال هري را بدان چهره ديد/ همي رنگ از صورتش بر پريد

بگفتا هري را كه فرزند من / بپرهيز از اين جنگ دلبند من

بياموز و بشنو ز پيران سخن / به جنگ ممل تو نرو جون من

بترس از جهان دار يزدان پاك / مكن سايت را با دل اندر مغاك

هري داد پاسخ كاي مادرم / نباشد مرا باك روئين تنم

من آنم كه در جنگ با لرد دارك ( دارك لرد ) / پك و پوز او را زدم من به خاك

نبيني كه در جنگ من چون شوم / همي باعث ريزش خون شوم

چو گونگال شنيد از هري اين سخن / از آن مرد پرخاشجوي كهن

بگفتش تو بيداد كوشي همي / دو چشم خرد را بپوشي همي

از امروز با من سخن دم نزن / شكستي دل مادرت را پسر

-----------------------------------------------------------------------------
در صحنه ي رزم....

بدو گفت هري كه نام تو چيست ؟ / تن بي سرت را كه خواهد گريست؟

بگو تا بدانم كه بعد از نبر / كه را ريختم خون چو برخاست گرد

ممل اين چنين داد پاسخ كه نام / چه پرسي از اين پس نبيني تو كام

مرا همسرم (ريكو) نام مرگ تو كرد / زمانه مرا پتك سايت تو كرد

سر نيزه و نام من مرگ توست / همي جنگ من بهر آن سايت توست

به گوش تو گر نام من بگذرد / همه سايت و زوپس و دلت بشكند

------------------------------------------------------------------------------
و رزم آغاز ميشود.....

نخستين به نيزه بر آويختند / همي خون ز جوشن فرو ريختند

ز نيروي اسبان و زور ممل / شكسته شد آن نيزه هاي خفن

به شمشير گيلدي ببردند دست / چنان شد كه دست ممل برشكست

چو جنگيدن آن دو بالا گرفت / ممل سخت دست هري گاز گرفت

هري آنچنان نعره زد با خروش / تو گويي بر آمد زمانه به جوش

ممل چون زمان را مناسب شناخت / به سوي هري همچو شيري بتاخت

بزد بيني اش را بگرز گران / جهان تيره شد پيش چشم سران

هري چون بيفتاد از اسب روي زمين / ممل را نگه كرد با چشم كين

چنين اش بگفتا ممل با سرور / چه شد آن همه ادعا و غرور ؟

تو آني كه گفتي كه روئين تنم / ممل را خودم بر زمين ميزنم

هم اكنون به خاك اندر آيد سرت / بسوزد دل مهربان مادرت

به پايان رسيديم ما داستان / به پايان اين قصه ي راستان

چه خوش گفت استرجس پاكزاد / تمام كردم اين را يك بامداد ( ساعت يك نصفه شب )


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: والدین هاگرید چگونه با هم زندگی می کردند ؟
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۳
#6
به نظر من اين كه يه آدم با يه غول ازدواج كنه خيلي عجيبه....اصلا مگه ميشه يه آدم از يه غول خوشش بياد...؟...به هر حال فكر ميكنم غول هاي مؤنث نبايد زياد زشت باشن و گرنه باباي هاگريد باهاش ازدواج نميكرد....در ضمن اون ها اصلا خوشبخت نبودن...باباي هاگريد اون رو تنهايي بزرگ كرد....چون مامامن هاگريد اون رو خيلي زود ول كرد و رفت.....


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: مجلس
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۳
#7
لايحه ي سازمان انرژي اتمي جادوگران :

هري : خوب....امروز به بررسي لايحه ي انرژي اتمي جادوگران مي پردازيم....
كرام : من اعتراض دارم ....
هري: هنوز كه چيزي نگفتيم....
كرام : آهان...نه من ميخواستم بگم كه....(داركي كمكم كن...)
داركي : برادر ها يه صلوات مرحمت كنين...
( صلوات جمعيت )
هري : خب ادامه ميديم....كه موضوع بسيار مهميه...و بنا به نياز سايت قصد داريم از اون استفاده كنيم...البته صلح جويانه...ما فقظ قصدمون صلح و آرامش شبكه جهانيه....ولي متاسفانه سايت هاي رقيب ما رو خراب كردن....نظراتتون رو بگين...
داركي : طبق حديثي داريم...."البروتكل الحاقي في السماوات و الارض ....فهم لا يبصرون...."
كرام : من اعتراض دارم...
هري : به چي؟
كرام : من اعتراض دارم....خب مهم اينه كه من اعتراض دارم...
هري : خيلي خوب مثله اينكه مجبوريم بندازيمت بيرون تا بفهمي كه اينجا جاي مسخره بازي نيست...گراوپي ببرش....
كرام : نه ...خواهش ميكنم....ديگه نميگم ...جون نميد...
استرجس : براي چي اسم ناموس مردم رو مياري؟؟؟....صد بار بهت گفتم ناموس مردم حرمت داره....

( ضد و خورد در جلسه....)
بيست دقيقه بعد :
هري : خب بعد از يه وقفه كوتاه ادامه ميديم....ببينيد بايد انتخاب كنيم كه كي ها براي مذاكره برن سازمان انرژي اتمي....
آبرفورث : اين سازمان انرژي اتمي خارجه؟
هري : بله....چه فرقي ميكنه؟؟؟...حالا كي ها ميتونن برن؟
استرجس : من ميتونم برم...... من انرژي اتمي قبول شدم راهم دور بود نتونستم برم....و گرنه ميتونم برم انرژي اتمي.....
هري : بابا اين با اون فرق ميكنه...
داركي :‌ ما انشالله ميرويم تا مردمي را نيز از آنجا به آسلام دعوت كنيم....
هري : متشكرم حاجي....ديگه؟
كرام : من اعترا....نه يعني منم ميرم....
آبرفورث : منم ميرم ...چند تا پوستر ريكو هم ميبرم حال كنن...
هري : كريچر شما ميري؟
كريچر : من به دابي قول دادم آخر هفته با هم بريم مسافرت...
آبرفورث : ااااا....كجا؟
كريچر : دابي ميگه بريم قطر ولي من ميگم كنگو كينشازا بهتره...نظرتو چيه استرجس؟
هري : آقايون ساكت....جلسه رسميه بابا....
استرجس : هري من برم ديگه.... من انرژي اتمي قبول شدم....تجربه دارم....
هري : باشه ...تو هم برو فقط بهشون نگي من انرژي اتمي قبول شدم....
استرجس : باشه....بريم؟
هري : ميني بوس دم در منتظره....
آبرفورث : يعني بايد از اينجا تا برلين با ميني بوس بريم؟؟
هري : بله متاسفانه بودجه مون در همين حده....در ضمن رسيدين باهاش چونه بزنين...من كه 250 تومن بيشتر ندارم...آبرفورث تو چقدر داري ؟


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: چرا تابلو چهار مدیر اصلی در هاگوارتز نیست؟
پیام زده شده در: ۲۳:۵۲ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳
#8
سؤال جالبيه....فكركنم بايد توي اتاق دامبلدور باشن....شايد رولينگ تا حالا اشاره نكرده....در ضمن شايد هم اون ها درست و حسابي مدير نبودن...آخه اگر يادتون باشه ...كلاه يه چيزهايي ميگفت كه بينشون تفرقه افتاده....شايد به همين خاطر تابلو هاي هم رو از بين بردن...به هر حال هينم يه احتمال ميتونه باشه...


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: چه كسي باعث مرگ سيريوس شد؟!!
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۳
#9
به نظر من هيچ اتفاقي رو نميشه تقصير يه نفر انداخت ...همه مقصر بودن از جمله ...هري ...دامبلدور....محفلي ها كه به هري قضيه رو نگفته بودن و بي تقصير ترين آدم خود سيريوس بيچاره بود ...خب هر كسي ممكنه اشتباه كنه...مخصوصا اگر با يه جادوگر فرزي مثله بلاتريكس مبارزه كنه...


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: رولینگ که یه زنه چطور میتونه داستان یه پسر را بنویسه
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۳
#10
به نظر من شخصيت يه پسر چيزه خاصي نيست كه نشه توصيفش كرد و يه آدم با استعدادي مثل رولينگ براش آسونه كه شخصيت يه پسر بچه رو توصيف كنه....اون هري رو خودش ساخته و مسلما به يه سري از اخلاق هاي پسر ها واقف بوده...


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.