هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۷
#1
- هی هری ...
هری ایستاد و به سمت صدا برگشت. فرد و جرج داشتند به دنبالش میدویدند ...
- هری یک کار فوری و خنده دار باهات داریم ... اون نقشه غارتگر همراهته ؟
هری دستش را در جیب ردایش کرد و نقشه پوسیده ای را بیرون کشید. با گنگی آن را به سمت فرد گرفت و گفت : چیکارش داری ؟
جرج گفت : میذاری این افتخار نصیب من بشه ... بعد از مدت ها دلم میخواد من ازش استفاده کنم.
هری شانه هایش را بالا انداخت و آن را به سمت جرج گرفت. جرج درحالی که لبانش به لبخند شیطنت آمیزی مزین بود ، دستش را به سینه گذاشت و چشمانش را بست ، اندکی صدایش را صاف کرد و گفت : « من سوگند میخورم که کار بدی انجام بدم ! »
با برخورد چوبدستی فرد به نقشه نوشته های ریزی و خطوط درهمی در نقشه پدیدار شد و کم کم نقشه کامل هاگوارتس به همراه نقاط متحرک شکل گرفت.
فرد نقشه را از دستان هری بیرون کشید و گفت : «باید پیداشون کنیم ... صبر کن ... اینجا که نیستن ... طبقه سوم ... امممم ... راه های مخفی...
هری با سردرگمی از فرد به جرج نگاه کرد و گفت : میشه منم بدونم چی شده ؟
جرج در حالی که برق خاصی در چشمانش میدرخشید گفت : داداش کوچولومون عاشق شده !
همزمان با این جمله فریاد فرد شنیده شد : پیداش کردم.
هری و جرج به نقطه ای که او اشاره میکرد نگاه کردند و توانست دو نقطه بسیار نزدیک هم را در طبقه چهارم و یکی از راهرو های مخفی ببینند ! هری با دیدن نام آن دو لبخند پیروزمندانه ای زد و گفت : فهمیدم !

و بار دیگر به نام آن دو نقطه نگاه کرد : رون ویزلی ، هرمیون گرنجر

فرد خندید و گفت : هری فکر کنم وقتشه که مچ دو تا دوستت رو بگیری !
هری گفت : پس بزنین بریم بچه ها ...

و هر سه به سمت راهرو های مخفی طبقه چهارم به راه افتادند ...

ده دقیقه بعد

لبان رون و هرمیون از هم جدا میشه و هردو به سه پسری که دارند دیوانه وار به آنها میخندند نگاه میکنند ... هرمیون اشکش در میاد و روش رو برمیگردونه که توی صورت هری نگاه نکنه ... رون به سمت فرد و جرج میدوه و اونها در حالی که از ته دل میخندند فرار میکنه ...
رون در حالی که همه صورتش سرخ شده و دنبال اونا میدوه فریاد میزنه : « اگر بگیرمتون مجبورتون میکنم یک کرم فلوبر زنده بخورید ! »

------------------------------------------------------------------------------
ببخشید من چون قبلا توی ایفای نقش بودم و بعد به دلیل نداشتن فعالیت خارج شدم به خودم جرئت دادم که مرحله یازی با کلمات رو بیخیال بشم و مستقیم اینجا پست بزنم ... امیدوارم تاییدم بکنید !


نوشته خوب بود و قابل تاييد! بي هيچ شكي! اما سوال: با همين شناسه عضو ايفاي نقش بوديد؟ چند ماه پيش؟ لطفا برام پيام شخصي بذاريد تا در مورد تاييد يا عدم تاييدتون تصميم بگيرم.


تاييد شد.


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۸/۲۷ ۱۲:۵۵:۴۰
ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۸/۲۸ ۱۰:۱۶:۰۰

اهل ایفای نقشم ، روزگارم بد نیست


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۲۸ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۶
#2
من می خواستم از ایفای نقش خارج شم ... لطفا من رو از ایفای نقش خارج کنید و شناسه برتی هیگز رو به شخصیت های گرفته نشده اضافه کنید !

بعد از یک ماه عدم فعالیت، خارج میشید.نیازی به درخواست دادن نیست.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۱۶ ۱۷:۰۹:۵۸

اهل ایفای نقشم ، روزگارم بد نیست


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۶
#3
با سلام ... دلیل تغییر گروهم یک نظر شخصیه و اون اینکه فکر می کنم چون تالار گریفندور خیلی شلوغه و سرش به تهش میرسه ( جزء اصتلاحات ابدایی خودم ) در نتیجه این شلوغی جای پیشرفت رو از آدم می گیره ... اگر برم راونکلاو دیگه نمی خوام گروهم رو تغییر بدم و تا اخر در همون گروه راونکلاو می مونم !

1- نام : برتی
2- نام خانوادگي : هیگز
3- نام كامل : برتی ایگانیتوس هیگز
4- چوبدستی جادو : چوب زبان گنجشک با 35 سانت طول و 2.5 سانت قطر
5- هسته چوبدستی: دم تک شاخ
6- چوب جارو: نیمبوس 2001
7- جنسيت : مرد
8- ظاهر کلی : چشمان قهوه ای ، مو های سیاه و صورت باریک
11- گروه : راونکلاو
10- تاريخ تولد : 21 جولای 1947
11- سن: 53 سال
12- محل زندگي : لندن
13- افتخارات: سه ماه وزارت در مرکز وزارت جادو
14- شغل : رییس بخش تصادفات جادویی وزارت جادو
15- علاقه مندي : نشستن در طبقه سوم اتوبوس شوالیه


تائید شد


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۳ ۱۱:۴۴:۲۰
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۶ ۱۵:۵۲:۰۵


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۱۵ شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۶
#4
1- نام : برتی
2- نام خانوادگي : هیگز
3- نام كامل : برتی ایگانیتوس هیگز
4- چوبدستی جادو : چوب زبان گنجشک با 35 سانت طول و 2.5 سانت قطر
5- هسته چوبدستی: دم تک شاخ
6- چوب جارو: نیمبوس 2001
7- جنسيت : مرد
8- ظاهر کلی : چشمان قهوه ای ، مو های سیاه و صورت باریک
11- گروه : راونکلاو
10- تاريخ تولد : 21 جولای 1947
11- سن: 53 سال
12- محل زندگي : لندن
13- افتخارات: سه ماه وزارت در مرکز وزارت جادو
14- شغل : رییس بخش تصادفات جادویی وزارت جادو
15- علاقه مندي : نشستن در طبقه سوم اتوبوس شوالیه


دلیل تغییر گروهتون رو نگفتین . در ضمن اگر شما تغییر گروه بدین تا اخر باید در همان گروه بمونین و امکان تغییر گروه مجددا وجود نداره . اگر موافقی دلیل رو بگو و دوباره پست معرفی رو بزن تا جابه جایی صورت بگیره


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۲ ۱۳:۵۳:۳۲
ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۲ ۱۴:۱۲:۱۸


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ جمعه ۳۱ فروردین ۱۳۸۶
#5
با سلام ...
طبق مطالبی که در یکی از پرسش های همگانی خوندم تا یک ماه پس از عضویت میشه شخصیت رو بدون عوض کردن شناسه کاربری تغییر داد. من هنوز یک ماه نشده که در سایت عضو شدم ، می خواستم بدونم برای تغییر شخصیت باید دوباره از بازی با کلمات شروع کنم یا اگر همینجا شخصیتم رو معرفی کنم کافیه ؟

شما میتونی با همین شناسه یه شخصیت دیگه انتخاب و معرفی کنی و نیازی نیست دوباره از بازی با کلمات شروع کنی..موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۱ ۱۲:۲۹:۵۳

اهل ایفای نقشم ، روزگارم بد نیست


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ جمعه ۲۴ فروردین ۱۳۸۶
#6
پست های تایید شده من : بازی با کلمات -- کارگاه نمایشنامه نویسی
-----------------------------------------------
1- نام : برتی
2- نام خانوادگي : هیگز
3- نام كامل : برتی ایگانیتوس هیگز
4- چوبدستی جادو : چوب زبان گنجشک با 35 سانت طول و 2.5 سانت قطر
5- هسته چوبدستی: پر ققنوس
6- چوب جارو: نیمبوس 2001
7- جنسيت : مرد
8- ظاهر کلی : چشمان قهوه ای ، مو های سیاه و صورت باریک
11- گروه : گریفیندور
10- تاريخ تولد : 21 جولای 1947
11- سن: 53 سال
12- محل زندگي : لندن
13- افتخارات: سه ماه وزارت در مرکز وزارت جادو
14- شغل : راییس بخش حمل و نقل جادویی وزارت جادوگری
15- علاقه مندي : پرتره معروف یک ماگل که مونالیزا نام دارد
16- معرفي كوتاه ( شرح حال ) :
در 21 جولای 1947 در لندن از یک خانواده کاملا جادوگر بدنیا آمدم. از ابتدای کودکی به دنیای ماگل ها علاقه داشتم و همیشه پرتره معروف لئوناردو داوینچی را که مونالیزا نام داشت دوست می داشتم. در 18 سالگی به خدمت وزارت جادو در آمدم و به مدت دو سال کاتب دفترخانه بخش تصادفات جادویی بودم. بعد از آن به مدت بیست سال مسئول دفتر محموله های سری در بخش حمل و نقل جادویی شدم و بعد از آن در زمانی که چهل سال داشتم به مدت سه سال به ریاست بخش محموله های اوژانسی در آمدم. پس از آن به مدت سه ماه به طور موقت وزیر جادو بودم و بعد از برکنار شدنم از ریاست بر سکوی ریاست بخش حمل و نقل جادویی نشستم . در آن زمان بود که به دلیل فعالیت های بی دریغم در وزارت به دریافت مدال مرلین درجه سه خدمت و مدال افتخار بهترین کارمند وزارت نایل آمدم. روفوس اسکریمجر که هم اکنون وزیر سحر و جادوست بهترین دوست من است. من هم اکنون هم در سمت ریاست بخش حمل و نقل جادویی فعالیت می کنم.
------------------------------------------------------
شخصیت برتی هیگز در کتاب ششم اسمش اومده و خارج از کتاب نیست !


تایید شد! بنظر نمیاد عضو تازه وارد باشی اگه شناسه ی دیگه ای در ایفای نقش داری بهتره اطلاع بدی تابسته بشه.ممنون


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۲۴ ۲۱:۰۱:۵۷
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۲۵ ۱۴:۰۷:۲۱


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۰:۴۸ جمعه ۲۴ فروردین ۱۳۸۶
#7
هری نگاهی به نامه انداخت و رو به هرمیون گفت : " خودشه ، از طرف سر برتی هیگز ! "
رون در حالی که یک لقمه بزرگ در دهانش بود پرسید : " من بالاخره نفهمیدم این برتی هیگز کیه و چی می خواد ؟ "
هری بی توجه به چشم غره ای که هرمیون به رون می رفت گفت : " اون یکی از مامورین وزارت جادوه ! اون در واقع رئیس بخش حمل و نقل جادویی وزارتخانه است ! کارش هم با من اینه که ازش خواسته بودم کلیه محموله های جادویی قانونی و غیر قانونی رو برام کنترل کنه و در کمال تعجب فهمیدم که اون این کار رو برای من کرده ! "
باد در پنجره زوزه می کشید و نوای آن شعله شمع ها را به رقص آورده بود. هرمیون گفت : " نامه رو باز کن ببین چی نوشته ؟!"
هری نامه را باز کرد. وقتی پاکت را گشود یک کاغذ بنفش رنگ دید که روی آن علامت وزارت سحر و جادو ثبت شده بود و با جوهر فیروزه ای براقی روی آن نوشته بودند ! هری شروع به خواندن نامه کرد :
جناب آقای هری پاتر
پیرو در خواست شما تمام محموله های سری ، قانونی و غیر قانونی کنترل شد و هیچ شئ یا وسیله مشکوکی پیدا نشد و در ضمن هیچ چیزی هم که مربوط به راونا راونکلاو باشد در آنها نبود ! پس احتمالا شک شما درمورد اینکه اسمشو نبر با محموله های قاچاقی اون شئ رو جابجا می کنه اشتباه بوده است ؛
برتی هیگز
رئیس بخش حمل و نقل جادویی

باد همچنان زوزه می کشید ، تالار هاگوارتس کم کم خلوت شده بود و همه صبحانه هایشان را خورده بودند و به سمت کلاس ها می رفتند. هرمیون مشکوکانه پرسید : " تو همه چیز رو در مورد اون هورکراکس به هیگز گفتی ؟ "
هری گفت : " در مورد هورکراکس چیزی نگفتم ؛ فقط گفتم شئی هست که در نابودی ولدمورت کمکم می کنه ! "
هرمیون گفت : " بهتره بریم سر کلاسمون ! "
و هر سه بلند شدند و به مست کلاس ها به راه افتادند !
---------------------------------------------------
فکر می کنم یک ذره دیالوگ هام زیاد شد !

هوم خوب بود! ولی جای پیشرفت داره!! تایید شد!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۲۴ ۲:۴۲:۲۴


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۳:۴۲ شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۶
#8
سرد - افسانه - استخوان - مداخله - درنگ - چراغ - ارزش - تایید - اشک - هیجان
###########################

طبق این افسانه در کنار های کوهستان ژیور در نزدیکی دهکده جادویی سنت ویزوئل فرانسه ، غاری سرد وجود دارد که چراغ ظلمت در آن نور می تراود.
سالیان دراز ، مردم هیجان زده ، از شوق رسیدن به اشک بلورین که شیعی با قدرت جادویی بسیار زیاد است در کار افسانه مداخله کرده اند و غار جادویی نیز بی درنگ آن ها را از بین برده است . به همین دلیل است که در میان غار کوهی از استخوان های انسان ها و جادوگران جمع شده است و هنوز نیز این طمع ادامه دارد ...
----------------------------------------------------
دو تا کلمه استفاده نشد ، اینجا استفاده اش می کنم : این پست ارزشی نسیت ، لطفا تاییدش کنید.

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۱۹ ۲۰:۰۰:۴۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.