هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ جمعه ۲۸ آبان ۱۳۸۹
#1
من توهین کردم؟ من سعی کردم تا اون جایی که ممکنه منطقی صحبت کنم و جوری حرف بزنم که بهت بر نخوره. در هر صورت اگه حرفی زدم که باعث شده برداشت بدی بکنی معذرت می خوام منظور بدی نداشتم اما هنوزم سر حرفم هستم.
با اجازتون من استعفا میدم چون همین طوریش خیلی وقت ندارم، حالام که وضعیت الف دال کلا مشخص نیست. با کی باید صحبت کنم که دسترسیمو بگیره؟


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۹
#2
سلام

من تو این دو سه هفته اصلا تو جو سایت نبودم و خیلی نمی دونم چه خبره.
اول از همه این که من کاندیدای ریاست نیستم. لطفا اسم منو از لیست حذف کنید.
چند تا چیزم می خواستم بگم که ممکنه به هیچ وجه به من ربطی نداشته باشه اما میگم.
ریموس روی صحبتم بیشتر با شماست. تا اون جایی که من می دونم الف دال گروهیه که یکی از اصلی ترین هدفاش کمک به اعضای تازه وارد و پیشرفت اوناس. منظورم از اعضای تازه وارد کسایی نیس که امروز، دیروز، یا حتی سه ماه پیش عضو شدن. منظورم کساییه که هنوز با جو سایت آشنا نشدن و رول نویسیشون احتیاج به پیشرفت بیشتری داره. نه این که تنها هدفش همین باشه اما بخش اعظمش که همینه. خیلیا بودن که تو الف دال پیشرفت کردن. حالا یا همین جا موندن یا عضو گروهای دیگه شدن. پس اگه بخوایم واقع بین باشیم، از مرگخوارا بهتر شدن کار ما نیس. نه این که نتونیم ولی اگه بخوایم این کارو بکنیم باید پایه و اساس خیلی چیزا رو تو گروه تغییر بدیم اما اون وقت دیگه چه فرقی با محفل داریم؟
شما خودت میگی کسی که می خواد ریاست الف دال رو به عهده بگیره باید لیاقتشو داشته باشه و پر سابقه باشه. حالا منظورت از این لیاقت و سابقه چیه؟ پشت سر هم رول زدن و هر روز آن شدن کاری نداره اون چیزی که مهمه اینه که چطوری رول بزنی. امیدوارم همون طور که خودت میگی رول نویسیت خیلی پیشرفت کرده باشه و اینا. اما اینم در نظر بگیر که محیط نو قلم با محیط جادوگران خیلی فرق میکنه حتی اگه بیشتر بچه های خودمونم اون جا باشن.
در مورد این که الف دال باید تو گرفتن اعضا سخت گیری بیشتری نشون بده هم مخافم. بالاخره هر کسی تا بخواد کاملا با سایت آشنا بشه یکم طول میکشه و به کمک احتیاج داره. اگه یکی واقعا نتونه بنویسه که اصلا تو ایفای نقش تایید نمیشه. حالا اگه کسی تایید شد و سطح رول نویسیش پایین بود میتونه بیاد الف دال و تقویتش کنه. الف دالی ها محفلی های آینده ن؟ درسته ولی هیچکس که رول نویسیش از همون اولش خوب نیست. شما خودت برو یه نگاه به پستای اولت بنداز. اگه این طور که شما میگی باشه خودتم از اول نباید تایید میشدی.
خلاصه این که اگه می خوای کاندیدا بشی حرفی نیست ولی حداقل با یه دید درست از الف دال کاندید شو. در ضمن خواهشا فکر تغییر شناسه هم به سرت نزنه!
حرفایی که زدم فقط نظر شخصیم بود و قصد توهین نداشتم پس لطفا برداشت بد نکن.


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۱۲:۴۹ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹
#3
ببخشید من می خواستم یه خواهش بکنم. ممکنه تا وقتی تو رول نویسی پیشرفت کنیم، این قانون که هر چی تعداد پستامون بیشتر باشه امتیاز بیشتری هم می گیریم رو حذف کنید؟ یعنی هر کسی برای ماموریت فقط یه پست بزنه که خب اینطوری مجبور میشه بیشتر به کیفیت پستش اهمیت بده.


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹
#4
سیریوس دوان دوان خودش را به پایین پله ها رساند اما درست در همان لحظه موجی از دانش آموزان هاگوارتز به سمت پله ها یورش آوردند و او نه تنها نتوانست خودش را به آن دو مرد برساند، بلکه چون شنل نامرئی به تن داشت، زیر دست و پای دانش آوزان هم ماند.

بعد از این که آخرین دانش آموزان هم از پله ها عبور کردند، سیرویس که می دانست دیگر دویدن به دنبال دو مرد فایده های ندارد و آن ها تا به حال فرار کرده اند، به سمت رون که بالای پله ها ایستاده بود و سعی می کرد نخندد رفت و با چهره ای عصبانی گفت:
- اصلا خنده نداره رون!چرا نرفتی دنبالشون؟

رون صدایش را صاف کرد و گفت:
- از کدوم ور باید می رفتم دنبالشون؟ بچه ها داشتی از پله ها میومدن بالا. همه ی راها بسته بود.

سیریوس با حواس پرتی گفت:
- خب غیب و ظاهر شدنو برا همین جور مواقع انجام میدن.

- سیریوس توی هاگوارتز نمیشه غیب و ظاهر شد. یعنی تو کتاب تاریخچه ی هاگوارتزو نخوندی؟

-

- باشه بابا! منم نخوندم. ولی هرمیون که روزی یه بار گوشزد میکنه.

- دعا کن دابی و جینی ببیننشون. بیا. باید سریع کارمونو تموم کنیم. پاترونوس سینیسترا رو که دیدی!

محوطه ی هاگوارتز

جینی با بی توجهی در اطراف محوطه ی هاگوارتز قدم می زد و زیر لب ادای رون و سیریوس را در می آورد و غرغر می کرد:
- تو و دابی قرار نیست با ما بیاین. چی فکر کرده؟ مثه این که قضیه ی کوییدیچو یادش رفته. از اونورم سیریوس که با ریلکسی تمام میگه آلبوس سوروس دامبلدور، پسر هری پاترو دزدیدن! منم که اینجا کلم فندقیم! نخیر، اینجوری نمیشه...

دابی نگاهش را از جینی که همچنان مشغول غر زدن بود برگرداند و با شنیدن صدایی، چشم هایش را تنگ کرد و با دقت، ردیفی از درخت های جنگل ممنوعه را از نظر گذراند و با مشاهده ی حرکتی در آن ها خشکش زد. او قدم هایی بی صدا به سمت جینی رفت و با کشیدن آستینش او را متوقف کرد و با صدایی جیر جیر مانند گفت:
- دابی یه چیزی دید. کسی داشت به طرف جنگل ممنوعه رفت.

جینی در حالی که دابی او را به دنبال خود می کشید گفت:
- دابی آرومتر! مطمئنی کسی رو دیدی؟ اصلا شاید هاگرید بوده.

دابی که خود را به پشت درختی رسانده بود، فقط با سرش به دو مردی که با فاصله ی نسبتا زیادی از آن ها به درختی تکیه داده بودند، اشاره کرد.

جینی کمی جا به جا شد و پرسید:
- آماده ای؟
-ولی ما نباید اول به سیریوس و رون خبر داد؟


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۷ ۱۶:۵۸:۵۷

[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ دوشنبه ۷ تیر ۱۳۸۹
#5
سلام
منم هستم.


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: نقد الف دال
پیام زده شده در: ۲۰:۳۹ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۸۹
#6
سلام
اگه ممکنه این پست منم نقد کنید.
با تشکر


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: مجموعه تفريحي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۸۹
#7
باشد که ارتش دامبلدور پیروز باشد!

در حالی که آهنگ تیتراژ پایانی محفل ققنوس رفته رفته به آهنگی اکشن تغییر پیدا می کرد،قیافه ها هم از بهت و حیرت به عصبانیت و ناراحتی تغییر حالت داد.دامبلدور که برق خشم در چشمانش می درخشید نگاهی به بارتی انداخت.بارتی با ناباوری نگاهش از چوبدستی به جیمز و از جیمز به چوبدستی نوسان می کرد.
آبر با قدم هایی سست به سمت جیمز رفت،روی زمین زانو زد و او را تکان داد و در عین حال گفت:نه!جیمز نه!چرا؟چرا حالا؟تو که تازه داشتی سر و سامون می گرفتی.
مرگخواران کم کم خودشان را جمع و جور می کردند و آماده ی هر کاری از طرف محفلی ها بودند.بلا آستین بارتی را که هنوز به چوبدستی اش زل زده بود گرفت و او را به عقب کشید.
آبر همچنان جیمز را تکان می داد و به دست و پا زدن های زیر دستش هیچ توجهی نداشت.
-چرا جیمز؟
-چی چرا؟
-آخه چرا اینقدر زود؟
-چی چرا اینقدر زود؟
-چرا اینقدر زود رفتی؟
-کجا؟
-کوفت!منو مسخره کردی؟
جیمز که سعی می کرد آبر را از خود جدا کند گفت:عمو حالت خوبه؟
آبر به آرامی جیمز را از خود دور کرد و با دیدن او که سرحال و سالم نشسته بود،فریاد زد و قدمی به عقب پرید.
محفلی ها با شنیدن فریاد آبر از حالت حمله بیرون آمدند و با تعجب متوجه جیمز شدند.
جیمز که بلند شده بود و داشت خودش را می تکاند در پاسخ به نگاه های متعجب همه با خونسردی گفت:چیه؟
ولدمورت با نگاهی جیمز را از نظر گذراند و به آرامی به بارتی گفت:بارتی مطمئنی طلسمو درست اجرا کردی؟
بارتی که نمی توانست حرف بزند فقط سرش را به نشانه ی تایید تکان داد.
جیمز که می دید دیگران با شگفت زدگی به او خیره شده اند،فهمید لازم است توضیح بدهد.بنابراین دستش را به سمت جیب ردایش که همان محل اصابت طلسم بود برد و یویوی صورتی رنگش را از آن خارج کرد.
بلا با انزجار چینی به صورتش انداخت و گفت:چی؟
جیمز پیروزمندانه یویویش را تکان داد و گفت:بله!طلسم خورد به یویوی صورتی عزیزم.
بعد چشمانش را باریک کرد و رو به بارتی گفت:شانس آوردی سر یویوم بلایی نیومده.
نارسیسا با خستگی به لوسیوس گفت:دیگه حوصله م داره سر میره.یه کاری بکنیم قال قضیه کنده بشه.راستی این دختره کجاست؟
با حرف آخر نارسیسا همه ی سر ها برای جست و جوی دختر شکلات فروش چرخید.اما هرچه تلاش کردند او را پیدا نکردند.
جیمز با ناراحتی گفت:جــــــــــیـــــــــــــــــغ!یا دختر شکلات فروشو پیدا کنید یا...
-یا چی؟
-نمی دونم.بعدا راجع بهش فکر می کنم.در هر صورت...جـــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!
...


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱ ۲۰:۳۰:۴۰

[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: بهترین نویسنده سال در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۸
#8
سبک جیمزو خیلی دوست دارم.
من به جیمز سیریوس پاتر رای میدم.


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
#9
منم به رون ویزلی رای میدم.


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: جادوگر سال
پیام زده شده در: ۱۶:۲۳ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
#10
لرد ولدمورت


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.