به نظر من بدترین فیلمش هری پاتر و یادگاران مرگ یک بود . چون واقعا فضای فیلم خفه و افسرده بود
SH.A
عکس شماره ۵
آآآآناااااااهیییییید
با شنیدن ای اسم از زبان پروفسور مک گوناگل راهش رو از بین سال اولی هایی که بهش زل زده بودند پیدا کرد و با اضطرابی غیر قابل توصیف در حالی که پاهاش آشکارا میلرزید به سمت سکویی رفت که در اونجا بچه ها رو توسط کلاه گروهبندی به گروه هاشون میفرستادند.آثار استرس به خوبی در چشم های به رنگ شبش معلوم بود به سمت کلاه رفت.اون کلاه گشاد که الان تا گردنش میرسید رو روی سرش گذاشت و دوباره به خودش آرامش داد.اما خب نمی تونست استرسش رو کنترل کنه.کلاه به صورت نجواگونه گفت: حماقت بدی کردی دختر میدونی اومدن تو به اینجا چقدر خطرناکه.
گفت: من برای یکی از بزرگ ترین هدف های زندگیمه که به اینجا اومدم.لطفا کمکم کن.
کلاه گفت: نمی تونم چون جای تو توی اسلیترینه .
در این لحظه همون چیزی که ازش میترسید به سرش اومده بود بنابراین با وحشتی آمیخته به التماس گفت: خواهش میکنم . من این همه راه رو نیومدم که منو بندازی توی یه گروه دیگه تو که دیگه میدونی من برای چی اینجام.لطفا!!!!!!!
کلاه گروهبندی که ظاهرا دلش به رحم اومده بود تکون خفیفی خورد و با صدای رسا و بلندی گفت : گریییییییییفندوووووورررر
درود فرزندم
مشخصه که میتونی بهتر بنویسی. سوژه ت هم جای کار زیادی داشت. توصیفاتت خوب بودن البته بهتره روشون کار کنی به نظرم.
پس فعلا...
تایید نشد!
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۰ ۲۱:۳۰:۲۰
SH.A