تصویر شماره16 - لطفا همه سوار شن الاناست که بخوایم حرکت کنیم .
وارد قطار 5972 می شوم.قطار سوت بلندی میکشد و راه میافتد. با حرکتش قطار می لرزد و من از پشت به زمین میافتم. اوه! فکرکنم روی کسی افتادم! بلند می شوم و میبینم روی پسری هم سن و سال خودم افتاده بودم. دستم را دراز می کنم و می گویم"ببخشید
"
پسرک دستم را می گیرد و می گوید"اشکالی نداره.اسمت چیه؟"
می گویم"جیمز.سال اولی ام. توچی؟"
می گوید"اسم من هم ریموس هست. منم سال اولی ام.میخوای بیای توی کوپه ما بشینی؟ فقط منو دوستم سیریوس هستیم
و دست من را میگیرد و به طرف کوپه روبه رویمان میبرد،در کوپه را باز میکند :در کوپه ی کوچک چهار تخته پسری به نام سیریوس روی صندلی نشسته و دارد آبنبات های جرقه ای اش را به همراه شیرین بیان می خورد. من وارد کوپه می شوم و سلام میکنم. سیریوس که از دیدن فردی جدید در کوپه شان خوشحال بود و تعجب کرده بود
از جایش بلند شد و گفت"س..سلام! من سیریوس هستم
"
گفتم"سلام.من هم جیمز هستم. امیدوارم که دوست و هم تیمی های خوبی بشیم
"
ریموس می گوید"البته! جیمز تو میتونی جغد و وسایلت رو طرف چپ بزاری"
خلاصه همه دور هم میشینیم و از شکلات های سیریوس میخوریم و می گیم و می خندیم تا قطار دوباره صدای سووووت بلندش را در می آورد و به مقصدمان میرسیم: قلعه هاگوارتز
------------------
پاسخ:
پیامی برای شما ارسال خواهد شد.
تایید نشد!