دلنگ...دولونگ...دیلینگ!_ بله!خوش اومدید به یک برنامه دیگه از سری مسابقات جادو کج!من جرج ویزلی هستم وبه همراه برادرم فرد این قسمتو براتون اجرا خواهیم کرد!
_ بله!در یک ساعت آینده باما باشید!
_ خوب...شرکت کنندگان این دوره عبارتند از:هری پاتر!تشویق بفرمایید!
در همین حال هری در حالی که سینه را جلو داده بود وباد به غبغبش انداخته بود وارد شد و به آرامی وارد رینگ جادویی شد و میکروفونی در دست گرفت.
_ ایشون قهرمان دوره ی قبل ما هستن خوب هری آمادگی لازم رو داری؟
_ بله منم سلام عرض می کنم خدمت شما بینندگان عزیز،دیگه توکل به مرلین بریم ببینیم چی میشه!
_ بله خیلی ممنون!شرکت کننده بعدی...؟!اهم اهم...لرد ولدمورت!تشویق!
در همین حین صدای ناقوس کلیسا بلند شد لرد در حالیکه کلاهی سیاه بر سر گذاشته بود وارد شد سرش را به آرامی بلند کرد و به سمت رینگ رفت وارد شد وکلاهش را به
کناری پرت کرد.
_ خب...شما اولین دوره ای هست که شرکت می کنین انگیزه تون چیه؟
_ انگیزه ام اینه که حال هری و محفلی ها رو بگیریم به همه نشون بدم هیچی نیستن!
_ خیلی خوب!نفر بعدی شرکت کننده با حالیه که سال پیش دوم شد!بله سیریوس بلک!
ناگهان صدایی بلند شد...
یییییییییههههههههههه!!!!!!!!!!!!!در همین حین سیریوس وارد شد دستهایش را مشت کرد و از چپ به راست و از راست به چپ آنهارا جابه جا کرد و صدای طلسم های انفجاری بلند شد.
سپس سیریوس به شکل سگ سیاه در آمد فاصله میان در ورودی و رینگ را به همان حالت جهید و سپس با یک پرش وارد رینگ شد.
_ خوب سیروس برای قهرمانی اومدی؟
_ نه خیر برا این اومدم که ببینم فضولم کیه!؟
در همین حین جمعیت شروع به سرو صدا و حمایت از سیریوس کردند سیریوس به بالای رینگ جهید و فریاد کشید...
_ خیلی خوب خیلی خوب!تسلیم!...شرکت کننده بعدی...عجب!پروفسور فلیت ویک!
بویکا بویکا....بویکا بویکا...ناگهان انفجاری صورت گرفت و پروفسور فلیت ویک با ماسک معروفش وارد شد،به سرعت دوید و با یک جهش داخل رینگ شد...
_ به به!خب پروفسور انگیزه شما چیه؟
_ انگیزه ی من بسلتبخترتسرتسیرسبر.....
_ آها پروفسور شما قهوه خوردین!باشه انگیزه تونو متوجه شدیم!
_ پروفسور منم بهتون توصیه می کنم قهوه بدون کافئین مصرف کنین!
_ خب دیگه حرف بسه حاجی زنگو بزن!
دینگ!....
یک ساعت بعد:شرکت کنندگان:
_ بله حالا سیریوس بلک یه بای باستر به پروفسور فلیت ویک می زنه با یه دونه از همین ها هری و لردو با یک حرکت حذف کرد و...حالا!
سیریوس بلک با یک جهش روی فلیت ویک می پرد و پای او را می گیرد،
_ حالا!...
یک...دو....سه!بله!!!سیریوس بلک پیروز این مسابقه سخت و نفس گیر می شود و حالا بهش کش تنبون طلایی مرلین اهدا میشه!
سیریوس کش تنبون را به کمر خود می بندد و بالای رینگ می رود و فریاد می زند:
_
ییییییییهههههه!!!!!