پاسخ به: عاشقانه های وزارت
ارسال شده در: دوشنبه 24 مرداد 1401 14:27
تاریخ عضویت: 1394/05/29
تولد نقش: 1396/05/07
آخرین ورود: پنجشنبه 22 آبان 1404 23:32
از: پشت درخت خشک زندگی
مدیر داخلی و مترجم دیوان جادوگران، داور دوئل
مروپ با یک دستش دست ایوا را گرفته بود و میکشید. حالا دیگر طول دو دست ایوا با هم فرق داشت.
-بانو! دستم داره کش میاد!
اما تمام تمرکز مروپ روی رسیدن به یخچال بود. وقتی به آنجا رسیدند و مروپ دست دراز کرد تا در یخچال را باز کند، صدای اما ونیتی او را متوقف کرد.
-120 گالیونه!
-چی؟
-120 گالیون!
مروپ و ایوا هر دو به اما خیره شده بودند اما 120 گالیون چیزی نبود که اما از خیر آن بگذرد.
-اگر نمیخواین لطفا اینجا نایستید! توقف بی جا مانع کسب و کاره!
مروپ هم نمیتوانست از خیر آناناس بگذرد.
-ممکنه آناناس مامان این تو باشه!
-125 گالیون!
-
-گفتین آناناس هم داره توش! پس قیمتش میره بالا!
سادهترین راه این بود که یخچال را از اِما بخرند.
-ایوای مامان! 125 گالیون بده به اما!
-من که پول ندارم!
قیافهی مروپ داشت ترسناک میشد. بالاخره لرد سیاه باید از یکی وجناتش را به ارث برده باشد! پس ایوا تنها چیزی که به ذهنش میرسید را پیشنهاد کرد.
-چطوره ما هم یه فروشگاه سیار راه بندازیم و چیزی بفروشیم؟ حتما هنوز توی معدهم چیزای ارزشمندی هست!
All sins are attempts to fill voids