هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (اسکورپیوس.مالفوی.)



پاسخ به: ماجراهای خانواده پاتر
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰:۳۳ چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳
#1
- باایستین. پلیس 110 لندن بزرگ صحبت می‌کنه. شما محاصره شدید. لطفا دست هاتون رو ببرید پشت سرتون. اون چوب هارو هم بندازین.

با صدای گلوله هوایی گروه سه نفره سالازار، گلرت و جیمز از حرکات ایستادند و به پشت سر نگاه کردند. چندین ماشین پلیس از پشت آنها در حال تعقیب آنها بود. سالازار و گلرت به علت قدمت و اصالت اسلایترینی که داشتند نمی‌دانستند این آدمها چه کسانی هستند اما جیمز که صابون تنش به این آدمها خورده بود از ترس رنگ صورتش رنگ‌پریده شده بود.

- سالازار بدبختمون کردی. آخه کی بجای زنگ زدن و فرار کردن آواداکداورا میزنه. اگه بگیرنمون کل عمر میندازنمون داخل گونی.
- خیالت راحت باشه. تا ما هستیم اتفاقی نمی یوفته.

سالازار و گلرت که از صحبت های جیمز چیزی نفهمیده بودند برای راحت کردن خیال او سرشان را خاراندند و به او قوت قلب دادند. آنها ناسلامتی دوتا از بزرگترین جادوگران عصر خودشان بودند پس چرا باید از موضوعی می‌ترسیدند.

- پلیس لندن بزرگ صحبت می‌کنه. هر زودتر تسلیم شین. شما به جرم قتل تحت پیگرد هستین. اگه متوقف نشین شلیک میکنم.

بوم

سالازار با خواندن وردی طلسم سبزی به سمت هلی کوپتر پلیس فرستاد و آن را در هوا منهدم کرد. آن پلیس ها باید می‌دانستند هیچکس جرعت ندارد سالازار را تهدید کند.

- چکار کردی سالازار؟ بدبخت مون کردی . الان نیروی پلیس و ارتش رو خبر می‌کنن و کل نیروی نظامی داخل شهر رو میفرستن دنبالمون تا ازمون سالاد شیرازی درست کنن.

سپس و بدون حرفی با بیشترین سرعت ممکن فرار کرد. سالازار و گلرت علارغم اینکه علاقه زیادی به مبارزه داشتند به دلیل هدفشان به دنبال جیمز لرزان رفتند.


دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: ماجراهای خانواده پاتر
پیام زده شده در: ۱۳:۰۳:۵۸ چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳
#2
جیمز در فکر فرو رفت. اصلا شرارت واقعی چه بود. مگر زدن زنگ مردم و فرار کردن شرارت نبود که سالازار و گلرت به آن اهمیت نمی‌داده و بدنبال شرارت دیگری بودند.

- من که هنوز میگم بریم زنگ خونه رو هارو بزنیم فرار کنیم. هم کم زحمته هم یه نوع شرارت محسوب میشه.

سالازار و گلرت باز هم از آن نگاه های معنا دار به هم کردند. آنها تا حالا فکر میکردند خانواده پاتر فقط در قهرمان بازی غربتی بازی در میاوردند اما الان فهمیده بودند که در قضیه شرارت هم همین نکته وجود دارد.

- ببین پاتر. شرارت های دیگه ای هم وجود داره بجز موش گربه بازی کردن با زنگ خونه های مردم. بانک زنی، زورگیری، سرقت، این کار های ناچیز در شعن بزرگان اسلایترین نیست.
- اینا خیلی پر زحمت هستن، من هنوز سر قضیه زنگ همسایه هستم. بنظرم شما پیرمردا زیادی جوش می‌زنین. راحت باشین دنیا دو روزه.

سالازار و گلرت اینبار بهم نگاه نکردند‌. علی‌رغم اینکه از اول برای کشتن جیمز به این زمان آمده بودند بخاطر بالا زدن زدن رگ تربیت شاگردشان فعلا منصرف شده بودند. پس مجبور بودند به حرف جیمز تن دهند. پس گلرت به نماینده گی سالازار جلو آمد.

- قبوله. اما شرطش اینه اولین کسی که زنگ میزنه ما باشیم.


دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: بانک جادوگری گرینگوتز
پیام زده شده در: ۱۸:۴۷:۰۲ یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳
#3
لیست فعالیت‌های انجام شده:

1 تا 8 مرداد:
۱ پست ایونت سالازار (4 گالیون)

۱ تا ۸ مرداد:
رول ادامه‌دار نیروگاه بمب اتمی (ایونت سالازار اسلیترین)
9 تا 15 مرداد
-

16 تا 23 مرداد
-

24 تا 31 مرداد
-

مجموع رول‌ها: 1
مقدار گالیون دریافتی: 4

فعالیت‌های خارج از ایفای نقش:

دو مورد ترجمه مقاله و ارسال برای مدیر بخش ترجمه (دوریا بلک) (2 * 8 = 16 گالیون)




---

ویرایش: بانک گرینگوتز-باجه یک
اسکورپیوس مالفوی عزیز متشکریم که تنها بانک جادوگران را برای ذخیره کردن گالیون های خود انتخاب کردید.


60 گالیون = نظارت اسلیترین
8 گالیون = ترجمه و انتشار مقاله
4 گالیون = پست های ایونتی
25 گالیون = حقوق شغل آواتاریاب
25 گالیون = شغل وزارتخونه

جمعا 122 گالیون، واریز شد.
تصویر کوچک شده



ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۴۰۳/۶/۵ ۱۱:۰۷:۴۵
ویرایش شده توسط نیکلاس فلامل در تاریخ ۱۴۰۳/۶/۸ ۱۶:۵۶:۴۲
ویرایش شده توسط نیکلاس فلامل در تاریخ ۱۴۰۳/۶/۱۱ ۲۱:۰۵:۱۱
ویرایش شده توسط نیکلاس فلامل در تاریخ ۱۴۰۳/۶/۱۶ ۱۲:۵۲:۳۸

دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان (بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۸:۰۱:۰۸ شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳
#4
راه حل بانو مروپ خوب بود فقط تنها مشکلی که داشت این بود که تمامی اعضای مرگخواران از آن گوشت خورده بودند و دلشان نمی‌خواست شکم هایشان سفره شود. پس با نگاه های نگران و پیش از حادثه به بانو مروپ نگاه کردن تا شاید از این اتفاق جلوگیری کنند. پس بصورت اتفاقی و توسط لگد ناگهانی دوریا اسکورپیوس جلو انداخته شد تا مخالفت خود را با نظر بانو مروپ بیان کند.

- بانو مروپ. اسکورپیوس یکاری باهاتون داره. اسکورپیوس خودت زبون داری بگو دیگه.

اسکورپیوس در حالی دستی بر پشت لگد کشیده اش کشید تا درد آن را کمی کم کند به بانو مروپ نگاه کرد چطور می‌توانست انتقاد خلاف نظری انجام دهد مگر از جانش سیر شده بود. بهرحال چاره جز این نداشت.

- راستش بانو قضیه اینه که...
- اسکو مامان تندتر بگو؟ نکنه با پیشنهاد من مخالفی؟ بگو من انتقاد پذیرم.
اسکورپیوس آب دهنش را قورت داد و عرق صورتش با آرنجش پاک کرد. اگر جراحی میشد شانس زنده ماندن داشت اما اگر انتقادی میکرد شانسی برایش باقی نمی ماند.

- بانو مروپ ما مخالفی نداریم ولی خواستار اینیم این جراحی با حفظ قوانین شهروندی و قوانین حقوق بشری انجام بشه تا مشکلی پیش نیاد.

بانو مروپ سری به نشانه تایید تکان داد. نمی‌دانست این صحبت های اسکورپیوس چه معنایی دارد پس مخالفت با آن معنایی نداشت. برای همین اجرای نقشه باید هر چه سریع تر انجام میشد.

- اسکورمامان. تو رو به عنوان اولین داوطلب انتخاب می‌کنم. میتونی در حین سفره شدن جراحی شکمت قوانین حقوق بشری رو برام تعریف کنی.


دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: دکه کدخدای دهکده
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰:۱۷ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳
#5
تصویر کوچک شده

با غرش موتور های سریع السیر وزارتخانه، اعضای گروه نجات حتی قبل از زمان گفته شده در پست قبلی به محل زلزله زده رسیدند. هاگزمید حتی از تخمین های محاسبه شده هم بسیار ویران تر شده بود به طوری که اگر خود مرلین و تمام فرشته هایش هم دست به دست هم میدادند و بازی ترامپولین را در سطح زمین برگزار میکنند شدت حادثه در این حد نمیشد.

- دوستان بنظر من بیخیال بشیم. هر کسی هم زنده مونده باشه قطعا به زودی دعوت حضرت مرلین رو لبیک میگه. میتونیم بر گردیم وزارتخانه ادای آدمای وظیفه شناس رو در بیاریم کسب کار راه بندازیم. انگار نه انگار.

بعد این اظهار نظر یکی از اعضای گروه نجات که همگی به خوبی میدونیم کی بوده برای اجرا دموکراسی دستشو به نشانه رای گیری جلو میاره و با شش رای مخالف از صحنه خارج میشه. با خارج شدن فرد مربوطه، ملانی که جزو عاقل ترین افراد گروه نجات بوده داوطلبانه میاد جلو تا نقشه راه نجات رو تعیین کنه.

- خب بچه ها باید سریع پیش بریم. هر لحظه که میگذره تاثیر گذاره و جون یک نفر بازمانده بهش وابسته ست. دوتا گروه تشکیل بدین یه گروه گشت برای پیدا مجروحان هاگزمید و یه گروه برای نجات.

با پایان نطق ملانی و اشاره دستش اعضا تقسیم شدند. اسکورپیوس گابریل و رزالین در گروه گشت و چهارنفر باقیمانده در گروه نجات قرار گرفتند. حالا که کار تقسیم وظایف به پایان رسیده بود وقت انجام نجات بازماندگان بود.


دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰:۵۵ چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳
#6
اگه حقوق میدین منم در تیم نجات شرکت میکنم. تاکید میکنم با حقوق و مزایای بازنشستگی.


دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۲۱:۱۹:۱۵ یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳
#7
به مناسبت تولد دوست خوبم

- دورت حلقه تشکیل بدیم؟ مطمئنی میخوای چکار کنی؟

نماینده لاک پشت ها در حالی اینو می‌گفت که داشت به طور متداوم با چشمان لاکپشت مانندش به تام ریدل اون رو مورد بازرسی قرار میداد. اون که در میان لاک پشت ها باتجربه و دنیا دیده آنها حساب میشد در طول عمرش نقل قول های زیادی از تام ریدل شنیده بود. ولی داخل هیچ کدومش به یه کله پر مو و بدون بدن و دست پا اشاره نشده بود.

- راستش خودمم نمیدونم دارم چکار میکنم. ولی میدونم یکاری حتما باید انجام بدم من تام ریدل بزرگم جادوگر قدرتمند اعصار و نواده تالار اسلایترین در کار خودم واردم و میدونم باید چکار کنم.

تام ریدل با نطقی که کرده بود توانسته بود تا حدی ماهی ها را قانع کند. حالا هم باید کاری انجام می داد. ماهی ها دور
او حلقه زده بودند و منتظر اقدامات او بودند. تام ریدل با کله ای تنها نمی توانست برای مدت طولانی لاک پشت ها را برای فریب دهد و فقط باید وقت تلف میکرد تا اسلایترینی ها به دادش برسند.

- لاک پشت های گرامی با من تکرار کنید. حتما قبلش لاک هاتون رو بهم بچسبونید. حالا با من تکرار کنید. یه لاک پشت یه لاک زد به پشت بعد گرفت شست. چندبار پشت سر هم بگین و برای درست انجام شدنش حتما درست تکرار کنید.

لاک پشت ها همگی سعی در تقلید حرف های او یکی یکی از دور خارج شدند. خود تان ریدل هم تصور نمی کرد حرف هایش اینقدر تاثیر گذار باشد. بنظر می آمد توانسته لاک پشت ها سردرگم کند و فرصتی برای فرار پیدا کند با صحبت لاک پشت باتجربه امید هایش بر باد رفت.


- لاکپشت ها حلقه رو محاصره تنگ کنید. هعی تو جادوگر بهتره زودتر مارو شکست ناپذیر کنی وگرنه همین کله رو هم از دست میدی.


دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴:۲۹ جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳
#8
روز آفتابی ای بود. اسکورپیوس در حالی که مشغول درست کردن آواتار هرمیون گرنجر بود به مستخدم مغازه اش امر نهی می کرد. او را استخدام کرده بود تا مغازه اش را مرتب و سر سامان بدهد چرا که سر اسکورپیوس بسیار شلوغ بود و وقت این کار ها را نداشت.

باید سفارش هرماینی گرنجر را آماده میکرد. البته بدلیل پر کردن ناقص فرم درخواست توسط او اسکورپیوس نمی‌دانست سبک آواتار را به چه شکلی آماده کند و به ناچار با تکیه به حس خودش آن را به سبک انیمه ای درست کرده بود. فکر میکرد بتواند او را راضی کند و پول خوبی به جیب بزند. پس معطل نکرد و مشغول شد.


***


آواتار اول - آواتار دوم - آواتار سوم

نکته: اگه در حجم هر کدوم از عکس ها برای آپلود کردن در پروفایل تون مشکل داشتید یه جغد به من بفرستید.


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۱ ۱۶:۳۲:۲۷
ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۱ ۱۶:۳۴:۵۴

دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: بهترین تازه‌وارد فصل
پیام زده شده در: ۱۳:۵۷:۲۲ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
#9
درود.

تازه واردان نسبتا خوبی داشتیم اما بنظر من یوریکا هاندا بخاطر فعالیت خوب و با کیفیتش لیاقت این رنک رو داره پس من رای منه.


دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.





پاسخ به: جادوگر فصل
پیام زده شده در: ۱۳:۰۶:۲۵ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
#10
درود.

جادوگران قدرتمندی داشتیم اما سالازار بنظرم بهترین جادوگر فصل بوده. اینکه تونسته خودشو این چنین با سایت هماهنگ کنه و همچنین پست های قدرتمندی بزنه رای من می خره واسش خودش.


دلت آواتار میخواد؟ یه سر به این پست بزن و آواتار خودت رو سفارش بده.









هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.