10 دقیقه بعد::چند تا از بچه های کلاس میان تو دفتر زاخی:
همه:پروفسور میشه به ما در مورد این سی دی ها توشیح بدنی...ما باید چی کار کنیم؟؟؟؟
زاخی:خب باید اونارو تو کامپیوتر ببینین...بعدش روش گزارش کنین و ضبط کنین....
همه:آخه ما که کامیوتر نداریم.....
زاخی:آخ راست گفتین حالا چی کار کنم؟؟؟؟
لی:چی شده اینجا چه خبره؟؟؟؟؟؟
زاخی:هیچی من یادم رفته بود که اینا کامپیوتر ندارن تو خونشون....
لی:راست میگیا...من چرا به این فکر نیفتادم...حالا چی کار کنیم؟؟؟
زاخی:خب....من بهتون میگم چی کار کنیم....خب....فردا ساعت 5 همین جا همه جمع بشین....
همه:باشه....
==========همه میرن
لی:میخوای چی کار کنی؟؟؟
زاخی:میخوام زنگ بزنم به تعداد بچه ها کامپیوتر سفارش بدم....البته لنشن میکنیم...با یه کامپیوتر سرور....چطوره؟؟؟
لی:من که نفهمیدم چی گفتی....
زاخی:ولش کن بزار من این کارو بکنم خودت میفهمی....
زاخی شروع میکنه به تلفن زدن....
2 ساعت بعد کامپیوترا همه سر جاهاشونن....
===================
فردا ساعت 5
===================
زاخی:خب همه به صف برین تو اطاق....
همه میرن تو:
زاخی:خب اینایی رو که میبینید کامیپوترن...همه بشینین رو صندلیاتون و به مانیتورش....یعنی تلویزیونش نگاه کنید....خب الان همه دارن مسابقه کویدیچو میبینن؟؟؟؟
همه:بله
زاخی:خب همه هدفون ها رو گوششون...نه از اون وره....آره ....آره....درسته....آفرین کتی....خوبه....حالا هر وقت گفتم همه با هم مسابقه رو گزارش میکنید.......دادم زدین اشکالی نداره..چون یه کاری کردم صداتون تویه کامپیوتر نفر بقلیتون نره...خب شروع کنید......
هه:نلیشالشینذلشدذشلشالعخشلتلشذل(همه با هم حرف میزنن.)