اگر عيبي نداره من نمايشنامم رو كه قبلا نوشته بودم اصلاح و زيبا ترش كردم
علافان تقديم مي كنند :
فيلمي با نلم بيا محفل جمع كني برنامه ي امشب سينماهاي مريخ و برزخ
با حضور درخشان :
تابلوي سيريوس هلگا هافلپاف البوس دامبلدور
رز زلر الستور مودي هري پاتر رون ويزلي هرمايني گرنجر
و با تشكر فراوان از : سيريوس عزيز (براي پاچه خواري اگه اين دفعه تاييد نكني
)
..........................................................................
در روزي ابري كه مناسب براي قدم زدن بود هلگا و رز در حال راه رفتن و بحث درباره ي نقشه ها ي مرگ خواران بودند انها در حال ريختن برنامه اي بودن كه با اون وفاداريشون رو به لرد ثابت كنن
در همين هنگام اعضاي محفل كه روز به روز از تعدادشون كم ميشد در حال راهي براي جذب افراد تازه وارد به محفل بودند
لوپين : اينجوري كه نميشه بايد يه جوري نيروهاي جديد جذب كنيم
الستور : اما اين امكان پذير نيست فقط ممكنه افراد جوان و خام به محفل بپيوندن افراد ديگه متاسفانه حاضر نيستن جونشون رو به خطر بندازن
تانكس ( من موندم اون اين وسط چي كارست؟؟) : حقم دارن مبارزه با لرد كاريه كه همه ي ما رو از بين ميبره
البوس : نه اين درست نيست اگه تعداد ما كم باشه اين اتفاق يش مياد
لوپين : فهميدم
همه : چي رو ؟
لوپين : اين كه تعدادمون بايد زياد شه ( يه وقت اين لوپين علامه حلي نميره
)
هري (بابا تو هنوز بچه اي تو رو چه به اين كارا؟): ميتونيم مردم را وادار به پيوستن به محفل كنيم
بقيه : نه اين خوب نيست
و البوس : من يه پيشنهاد دارم بريم مردم را وادار به پيوستن به محفل كنيم
بقيه : ها اين فكر خوبيه
هري در حالي كه داششت از عصبانيت مي تركيد از اشپزخانه خارج مي شد با خود گفت اينا هنوز فكر مي كنن من بچه ام ( مگه اشتباه مي كنن) بايد يه جوري بهشون نشون بدم كه بچه نيستم پس چه كاري بهتر از اينكه برم محفلي جمع كنم درسته بايد همين كارو بكنم
پس سريع خود رو غيب كرده و در دياگون ظاهر مي كنه
بر عكس هميشه دياگون خيلي خلوت بود
هري ناگهان فكري به ذهنش خطور (جك ميگي
)
مي كند پس به سرعت به سمت مغازه ي فرد و جرج ميره در طي راه همه جور فكر اون فكر مي كنه ممكنه فرد و جرج مورد حمله قرار گرفته باشن پس بايد سريعتر خودش رو به اونا برسونه هر كسي ممكنه متوجه بشه اونا محفلين (اما از مرگخوارا بعيده )
وقتي به مغازه مي رسه به درون اون نگاه ميكنه تمام قفسه ها شكسته و وسايل درون انها به روي زمين ريخته بود اوه درون مغازه به طرز وحشتناكي به هم ريخته بود اما فرد و جرج ؟؟؟
هري : اه من چقدر خنگم ( تازه فهميدي
) اونا امروز مغازه نيستن پس ...
اره هري براي اولين بار درست فكر كرده بود بله انها دنبال فرد و جرج نبودن اونا دنبال وسيله اي بودن اما چي؟
هري مي خواست همونجا خودش رو غيب كنه و به خونه برگرده كه يادش اومد كه براي جمع كردن محفلي اومده بوده همون موقع فشار دستي رو روي پشتش احساس مي كنه و بر ميگرده اوه اون از خوشحالي داشت بال درمياورد يه د مناسب براي محفل :رز
بله رز اون فرد خوبي بود البته اگه به مرگخوارا نپيوسته بود
هري : تو دوست داري به محفل بپيوندي
رز : معلومه اما فكر ميكردم مرگ..
هري : چي ؟(هي من بگم خنگه هي تو بگو نه)
رز : چيزي نگفتم بهتره زودتر با محفليا اشنا شم
هري : خوب پس بيا زودتر بريم خون دست مو بگير بريم اونجا
رز دستش رو تو دست هري ميذاره و واسه غيب شدن اماده ميشه
ناگهان همه جا تاريك ميشه و اون وقتي چشش رو باز مي كنه خودش رو در قرارگاه محفليا ميبينه
البوس : اين براي محفل بد نيست فقط بايد قوي تر بشه براي شروع هري بهش طلسم مرگو ياد ميده
رز:
..........................
اگه اين دفعه قبول نشم ممكنه به مرگ خوارا بپيوندم (شوخي كردم )
اه اين دفعه وافعا يادم رفت سيريوس رو وارد كنم رون و هرمايني هم هنوز تو اتاقن
خب...نمايشنامت رو نقد ميكنم!....نقديوس!!خوبي اينجور مواقع اينه كه تجربه كسب ميكني!چه قبول بشي چه قبول نشي!...به طور مثال شرح اطراف در پستت بهتر از پستهاي قبليت بود و يه چيز جديد ياد گرفتي.نمايشنامت به طور كلي خوب بود و من از 100 نمره بهش 50 رو ميدم.دليل كم بودن نمره هم اينه كه داستان زيبايي نداشت....يعني يه داستاني بود كه خواننده رو به سمت خودش نميكشونه كه اين واقعا ميتونه براي يك نمايشنامه بد باشه.ولي همون طور كه گفتم پيشرفت قابل توجهي نسبت به نمايشنامه هاي قبليت بود!....ميتونم بهت قول بدم كه اگر همين طوري پيشرفت بكني جاي منو ميگيري!...البته اگر بخواي!!!....در كل تيكه هاي زيبا زياد داشت كه گفتنشون خيلي طول ميكشه.ولي اون تيكه خراب شدن مغازه فرد و جرج به كلي نمايشنامه رو يه كم خراب كرد و ميتونستي اونجا داستان رو بهتر پيش ببري.سعي كن بازم از نقدها استفاده كني.چه نقدهاي من و چه نقدها ديگر ناظرين.نه فقط براي پست خودت بلكه براي پست ديگران رو هم نگاه كن!....در ضمن اگه ميخواي تاييد بشي بهتره يه پست ديگه بزني و در ايفاي نقش از اينكه هستي فعال تر و بهتر بشي!تاييد نشد!