هري : خوبه.پرفوسور يعني الان همه ميان اينجا؟
دامبولدور: البته که نه. تعداد ما اینجا کافیه و اونها با مرگ خورها مبارزه ميكنن.
اين ما هستيم كه باید والدمورتو نابود کنیم. البته من و تو . فرد و چارلي هم بايد از هم جدا شیم. فرد و چارلی باید برن به ديگر اعضا كمك كنن. بيا هري.
دامبولدور: فرد و چارلی. برید به هاگزمید و به اعضا كمك كنيد.
هري بريم.
هري با فرد و چارلي خداحافظي كرد و به دنبال هم راه افتادند.
هري گفت: پرو فسور حالا كجا بريم؟
دامبلدور :الان ميريم. یه کم صبر کن. منتظر علامت فاکس هستم.
هری: پروفوسور يعني فاكس بايد راه نشونمون بده؟
دامبولدور: نه هری. اون باید جای والدمورت رو بهمون نشون بده. هري نگاه كن .ايناهاش.
صدای گرم ققنوس تاریکی شب را شکست و امید رو در دل هري پاشيد . فاكس با آواز گرمش روح امید رو زنده می کرد و ترس در دل مرگ خواران می انداخت.
هری: پروفسور صداي ققنوس مياد .
يعني الان ولد مورت كجاست؟
دامبلدور : اون الان ضعیف شده ، برای همین هم فرار كرده به خونه پدريش.
هري: اوه نه . يعني بايد بريم اونجا؟
دامبلدور : ميدونم برات سخته كه دوباره خاطرات گذشتتو به ياد بياري ولي چاره ای نیست!
هری سرش را به نشانه ی قبوله، تکان داد.
ان دو در تاريكي به .....
**********************
چشم . چرا ميزني
[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�