هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ سه شنبه ۲ آبان ۱۳۸۵
#25

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
ریونکلاو
پیام: 1220
آفلاین
شب بود! ماه پشت ابر بود! نور افكن‌هاي باغ وحش روشن بودند، فنگ و ققي به نور افكن‌ها نگاه مي‌كردند! (بقيه‌شو كسي بلده؟)
صداهايي به گوششون مي‌رسه!
فنگ: ققي؟
ققي: ها؟
فنگ: اين صداي چيه!
ققي: چيدونم! از خودش بپرس!
فنگ: آخه....! امم! نمي‌شه خودت بپرسي؟
ققي: به من چه! تو مي‌خواي بدوني!
فنگ: آخه ترسناكه!!
ققي: ناراحت نباش بابا! اين جا ضريب امنيتيش بالاست! هيشكي نمي‌تونه بياد!
فنگ: براي تو راحته! هركسي هم بياد كه تو سريع در مي‌ري! ايمورتال(!؟ از اين كلمه‌ها بلده؟) هم كه هستي!
ققي: تو چي مي‌گي بابا! توله سگ! تو كه سگ‌جوني!
....

----
پشت حصارا!
راجر: حتما بايد اين كارو بكنيم؟
كريچر: مي‌خواي در ري؟ به فلور بگم؟
راجر: امم! خب چيزه! خب خودت تنهايي همه كار‌هارو مي‌توني بكني! اونو مي‌خواي چي كار!
كريچر: دوباره بايد توضيح بدم؟ من تشنه‌ي قدرتم! بعدش هم دلت مياد! من و وينكي اون روز قرار داريم! اگه دست تنها باشم كه نمي‌شه!
راجر: خب باشه! بريم! من زودتر برسم به قرارم!
كريچر: خب پاكت رو باز كن!

--
ماموريت فوق سري:
هدف: دزديدن فنگ
دليل اجمالي: حمالي
كاماندو: راجر
زمان: 11:02:46
دليل تكاملي: حمالي براي آوردن وسايل جشن!!!!!!!!!!!!!!!!!

--
راجر: اه؟ چرا فقط من؟
كريچر: خب چون تو بهتريني! برتريني! و.............. (فن پاچه‌خواري رو به تكامل مي‌رسونه!)
راجر: آها! خب پس شروع كنيم!
.....................


!


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۵
#24

سرافینا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۲ سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۱۵ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۱
از :اییییش!!:sulk:
گروه:
کاربران عضو
پیام: 220
آفلاین
ققی یه پر می زنه و همون طور که از اون بالا کفتر میایه ،از استخر پر می زنه میایه بیرون:مستقل می شدی؟نه خداییش یه بار دیگه بگو چی گفتی!نه من می خوام بدونم تو چی گفتی!دِ یه بار دیگه بگو چی گفتی وگرنه خودم می گم!(مدل رول پنی شد فکر کنم!)
سرافینا:خب بگو!
ققی: ...نه خب حالا...من عجله ندارم!می خوای خودت بگی؟
سرافینا:نــــه!
ملت: آقا بس کنین با این خزعبلاتتون حالمون بهم خورد!
ققی و سرافینا(دستا دور گردن هم!آها..آها!!!):خب باشه چرا می زنین!
راجر زاز زار گریه می کنه خودشو می ندازه رو زمین غلت می زنه و با مشت به زمین می کوبه(تیریپ بچه های ننر!!!):آقا من قبول ندارم! یعنی چی! من قرار بود آدم ربا باشم!
نویسنده(که خودم باشم!):خب حالا که نیستی!
راجر:آقا من سرخوردگی پیدا کردم!منو ببرین پیش روانپزشک!!
فلور(از کجا پیداش شد من نمی دونم!):نــــه!نبرینش!خواهش می کنم!
راجر:جدی می گی فلور؟
فلور جدی میگم!خودم با چکشم درستت می کنم!
راجر:
....
..
.



Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
#23

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
ریونکلاو
پیام: 1220
آفلاین
فنگ!: نهه ققی تو نباید بمیری!
ققی: هنوز که نمردم! بیا منو نجات بده!
فنگ: من شنا بلد نیستم
ققی:
(آب همینجوری بالا میاد)
سرافینا نفس زنان میرسه!
سرافینا: هویی فنگ همرو چرا برداشتیش بده من!
و برمیگرده!
ققی؟ عزیزم الان چه موقع استخر رفتنه؟
ققی: استخر چیه!؟ راجر منو بسته اینجا خفه شم!
سرافینا: راجر؟ راجر کوش! ؟
(آب همینجوری بالا میاد)
ققی: نیدونم ! ولش بیا منو نجات بده
سرافینا: دلم برات تنگ می شه! شوهر خوبی بودی!!
ققی: کمممممممممممممممممممممممک!
سرافینا: آخه لباسم خیس میشه!
ملت:
(آب همینجوری بالا میاد)
ققی که فقط نوکش بیرونه!
ققی: من وصیت میکنم که! یکی منو نجات بده! ها نه وصیته! آها! وصیت میکنم مجسمه مو اول همین تالاره بزارین!
همه ببینن! چقدر تشنه ی قدرت بودم! چقدر وزیر مردمی بودم! چقدر، چقدر بودم! چقدر خودم بودم!
ملت:
(آب همینجوری بالا میاد)

10 مین بعد! دیگه از ققی صدایی نمیاد
سرافینا: هیییییییی! بچه هام یتیم شدن! چی کار کنم حالا!
راجر از پشتش: اشکال نداره! وزارت خونه، مادام العمر به بیوه وزیر پول میده!
سرافینا: ایول خوبه
...


و تمام آب استخر آتیش میگیره
ققی: آخیش دوباره زنده شدم!
راجر:
سرافینا: من تازه داشتم مستقل میشدما! یه 20 سال دیگه بر میگشتی
...


ویرایش شده توسط راجر ديويس در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۲۴ ۱۵:۴۹:۴۲

!


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
#22

فینیاس نایجلوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۲۹ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲
از توي تابلو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 117
آفلاین
بعد صدای يه دوبلر ایرانی مياد : چه بلای ممکن بر سر این پرنده دست و پا بسته بياد

سرافينا همون طور كه داشت با چكشش مي رفت با خودش ميگه : من كجا دارم مي رم ؟ من كه نمي دونم راجر اونو كجا زندانيش كرده
سرافينا بر مي گرده تو باغ وحش و به فنگ مي گه : هوي فنگ بلند شو بايد بهم كمك كني ققي رو پيدا كنم .

فنگ كه چكش رو تو دست سرافينا مي بينه ميگه : مگه نمي بيني من خوابم ؟ خواب سگا خيلي سنگينه حالا حالا ها هم بيدار نمي شم .
سراف : فنگي جان سوپر سگ بزرگ بيدار شو باهام بيا .
فنگ : من هرگز به دوستم يعني وزير خيانت نمي كنم
سراف : بلند مي شي يا ...
فنگ سرشو بلند مي كنه مي بينه كه چكش سراف درست بالاي سرش قرار گرفته
فنگ : معلومه كه ميام خانم وزير من در خدمت شمام

سرافينا و فنگ مي رن كه ققي رو پيدا كنن . فنگ در حالي كه چكش سر اف بالاي سرش بود داشت بو مي كشيد . يهو بوي آشناي ققي به بينيش خورد و سرش رو بلند كرد و ديد كه سراف كنارش نيست .

وقتي سرشو بيشتر چرخوند ديد كه سراف شش متر عقب تر وايساده جلو دوربين و فيني داره ازش گزارش مي گيره .

فنگ موقعيت رو غنيمت شمرد و با يه لبخند شيطاني بدون اينكه سراف بفهمه در حال دو بو رو دنبال كرد و از اونجا دور شد .

هنوز زياد نرفته بود كه صداي برخورد چكش سراف رو با يه چيزي از پشت سرش شنيد . سراف كه ديده بود فنگ فلنگ رو بسته و رفته چكش رو كوبونده بود تو كله ي فيني .

فنگ بالاخره ققي رو توي استخر تالار پيدا مي كنه و

يه نفر آب استخر رو باز كرده بود و استخر داشت پر مي شد . ققي هم وسط استخر با دست ( بال ) و پاي بسته و قيافه ي اينجوري نشسته بود ...
.......


Only Raven!


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
#21

ميتونيد منو شيويد صدا کنين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۲۲ پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 13
آفلاین
سلام من خيلي وقت نبودم .هيچکس خوب نميشناسم غير از راجر اگه پستم زياد خوب نيست ببخشين
-------------------------------------
راجر ...!!!
ملّت:نه ... راجر ! حتماً اشتباه ميکنی آخه چرا راجر بايد همچين کاری بکنه ؟؟؟
البته این سوال رو خود راجر هم از خودش پرسيد و بعد از کمی مشورت با من اقرار کرد چون ميخواسته وزير بشه این کار کرده چون از بچگی جاه طلب بوده (البته اینو فقط کسی ميدونه که تونسته از بچگيش اونو تحمّل کنه.از حوادث ناگوره زندگی من بگذريم))
صدای زنگی از يه جايی همون ورا... ملّت همه بدنباله منبع صدا يجايی يه کم اونورتر از قفس ققی يه موبايل سياه رنگ رويه زمين پيدا ميکنن که داره آهنگ خيلی جوادی پخش ميکنه ملّت يه چند لحظه به آهنگ گوش ميدن ولی بعد که هيچ کس گوشی رو ور نميداره يه فرد ناشناس دکمه آيفونش ميزنه
بعد از گذر يه چند دقيقه صدای ضعيف از اون طرفه مياد : الّو.
صداي ققی: گوشی رو بر عکس گرفتی راجر
راجر : خودم ميدونم 123 آزمايش ميکنم کسی اون ور هست
واق واق واق
راجر : فنگ برو کنار
بعد يه دفه با يه لحنه آلن دلنی ميگه... این ناکس دادش من کشته من بايد خونش بريزم
صدی همسره وزير : غلط کردی مگه این جا شهر هرته زود بگو اون پرنده بيچاره رو کجا بردی
ققی : تو اینجا چی کار ميکنی سرافينا . مگه نرفته بودی خونه مادرت اینا
سرافينا : چرا رفته بودم خب که چی فکر ميکنی به همين راحتی ولت ميکنم به امون خدا که يه گربه دخلت بياره
ققی : (با لحن رمانتيک ) يعنی تو به خاطره من برگشتی
در همين لحظه اشک تو چشم هايه ققی جمع ميشه .
سرافينا که فهميده بود تو سره ققی چی ميگزره : از این خيلا ورت نداره تا وقتی که خرجی این ماهم رو ندی نميذارم بميری فهميدی اگه بميری خودم ميام ميکشمت
راجر که این وسط ساکت بود : مثل اینکه قضيه آدم ربایی بودا...
ققی و سرافينا باهم : ساکت شو راجر
راجرم دستاشو به نشانه تسليم بالا مياره : خوب باشه چرا داد ميزني ن
سرافينا : زود خودتو آزاد کن بيا کارت دارم
ققی: (سکوت)
سرافينا (آماده انفجار): نشنيدام
ققی: (سکوت)
سرافينا : آوريل چکشتو بده
آوريل : ميخوای چی کار
سرافينا :
آوريل : خوب باشه بيا اینم چکش :hammer
سرافينا : اومدم
ققی : راجر ترو خدا بازم کن سرافينا داره مياد برای هر دوتامون بد ميشه ها ... راجر راجر !!!
ولی راجر قبلاً فلنگ بسته بود
بعد صدای يه دوبلر ایرانی مياد : چه بلای ممکن بر سر این پرنده دست و پا بسته بياد آدامه در پست بعد


به مقادیر نیم کیلو! غلط املایی داشتی ! در واقع نصف الف هارو نزده بودی و کلمات مجهول شده بودن! لطفا بعد از نوشتن پست حداقل یه دور بخونین!!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۲۱ ۵:۵۰:۰۰

تصویر کوچک شده


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۲۲:۳۰ دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۵
#20

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 256
آفلاین
من میخوام پست بزنم!فردا صبح!

پستتو بزن! لا مشکل! ولی تو دهات ما از شب تا صبح رزرو نمیکنن!! شاید ما هیچی نوفهمیم!! به من چه!
(کپی رایت بای ادی!)

____________خوب الآن صبحه؟!
______________________
باغ وحش امن و امان بود.همه چیز عادی. مثل همیشه که هیچ کس توش پست نمیزد و حیوونای محترم با خیال راحت توش زندگی میکردن تا اینکه یه روز...
صدای یه بچه: یعنی چه اتفاقی میخواد بیفته پدربزرگ؟!
- پدربزرگ خودتی و جدت!من تازه اول جوونیمه!حالا گوش بده ببین چی میشه!
هیچی دیگه همه چیز خوب بوده!
نصفه شبی مک یه سوال تکنیکی به ذهنش میرسه. هر چی فکر میکنه هیچی یادش نمیاد. میپره روی سر فنگ میگه:فنگ!هوی! بیدار شو. تو نباید بمیری!یعنی نه...چیزه!میگه که ...هیچی نمیگه، چون فنگ با اون پرش سریع مک از خواب میپره و دیالوگهای لازم که شامل99% فحشه رو میده و در آخر: خوب چی میخواستی بگی؟(نکته:این جمله همون یه درصد باقی مونده بودها!)
مک:میگم فنگ. اون بازیگره اسمش چی بود؟
-کدوم؟
-همون که تو اون فیلم بازی کرده بود. آخره فیلمه همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد!
- من از کجا بدونم؟!چه راهنمایی دقیقی! ققی وزیره!برو از ققی بپرس. شاید اون بدونه.
مک سرخورده میره به طرف جایی که اصولا ققی میخوابه.ققی پتو رو روی سرش کشیده. مک با دست میکوبه روی پتو و میگه:ققی ، بیدار شو یه لحظه!
ققی:هیچی نمیگه!
-ققی؟زنده ای؟
یه ربع بعد!
هنوز ققی بیدار نشده. مک که عصبانی شده پتو رو میزنه کنار و میبینه که ققی ای نمیبینه. پس متعجب مشه. چرا؟چون ...دو خط بالا رو بخونی میفهمی!
مک از این تخت به اون تخت میره و دنبال ققی میگرده.ولی اونو پیدا نمیکنه. با یه فریاد بلند همه رو از خواب بیدار میکنه!همه بیدار میشن(چه فوری!)
مک:بچه ها!ققی نیستش!
بقیه:چه مشکوک!
-کجا رفته. اگه کسی خبر داره بگه. فعلا اطلاعاتی در موردش در دسترس نیست اما...
حرفش نصفه میمونه ،چرا که وینکی از روی تخت ققی یه تکه کاغذ برمیداره و میگه: صبر کن !این چیه؟
-یه نامه؟ از طرف کیه؟
نمیدونم. صبر کن بخونمش.
صدا تو کل باغ وحش پخش میشه. نکته اینجاست که وینکی هنوز شروع به خوندن نامه نکرده و تصمیم نداره که اونو بلند بخونه!
"من ققی رو دزدیدم!موهاهاها! اگه میخواید یه بار دیگه اونو زنده ببینین باید به حرفام گوش بدین. وگرنه اونو نمیبینین! منتظر پیغام بعدی من باشید!
ملت:یعنی ققی رو گروگان گرفته؟!!!!!!!!!!!!!!!!!وزیر رو؟
وینکی:خوب جتما دیگه! و یه دور دیگه به نامه نگاه میکنه.
-ا..بچه ها این خطش چقدر شبیه خط.....
__________________
من هرچی فکر کردم سوژه دیگه ای به ذهنم نرسید!ببخشید دیگه!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۱۸ ۵:۵۲:۴۰
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۱۸ ۲۰:۴۷:۱۰

همه چیز همینه...
Only Raven


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۵
#19

فینیاس نایجلوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۲۹ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲
از توي تابلو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 117
آفلاین
بالاخره نصف شب شد .
فنگ : مك بون جونم من ديگه خسته شدم بيا بريم بخوابيم .
فنگ و مك بون رفتند تو قفسشون . ققي هم رفت تو قفس وزارتش ولو شد .
فنگ و مك بون توي قفسشون زير نور ماه خوابشون برد و خروپفشون بلند شد . همين كه اونا غرق خواب ميشن يدفعه قفس تاريك ميشه و يه سايه ي سياه مي افته روي فنگ . فنگ كف قفس ولو بود و دست و پاهاش ضربدري روي زمين بود و دمش هم از لاي ميله هاي قفس زده بود بيرون .
يه چيزي از بيرون قفس دم فنگ رو گرفت و كشيد . فنگ يه دفعه از جاش پريد و پشت سرش رو نگاه كرد و يه هيكل سياه ديد كه دمش رو گرفته و داره مي كشه .
فنگ : واق واق واق ....
زبون فنگ از ترس بند اومده و فقط مي تونه واق واق كنه .
مك بون بين خواب و بيداري : ها چته فنگي بگير بخواب بينيم با ب
فنگ يكي از پاهاي مكي رو ميگيره و تكونش مي ده .
مك مك : چته مي ذاري بخوابم يا نه ؟
فنگ : واق واق ...
مك : چته چرا زبونت بند اومده ؟
فنگ بازم واق واق مي كنه و به پشت سرش اشاره مي كنه !
مك مك پشت فنگ رو نگاه مي كنه و
مك بون همونجا از ترس ... ( )
مك بون و فنگ :

............


Only Raven!


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۴:۲۷ شنبه ۸ مهر ۱۳۸۵
#18

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
دوربین می ره رو سر سوپر سگ فنگ بزرگ جیگر می ایسته!

نریشن: اممم دقت کنین این سگ خیلی جیگر شیطون بلاست!به موهای سیخ سیخیش نگاه کنین این ژلی که زده یک ژل ضد جاذبه ی زمینه!!!!!از اون ور آب امده! آها این عیکنش همه رو کشته!مارکشم ریبونه مدل سال 2006!

فنگ با چشمانی از حدقه زده بیرون:

نریشن یکم صداشو صاف می کنه و باز شروع می کنه: لباس سوپریشو از جدش سوپر فنگول به ارث برده باید گفت در زمان جدش ,سوپر جد بزرگوار ایشون برای فیلم برداری لباسشو به یک هنر پیشه قرض می ده تا فیلم سوپر من رو بسازه و به خاطر همین لباس سوپر سگ معروفیتی ملیاردی کسب کرد!

و همه در این لحظه می ریزن رو سر سوپر سگ که ازش امضا بگیرن

و سوپر سگ یک نیش خند می زنه و یکی از دندوناش مثل الماس می درخشه!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۲۰:۵۵ پنجشنبه ۶ مهر ۱۳۸۵
#17

آرموك ايتسو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۴۷ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۶
از در میان جنگل سیاه,با حمایت دامبلدور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 48
آفلاین
جالبه..توی این باغ وحش وانج هم هست؟..
وانج یک نوع گاو خونیه که جادوگرها برای مزارع خودشون استفاده می کنن..این گاو کاملا زخمیه و این زخمها مادرزادیه..خون این نوع گاوها بسیار زیاده وبه این خاطر پوسته ی بدنشون بازه تا خون رو به بیرون برونه..این گاوها دائم در معرض خطرن چونخونشون بوی اشتها زایی داره یعنی اگر کشاورز جادوگری دستمال به دهنش و بینیش نبنده به گاو حمله می کنه...کشاورزا به موقع استفاده از این گاوها کاملا احتیاط می کنن چون نسلشون هم رو به انقراضه
بعد تصویری از این گاو رو نشونتون می دم...توی یکی از سایتهای هری پاتری مطرح شده بود..

ایول اطلاعات!! ولی اینجا برای رول زدن هست!! وانج کچکترین ربطی به رول نداره و تو این باغ وحش هم اکثرا حیوونای ریونی هستن!!

*این پست در آینده ای نه چندان دور پاک خواهد شد!!




ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۷ ۵:۳۱:۴۸


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۲:۵۹ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
#16

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
معرفی حیوانات موجود در ریون

خوب از این به بعد بینز بوقی وارد تالار میشه و دربست تالار رو در اختیار میگیره از این به بعد هر از گاهی حیوانات موجود در ریون رو اینجا معرفی میکنم

برنامه ی اول معرفی فنگ ( سوپر سگ )
( نریشن ها به صورت فیلم های علمی و آلن دلونی خونده شود )
در ابتدا تصویر یه چیز شطرنجی نشون میده
نریشن : این تصاویر به دلیل بی ناموسی بیش از حد قابل پخش نمیباشد مگر برای افراد 18 سال به بالا
تصویر واضح میشه و یه سگ خوشکل نشون داده میشه
نریشن : این حیوان که میبینید نامش سگ میباشد و این سگ نامش فنگ میباشد و طی تصاویر قبل دیدید به چه دلیل لقب سوپر سگ رو کسب کرد
تصاویر فنگ رو نشون میده که داره دم تکون میده
نریشن : هوی یه لحظه وایسا بینم . نویسنده بگو بینم اسم من آخه نریشنه ؟ نریشن پدرته باب من اسم دارم هی مینویسه نریشن یه دفعه دیگه بنویسی نریشن تو رو معرفی میکنما
نویسنده : ببخشید خوب اسمت چیه حالا ؟
نریشن : آخه من فقط صدا هستم اسم ندارم که
نویسنده :
نریشن : همینجوری این تیکه رو اومدم پست رو طولانی کنم
نویسنده : دفعه ی آخرت باشه ها من بعد از عمری یه چیز نوشتما ببین چطوری خرابش کردی ها
نریشن : خوب به ادامه برنامه توجه کنید
و ادامه ی برنامه پخش میشود
نکته : اگر خواستید میتونید ادامه این پست رو بزنید من دیگه در مورد فنگ چیزی گیر نیاوردم بنویسم


[b][color=0000FF]بينز نام







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.