سيبل ، به نظر من شما مسئول آشپزخونه باش ... ! کار خاصي نميکني فقط به جن ها دستور ميدي که چي کار کنن !!
اگه موافقي نمايش هاي قبلي رو يه نگاه بنداز و بعد ادامه ي آخرين نمايش رو بنويس ...!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
غريبه : مااااااااااااااا ...!
بن ... آخه چرا ميذاري اينا از مهد بيان بيرون ؟!
بن : ............................. ( مي خواست صحبت کنه اما ...) !
بعد غريبه چوب دستيشو درمياره و بن رو به حالت اولش برميگردونه ...!
بن : آخيش ... ! آدم اينجا امنيت نداره ... ! اينا از اون 123 تا بچه هم بدترن ...! خوبه حالا 5 نفرن !
غريبه : ببين من امروز اصلآ اعصاب ندارم ... جمع کن اينارو ببر تو مهد کودک ...
بعد ميره و چوب دستي هارو از بچه ها ميگيره ...
بن سعي ميکنه که بچه هارو ببره تو مهد ولي نمي تونه ...
غريبه :
دِ بــــــــريــــــــــــــد ديـــــــــــــــگـــــــــــه
5 تا بچه :
يکيشون---> :no:
بن اون 4 تا رو ميندازه تو مهد و در رو ميبنده ... !
غريبه : تو هم برو تو مهد
بچهه : :no:
غريبه : اااااااااااااااااااه
بچهه :
بعد ميدوه ميره ...
بن :
غريبه : مرض ... برو بگيرش ...
بن :
غريبه : وايستادي که ... بــــــــــرو ... اه
بن : خوب بابا ... چرا ميزني ...
بعد ميره دونبال بچهه ... !
غريبه هم ميره دفتر ايني ... !
بعد سيبل مياد تو دفتر ...
سيبل : سلام غريبه ، خوبي ؟
غريبه : مرسي ... خوب چه کارا ميکني ؟ ناهار آمادست ؟
سيبل : هوم... جن ها دارن درست ميکنن ...!
غريبه : خوب تو هم برو وايستا بالا سرشون که يه وقت خراب کاري نکنن !!
سيبل : باشه ...!!!!
بعد موبايل غريبه زنگ ميزنه ...
غريبه : بله ...؟!
ايني : سلام غريبه جان ... خوبي؟
غريبه : مرسي ...کجايي ؟!
ايني : هوم ... راستش يه کاري واسم پيش اومده ...! بايد برم اينتالينا !!
غريبه : کــــجـــا ؟!
ايني : اينتالينا ديگه ...!!
غريبه : خوب حالا کي برميگردي ؟!
ايني : نمي دونم ، يه هفته ديگه ... دو هفته ديگه ...! معلوم نيست !
غريبه : تنهايي ميري ؟!
ايني : هوم ... خيلي دوست داشتم تو هم بياي ولي پيتر که نيست ... يکي بايد مراقب هتل باشه ...!
غريبه : باشه ...! پس مراقب خودت باش !!
ايني : باشه ... از طرف من از همه خداحافظي کن ...
غريبه : حتمآ ...!
ايني : رسيدم دوباره زنگ ميزنم ! خداحافظ..
غريبه : باشه ... خداحافظ
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
از اونجايي که ايني گفت کمتر ميتونه بياد ، به خاطر همين مجبور شدم نمايش رو اينجوري بنويسم !!
آرسي نمايش هاي ما اگه بچه گونه بود عوضش يه حالت طنز داشت !! بيشتر هم من و بن و ايني مينوشتيم که هر سه تامون 15 سالمونه ...! فکر نمي کنم کسي که 15 سالشه بچه باشه !
در ضمن ، شما نمي توني معترض باشي ... ( چرا ) ؟!! چون اولين نفري که اومد اينجا و مسئوليتي رو قبول کرد خودت بودي ... ميتونستي نمايشي رو بنويسي که ما کوچولوها هم از شما ياد بگيريم ،بعدشم ما نمايش هايي که مينويسيم به هم مربوطه ...! يعني هر کسي ادامه ي نمايش نفر قبليش رو مينويسه ...! ولي شما اومدي و يه موضوع جديد رو راه انداختي ... ! پس حق ما اين نيست که بهمون بگي شير تو شير مينويسيم و همه چي قاطي پاتيه !!