هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۴۸ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#58

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
سيبل ، به نظر من شما مسئول آشپزخونه باش ... ! کار خاصي نميکني فقط به جن ها دستور ميدي که چي کار کنن !!
اگه موافقي نمايش هاي قبلي رو يه نگاه بنداز و بعد ادامه ي آخرين نمايش رو بنويس ...!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
غريبه : مااااااااااااااا ...! بن ... آخه چرا ميذاري اينا از مهد بيان بيرون ؟!
بن : ............................. ( مي خواست صحبت کنه اما ...) !
بعد غريبه چوب دستيشو درمياره و بن رو به حالت اولش برميگردونه ...!
بن : آخيش ... ! آدم اينجا امنيت نداره ... ! اينا از اون 123 تا بچه هم بدترن ...! خوبه حالا 5 نفرن !
غريبه : ببين من امروز اصلآ اعصاب ندارم ... جمع کن اينارو ببر تو مهد کودک ...
بعد ميره و چوب دستي هارو از بچه ها ميگيره ...
بن سعي ميکنه که بچه هارو ببره تو مهد ولي نمي تونه ...
غريبه : دِ بــــــــريــــــــــــــد ديـــــــــــــــگـــــــــــه
5 تا بچه : يکيشون---> :no:
بن اون 4 تا رو ميندازه تو مهد و در رو ميبنده ... !
غريبه : تو هم برو تو مهد
بچهه : :no:
غريبه : اااااااااااااااااااه
بچهه : بعد ميدوه ميره ...
بن :
غريبه : مرض ... برو بگيرش ...
بن :
غريبه : وايستادي که ... بــــــــــرو ... اه
بن : خوب بابا ... چرا ميزني ...
بعد ميره دونبال بچهه ... !
غريبه هم ميره دفتر ايني ... !
بعد سيبل مياد تو دفتر ...
سيبل : سلام غريبه ، خوبي ؟
غريبه : مرسي ... خوب چه کارا ميکني ؟ ناهار آمادست ؟
سيبل : هوم... جن ها دارن درست ميکنن ...!
غريبه : خوب تو هم برو وايستا بالا سرشون که يه وقت خراب کاري نکنن !!
سيبل : باشه ...!!!!
بعد موبايل غريبه زنگ ميزنه ...
غريبه : بله ...؟!
ايني : سلام غريبه جان ... خوبي؟
غريبه : مرسي ...کجايي ؟!
ايني : هوم ... راستش يه کاري واسم پيش اومده ...! بايد برم اينتالينا !!
غريبه : کــــجـــا ؟!
ايني : اينتالينا ديگه ...!!
غريبه : خوب حالا کي برميگردي ؟!
ايني : نمي دونم ، يه هفته ديگه ... دو هفته ديگه ...! معلوم نيست !
غريبه : تنهايي ميري ؟!
ايني : هوم ... خيلي دوست داشتم تو هم بياي ولي پيتر که نيست ... يکي بايد مراقب هتل باشه ...!
غريبه : باشه ...! پس مراقب خودت باش !!
ايني : باشه ... از طرف من از همه خداحافظي کن ...
غريبه : حتمآ ...!
ايني : رسيدم دوباره زنگ ميزنم ! خداحافظ..
غريبه : باشه ... خداحافظ

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

از اونجايي که ايني گفت کمتر ميتونه بياد ، به خاطر همين مجبور شدم نمايش رو اينجوري بنويسم !!
آرسي نمايش هاي ما اگه بچه گونه بود عوضش يه حالت طنز داشت !! بيشتر هم من و بن و ايني مينوشتيم که هر سه تامون 15 سالمونه ...! فکر نمي کنم کسي که 15 سالشه بچه باشه !
در ضمن ، شما نمي توني معترض باشي ... ( چرا ) ؟!! چون اولين نفري که اومد اينجا و مسئوليتي رو قبول کرد خودت بودي ... ميتونستي نمايشي رو بنويسي که ما کوچولوها هم از شما ياد بگيريم ،بعدشم ما نمايش هايي که مينويسيم به هم مربوطه ...! يعني هر کسي ادامه ي نمايش نفر قبليش رو مينويسه ...! ولي شما اومدي و يه موضوع جديد رو راه انداختي ... ! پس حق ما اين نيست که بهمون بگي شير تو شير مينويسيم و همه چي قاطي پاتيه !!


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۳:۵۰ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#57

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
سيبل مثل هميشه وسط دعوا نرخ تعيين مي كنه
سيبل:من رسما حاضر به انجام هر كاري هستم جز شست و شو.ارسنيوس و بن بد جور بهش چشم غره مي رند.
سيبل: من برم؟
سكوت.
سيبل:خب فقط همين رو مي خواستم بگم.
دست بن مي ره طرف لنگه كفشش ولي سيبل قبل از اون دسته جاروي دوستشو ظاهر كرده .پريده روش و رفته.(همه اين كارها رو به اين سرعت انجام داده؟)



Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۱:۵۲ جمعه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#56

james_potter


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۴۰ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 431
آفلاین
آرسنیوس بعد از کلی تحقیق و تحصیل در مدرسه جادوگری اشرافی در جزائر هاوایی بر میگرده به هتل ملوون زبل خودشون تا ببینه هتل در چه وضعیه!!

نگهبان هتل تو آسمون یه جارو پرنه از نوعه نیمبوس 2002 میبینه که با سرعت تمام داره به هتل نزدیک میشه که فوق العاده مشکوکه

نگهبان : STOOOOOOOOOOOOOOP
Who are you , strange
(ایییییییییست!!
تو کی هستی غریبه ؟)

آرسی : hey!! hey !! this is me
Arsenios jager!!!!!! Do you foget me
( هی ... هی ... من ام
آرسنیس جیگر . . .. منو فراموش کردی؟؟

نگهبان : Arsenios Jager

آرسی میخواد بره تو هتل که :

نگهبان : Do not Move

آرسی : OK OK . . . be relax

که غریبه از راه میرسه و منو از این بد بختی نجات میده

غریبه : کی رسیدی ؟

آرسی : نوش جان !!!!

غریبه : مثل اینکه نبودی حال به مرحله حادش رسیده

آرسی : منظورم سلام بود

نوش جون

غریبه : مرد حسابی کجا بودی این همه مدت!!

آرسی : مگه واسه استخدامم مدرک نخواستین؟

اول که مدرک جادویی آوردم دستم رو کردین

رفتم خود مدرک رو بیارم

غریبه : الحق که یه سفید بی مزه ایی

آرسی : حالا ولش اوضاع هتل در چه وضعیه ؟

غریبه : بیا تو بیبین!!!!

آرسی : راستی داشت یادم میرف نگهبانتون که زبون مشنگ هارو بلده!!

غریبه : آره ، مثلا هتل بین المللیه!!

آرسی و غریبه میرن تو هتل

آرسی : ایییییییییییییییییییییییییین چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا این بچه ها دارن با چوب جادویی بازی میکنن ؟

یه دفعه یه صدایی میاد :

ریدیکلس ( به لحن بچه ها )

آرسی :


غریبه :

آرسی : بن رو نگاه شده یه اسباب بازی

؛ریبه : خوب برو سر کارت

آرسی : اوکی....... هر کی مشکل داشت خواست مشاوره بشه بفرستش دفترم


ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۱۰ ۶:۱۳:۵۱

از هری پاتریست بودن اعلام بازنشستگی می کنم
راه رو واسه جوونا باز کردم!


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۳:۱۴ پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#55

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
هاپ......... هاپ هاپ.(سگه میگفته )
اینی:نه بابا شوخی کردم چیچیرو میزنم تو سرت .من کی باشم که با شکا اینجوری حرف بزنم؟!!!!!!!!
غریبه:واقعا که اینی.از تو توقع نداشتم که از سگ بترسی و اینجوری کم بیاری.بعدشم مگه سگه میفهمه چی میگی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!IQ
پانسی: الان چه وقته این بحثاث داره میرسه.
یه دفعه یه نفر میاد و میگه :هیییییییی......هوششششششش.هیییییییی.
همه:خدایا شکرت.بالاخره تریمبل اومد.
تریمبل سگرو رام میکنه.

اینی:معلوم هست تو کجایی؟!!!!!!
تریمبل:اااا.....چیزه.....آخه میدونی چیه؟!!!....چیز.....
اینی:بسه.سر ماه موقع حقوقت برسه میدونم چقدر بهت حقوق بدم.
تریمبل:
غریبه:تریمبل گریه نکن برو باغ وحش کمک آتش نشانها.
تریمبل:مگه چی شده؟!!!!!!
پانسی:همه قفسها بازه داره هتل خراب میشهههههههههههههه.
تریمبل:بابابابابشه.
اینی:زوووووووووووووود.
غریبه:بابا الان میره دیگه.

تریمبل میره پیش ماَمور ها و به کمک هم دیگه حیوونها رو رام میکنن.

*** 10 مین بعد ***

تریمبل:آخییش.خسته شدیما.
اینی:من بفهمم کی این بلاها رو سر ما میاره.
غزیبه:اینی جونم...چیز.....یعنی آقای ایماگو شما انقدر حرص نخورید.
اینی:چشم.
پانسی:راستی بن کو؟!!!!!!!!!!!
همه:نمیدونیم.
پانسی:یعنی کجا میتونه رفته باشه؟!!!!!!!!
اینی:شاید رفته دستشوئی.
غریبه:شاید رفته ماَمور رو برسونه مرده.
تریمبل:منم که تازه ائمدم نمیدونم.

*** بن بعد از 5 مین میاد ***

اینی:کجا بودی؟!!!!!!!!!!!!
بن:چیزه..من همینجا بودم.
اینی:که همینجا بوذی.میگم کجا بودیییییییییییییییی؟
بن:

~:~:~:~:~:~:~:~
ادامه دارد............
~:~:~:~:~:~:~:~

----------------------------------------------------------------------
منم همینطور تشکر میکنم.البته خودم تازه دارم راه میفتما.
ولی بهتره بقیه افرادی که تو هتل عضون هم فعالیتی داشته باشن.


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۶:۵۸ پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#54

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
ايني : اينجوري که اينا کار مي کنن هتل الان رو سرمون خراب ميشه !!!
غريبه : هوم ... فلامل ...! خفت کنم ؟!
فلامل : ماااااااااااااااااااااااا ... چرا ؟!؟!؟!
غريبه : آخه چرا خالي مي بندي ...! سازمانيا گفتن چند روز ديگه ميان ...! بذار يه 2 روز بگذره بعد خالي ببند !!!
ايني : فلامل ... خوشت مياد تو اين موقعيت ما رو بذاري سر کار ...!!
فلامل : هوم ...!!
غريبه : من و پانسي 6 ساعت رفتيم تو سالن و ... رو ميگرديم !! ميبينيم شيشکي نيستش !!!
بـــــــــــــــــــــــــــــــــوممممممممممممممممممممم
همه 6 متر ميپرن بالا ...!
ايني : چي بود ؟!؟!
بن : فکر کنم آتش نشانيا بودن ...!!!
ايني : اِي بابا !!!الان هتل رو سرمون خراب ميشه !!
بعد چند تا مآمور آتش نشاني ميان داخل هتل و به ايني ميگن :
کجاست ؟!
ايني : کي ؟ همکارتون ؟!
مآمور ... : بله ..!
ايني : بن ، آقايون رو ببر پيش همکارشون ...!
بن : چشم ...!
بعد ميرن ....!!
ايني :يکي داره مارو بازي ميده ...!!! اين حيوونا خودشون که نمي تونن از قفس بيان بيرون !!
غريبه : هوم... آره ... ولي اون کيه معلوم نيست !!!
ايني : اينجوري نميشه ...! بايد يه کاري بکنيم !!
بعد صداي جيغ پانسي مياد که داره ميدوه طرف غريبه و ايني ...
غريبه :
ايني :
پانسي : کـــــــــــــــــمــــــــــــــک
بعد مياد پشت غريبه وايميسته ...
غريبه : واااااااا ... پانسي ... خوبي ؟؟!
پانسي : نــــــــــه !!! اصلآ ...
ايني : چرا ؟!
پانسي : واسه اينکه سگ تريمبل افتاده بود دنبالم !!!
غريبه : آخـــــــــي !! اينکه ترس نداره ....! به تومي ميگفتي با پارچ بزنه تو سرش ...!
پانسي : تومي که معلوم نيست کدون گوري رفته !!
ايني : هتلمون تبديل به باغ وحش شد !!!!
غريبه : ناراحت نباش ايني جونم ...
بعد اينجوري ---> ميمونه !!!
ايني : چي شد غريبه ؟!؟! چي ديدي !؟!؟!
غريبه جلو رو نشون ميده ....
بعد همه با هم جيغ ميزنن و مي دون !!
سگ تريمبل هم ميوفته دنبالشون !!
پانسي : مــــــــــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــــــــان
غريبه : آخه من چي کاره بيدم !!!
ايني : به جانه خودم اگه بياي جلو با اين گلدون ميزنم تو مخت !!!
( دارن به سگه ميگن ) !!!!

=-=-=-=-=-=
ادامه دارد .....
=-=-=-=-=-=
---------------------------------------------------------------------------
بچه ها دستتون درد نکنه ...!! خوب دارين پيش ميرين ...!!
اين به اين معني نيست که ديگه ول کنيد ها ...!!!
سعي کنيد از ايني که هست هم بهتر بشه ....!!( منظورم از ايني {ايماگو} نبود ها ... !!!)
باز هم مرسي ................................
---------------------------------------------------------------------------


ویرایش شده توسط غریبه در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۸ ۱۲:۲۰:۲۱

تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۵:۲۲ پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#53

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
آتش نشانی با سرو صدای خیلی زیاد میاد تو هتل.

ماَمور آتش نشانی:سلام چس شده؟!!کی سوخته؟!!کی انگشتش تو یه سوراخ گیر کرده؟!!کی تئ آسانسور گیر کرده؟!!
اینی:اااااااااااااه.ای بابا یه لحظه صحبت نکن تا بگیم چی شده دیگه.
ماَمور آتش نشانی:چشم.حالا چرا میزنی؟!!!
اینی:قفس های باغ وحش باز شده و تمتم حیوونها اومدن بیرون.
ماَمور آتش نشانی:شما برید ما خودمون درستش میکنیم.
اینی:خیالم راحت باشه دیگه؟!!
ماَمور آتش نشانی:بله آقا.
غریبه:بچه ها بیبیید بریم آقاییون به کارشون برسن.
همه:باشه.

همه با هم میرن تو هتل.

*** 10 مین بعد ***

ماَمور آتش نشانی بدو بدو و فریاد کنان میاد تو هتل و میگه کممممممممممک....کممممممممممک......هه....هه....هه....(نفس نفس میزنه).
بن:چی شده؟!!!!!!!!!!!
ماَمور آتش نشانی:اینا دیگه چین؟!!!!!!!!
بن:حیوون.
ماَمور آتش نشانی:کمک کنیییییییییید.
غریبه:چیکار کنیم؟!!!!!!
ماَمور آتش نشانی:زنگ بزنید آتش نشانی نیروی کمکی بخوایید.
غریبه:چشم.

ماَمور آتش نشانی میاد تو هتل.
غریبه میره زنگ میزنه آتش نشانی.

غریبه:الو.سلام.کمممممممممک. همکاراتون نیروی کمکی میخوااااان.
ماَمور آتش نشانی پشت تلفن:اومدییییییییم.

*** 10 مین بعد ***

صدای انفجار فجیهی و ترمز خفنی میاد.


=:=:=:=:=:=:=:=
ادامه دارد............
=:=:=:=:=:=:=:=


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#52

پانسی پارکینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۴۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹
از برج تاریکی _طبقه ی 13 _واحد نفرین شدگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 24
آفلاین
اینی: یکی اینا رو جمع کنه
بن:اخه یکی دوتا که نیستن الان اتش فشا نی میاد جمعشون میکنه
پانسی: خوب زنگ می زدی پلیس 118
ملت
پانسی
غریبه تو دیگه از این نظر ها نده خوب؟؟
پانسی
اینی خوب با اینا چی کار کنیم؟؟
تومی :حالا خوبه این سازمانیا دوباره بیان؟؟
اینی
تومی
غریبه راستی مگه پانسی تو با دوستات قرار نداشتی؟؟

پانسی: :angel:
----------------------------------------------------------------
10 مین بعد-
-------------------------------------------------------------------
فلامل:بچه ها بد بخت شدیم سازمانیا!!!!
اینی: همین یکی رو کم داشتیم
تومی ای کاش یک ارزو بهتر میکردم
اینی
بن چی کار کنیم؟؟
اینی:غریبه وپانسی شما اینجا باشین وسر سازمانیا رو کم کنید وبقیه هم به دنبال من
تومی پس این اتش فشانی چی شد؟!؟
در همین حال صدای انفجار بلندی وترمز بلندی شنید شد.......
--------------------------------------------------------------
ادامه دارد
------------------------------------------------------


زندگي باور لحظه هاست
زندگي غØ


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#51

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
من منظورت رو از این صحبت ها نباشه نمیفهمم.

_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.

قفسه ها افتاده.
کتابها پاره شدن.
جای چنگ رو دیواره.

اینی:غریبههههههههههههههههه.
بن:چرا گریه میکنی؟!!!!!!!
اینی:
یه دفعه یه سگ از کتابخونه میره بیرون.
اینی: غریبههههه.
بعد میرن ته کتابخونه و میبینن غریبه زیر یه میز قش کرده.
اینی:
بن میره یه پارچ آب میاره و میریزه رو غریبه.
غریبه:ها؟!!!چیه؟!!!چی شده؟!!!من کجام؟!!!
اینی:غریبه جونننننننننننننننننم.خوبی؟!!!!!!!(بخاطر شماها سانسور شد. )
غریبه:راستی سگ تریمبل کو؟!!!!
اینی:پس اون سگه تریمبل.چه جوری اومده اینجا؟!!!!اصلا تریمبل کجاس؟!!!!!من تریمبل رو ببینم.میدونم چه بلایی سزش بیارم.

*** 10 مین بعد ***

همه میرن به باغ وحش.

همه:
همه قفسها بازه.حیوونها همینجوری دارن همدیگرو میکشن.
همه:دوباره
غریبه:جیغ میکشه و قش میکنه.
اینی:
بن میره زنگ میزنه آتش نشانی.
اینی آب میریزه رو غریبه و میگه:پاشو بریم تو هتل.
الان آتش نشانی میاد یه کاری میکنه.
غریبه:
بن:زود باشید.

=:=:=:=:=:=
ادامه دارد......
=:=:=:=:=:=

----------------------------------------------------------------------
یه خورده باز رومانتیک شد.
البته خیلی سانسور کردما


ویرایش شده توسط بن((White Boy)) در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۷ ۲۱:۴۰:۴۷

::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۴:۱۳ چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#50

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
آقاي بن ، لطفآ ديگه از اين صحبت ها نباشه ...! اگه توجه کرده باشي ناظر ( هرميون ) يه بار هم تذکر داده بود ... ! لطفآ به دو تا نکشونيد ...!
مرسي ... .
<><><><><><><><><><><><><><><><><><>

بن : خوب ، ايني اگه کاري نداري من برم ... !
ايني : نه ... ! ميتوني بري ...ولي زود برگرد ، بايد مهد رو مرتب کني که اگه يکي اومد مرتب باشه ...!
بن : باشه ... حتمآ...! پس فعلآ ...!
ايني : غريبه ... !
غريبه : جونم ؟! نه ... يعني ... بله آقاي ايماگو...!!!
ايني : نه ... ديگه رفتن ...راحت باش !!
غريبه : آها ... ! خوب ، جونم ؟! چي مي خواستي بگي ؟!
ايني : هوم ... مي خواستم بگم که ... تو نمي دوني پيتر و تريمبل کجان ؟!
غريبه : نه ...!!!
ايني : پانسي کجا رفت ؟!
غريبه : اونم تا سازمانيا رفتن ، رفت ...! گفت من برم با دوستام قرار دارم ...!! به منم گفت اگه مي خواي تو هم بيا ... ولي من نرفتم !!
ايني : آها ... باشه .. مرسي !

بعد غريبه ميره که يه سري به کتابخونه بزنه ...!!

ايني هم ميشينه پشت ميزش و ميره تو فکر ...!
يعني جاسوس کيه ؟!؟!
بعد از 15 مين پاميشه و ميره پيش غريبه ( تو کتابخونه ) !!!
ايني : غريبه .... اينجايي ؟!؟!!؟
غريبه : بله ... اينجام ...!
ايني : کوشي پس ؟!؟!
غريبه : اين طرف ...!!!
ايني : کـــــــــــجـــــــــــا ؟!؟!؟!!؟
غريبه يه دفعه اي ميپره جلو ايني !!!
غريبه : اينجام ...!
ايني 6 متر ميپره بالا !!!
بابا تو که منو کشتي !!!
غريبه : واسه چي ؟!؟!!
ايني : خوب يه دفعه اي پريدي جلوم !!! ترسيدم !!!
غريبه : آخييي !! ببخشيد !
ايني : اشکال نداره ... ! وقت داري ؟!
غريبه : واسه چي ؟!
ايني : مي خواستم باهات صحبت کنم ...!
غريبه : درباره ي چي ؟! ... چيزي شده ؟!
ايني : نه ... درباره ي همون چيزي که سازمانيه گفت ...! ( جاسوس) به نظرت کي مي تونه باشه ؟!؟!؟!
غريبه : هوم ... بيا بشينيم اينجا ...
بعد ميشينن ...
غريبه : داش تومي ؟؟!؟!
ايني : هوم ... . فکر نکنم!! ما از بچگي با هم بوديم !فکر نکنم يه همچين کاريو بکنه ...!!
غريبه : بن هم که از اولش با ما بوده ...! اونم که نيست !
ايني : تريمبل و پيتر هم که اين چند روزه نبودن و نيستن !! پانسي هم که بهش نمي ياد اين کارو بکنه ...!
غريبه : پس ... کي ميتونه باشه ؟!!؟
ايني : ...
غريبه : ايني ... ميگم شايد يه دستي زده !! خواسته ما حواسمون رو بيشتر جمع کنيم ؟!
ايني : نمي دونم ... شايد ! خداکنه همين باشه ...!

بــــــــــــوووومممم !!!( يه چيزي افتاد ) !!!
ايني ميدوه ميره تو سالن و...
بن : چيزي ني ... من بودم ...! پام خورد به اين ميزه گلدون از روش افتاد ...!
بعد صداي جيغ غريبه مياد ...!!!
ايني و بن ميدون سمت کتابخونه ...!!

=-=-=-=-=-=
ادامه دارد......
=-=-=-=-=-=


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#49

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
زشت پیر زنه که شلوار جین پاش کنه با موتور براوو تو چهار راه تک چرخ بزنه.
ولی چشم رعایت میکنیم.فقط یکی دو روزاااااااا.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.

فلامل:3 مین گذشت
همه:باشه.
فلامل:5 مین گذشت
همه:باشه.
فلامل:(عجب حالی میده ها)7 مین گذشت.
همه:باشه.
اینی:ای درد.ای کوفت.ای مرض.ای.........
بسه بابا چقدر میگید باشه؟!!!!!!!!!!!!
همه:
اینی:دیگه نگید باشه.
همه:باشه.

*** 3 مین بعد ***

زینگ زینگ.
اینی:ووووووواااااااااااااااییییی.اومدن.
غریبه:آقای ایماگو ناراحت نباشید ما خوب رفتار میکنیم.
همه:ما هم همینطور.
اینی:خدا رو شکر.

فلامل میره در رو باز میکنه.(حالا شما ول کنید که همه هتلها دراشون بازه اینجا هتل ملوان زبل )
فلامل:سلام آقاییون.روزتون بخیر.
سازمانیا:سلام آقای فلامل.آقای ایماگو کجان؟
فلامل:قربان همینجا هستن.

بعد میره اینی رو صدا میکنه.
اینی میاد پیشه سازمانیا.

اینی:سلام آقاییون.خسته نباشید.
سازمانیا:سلام آقای ایماگو.
ایماگو:مثل اینکه با من کاری داشتید؟!
سازمانیا:بله.شما اینجا بس که عقشولی بازی در آوردید و برای مردم و ... بد آموزی داشت مجبور به تخته کردن در هتل شدیم.
اینی:ماااااااااا؟!!!!!!!ما کی عقشولی بازی کردیم؟!!!!!!کی چنین چیزایی گفته؟!!!!!!!!!!!
سازمانیا:خودتون رو به اونراه نزنین.ما تو هتل شما جاسوس داریم.چیزه اااا.(از دهنش پرید)
اینی:(اگه بفهمم جاسوس کیه؟ )
سازمانیا:خوب ما دوباره میاییم اگه ببینیم وضع اینجا درست شده باشه شاید تجدید نظر کنیم..
غریبه:تشکر آقاییون.آقای ایماگو میشه ما بریم به کارهامون برسیم؟
اینی:بله خانوم غریبه.
بن:خوب پس ما بریم.سرکار خانومه پانسی شما هم بیایید بریم.

سازمانیا:ما هم میریم تا فردا.خداحافظ.
همه:خداحافظ.

*** 01 مین بعد ***

اینی:بچه ها واقعا دستتون درد نکنه ها.ولی من بفهمم این جاسوس کیه؟ ............میکنم.
همه:

=:=:=:=:=:=:=
ادامه دارد.........
=:=:=:=:=:=:=
----------------------------------------------------------------
از دستم ناراحت نشین.همه نمایشنامه شوخیه.


::.::Newest Music::.::







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.