wand

روزنامه صدای جادوگر

wand

Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
ارسال شده در: یکشنبه 20 شهریور 1384 03:14
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
این ادامه نمایشنامه مادام رزمرتاست (با عرض معذرت)
==============
رزی:بفرمایید!
اما:می گم که با اسانس تف غول نداریم ؟
رزی: جانم ؟
زاخی:ببینم اونوقت اما تو فامیل نیستی با پاتریشیا؟
اما :نخیر .اون موقع که کیلو کیلو تو کافی شاپ هافل تف غول می فروختید به اینشم فکر می کردید...
رزی(که به شدت معلومه کم اورده ): بله می دونید توی اونجاهایی که غول ابی زیاد هست معمولا ...ا...این نوع ...نوشیدنی کره ای صرف می شه!
جملگی:
رزی:اوهوم ...خب حالا هر کی بره سر ...جاش ...نوشیدنی هاتون رو در بیارید و فکر کنید که اسانس مورد علاقتون چیه .اینجا مهم این نیست که اسانسه چی باشه ...مهم اینه که بخوره به نوشیدنی خب ...حالا...برید...
کلاس رو دود غلیظی در بر می گیره...
مادام:نگفتم با جارو گازی برید !
------------------------
زمانی بعد
--------------
مادام دور کلاس راه می افته تا امتحان کنه...
=============
حالا هر کسی می تونه طعم مورد علاقشو بنویسه ...ببینید من چه خوبم !

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: حمام هافلپاف
ارسال شده در: دوشنبه 14 شهریور 1384 16:36
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
المار:تو نشیمنگاهتو خاروندی هدیه ؟
هدیه :بی خیخی .اون پسره رو می بینی اونجا ؟
پاتی:همون که شکل وزغه .
هدیه:اا.به بچه مردم توهین نکن حالا منم اونجا می بینی !
المار:عجب وضعی دارند این بچه های مردم!
کم اون ور تر سرژ به حد اشباع رسیده !
سرژ : امشب چه شادم ...من امشب ...
بعد گیج می خوره اون ور ...
پاتی: یکی اینو جمعش کنه الان اببروی کل هافل می ره !
المار:من می کنم !
بعد می پره اونجا سرژ و حل می ده اون ور ...
المار:خانم ها اقایون ...خودم معرفی می کنم .الماریاچی ...
جملگی:یییی
سرژ :اون اونجا چی کار می کنه پاتی؟
پاتریشیا:من چه می دونم .بیا بریم حالا تو فعلا حالت خوب نیست!
المار شروع می کنه ...همه انگار عقل از سرشون می پره .از هر سمت و سوی صدای شلپ شولوپ بلند می شه ...
پاتریشیا: بدو سرژ تا اینجا نرفته رو هوا بریم تو اب ...
سرژ :نه ...
و سعی می کنه خودشه به سیبل برسونه ولی پرت می شه تو اب ...
=================
ادمه دارم
===========

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: کتاب 6 با ترجمه ویلدا اسلامیه رو بخریم یا نه؟
ارسال شده در: دوشنبه 14 شهریور 1384 16:15
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
مثل کتاب پنج هر کتابی که خواستید بخرید به هر حال تو سایت کسانی پیدا می شند که سانسورها ی کتاب رو بهتون بدند .بعدشم شارزاس جان خوب ای بوکو گذاشتن برای چی؟منم نگفتم کسی سر گنج نشسته!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: کتاب 6 با ترجمه ویلدا اسلامیه رو بخریم یا نه؟
ارسال شده در: دوشنبه 14 شهریور 1384 10:14
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
بابا شمام همچین می گید انگار خانم اسلامیه کیه .اون نه دلش به حال فرزندان مملکت سوخته و نه فرهنگ و ادبیات و از این چیزها .فقط دلش برای یه چیز سوخته اونم جیب مبارکه! انتظاراتی دارید .همون که گفتم راهش اینه که یه کتاب اصل بذارید کنارتون هر وقت شک کردید برید سرش!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: حمام هافلپاف
ارسال شده در: یکشنبه 13 شهریور 1384 10:32
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
همه می پرند سر دیاگون ...
سیبل داره از اونجا رد می شه ...
هدیه محکم می خوره بهش.
هدیه:جلوتو ببین .اوا .المار تو اینجا چی کار می کنی ؟
المار:تو هدیه؟تو اینجا چی کار می کنی؟
پاتریشیا : بازم رفته بودی...
المار:اره .ببین یه چیزهایی راجع به سرژ و هدیه و زاخی فهمیدم که بشنوی کف کنی!
پاتی:ا!
هدیه:فعلا بریم ادم پیدا کنیم .
بعد می ره سرراغ یه جادوگر که موهاش یاسی کرده و ردای ارغوانی پوشیده: ببخشید اقا ما تو حمام هافلپاف یه پارتی داریم شما می شه بیاید ؟
جادوگره:حتما ...
هدیه:خب تا اینجاش که کاری نداشت ...
-------------------------
سه ساعت بعد حمام هافل .همه جا پر شده از جادوگران و ساحره هایی در ابعاد و ریخت های عجق وجق×××

سرژ و زاخی و ویلیام در حالی که قیلی ویلی می خورند می یاند تو.
سرژ به یکی از جادوگرها که موهاش قرمزه :به المار.بالاخره دیدیمتون ...
جادوگره بر می گرده ریشش تا نزدیکی زانوش می رسه ...
جادوگره:تا تک تک ریشا تو نکردم خودت رو تو کم کن!
سرژ :
زاخی:
ویلیام:
سرژ و زاخی:
ویلیام:
-------------------------
ادامه بدید .

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: آينده ي سايت جادوگران(سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)؟؟
ارسال شده در: چهارشنبه 2 شهریور 1384 05:25
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
هر کسی بعد دو سه سال ول می کنه می ره.اون کوچولوهایی هم که تازه می شینند پای اینترنت از اونجا که دیگه مثل ما مجبور نیستند منتظر کتاب بمونن یا تو جوش نیستند اصلا نمی یاند این دور و ور . یک سال بیشتر از پایان کتاب هفت دوووم نمی یاره .

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: نحوه برخورد،فکر کردی کی هستی!؟
ارسال شده در: چهارشنبه 2 شهریور 1384 05:14
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
نقل قول:

سيبل تريلاني نوشته:
نقل قول:

سيبل ايزابل دورست نوشته:
1-سیبل:درست صحبت کنید ...من الان معلم پیشگوییم ...تصدیقمم برعکس پروفسور تریلانی از معتبر ترین دانشکده پیشگویی دنیا گرفتم2-اون ور تو دستشویی یکی داره جیغ جیغ می کنه.....
گمنام:کی اونجاست؟
سیبل(خودم نه تریلانی):منم! تو کی هستی و کودوم ادمی جرئت کرده بندازتت تو دستشویی دخترها؟
گمنام:یعنی در قفل نیست؟
سیبل:نابغه در از تو قفله!
گمنام:تو پارک چه خبر شده بود؟
سیبل:من چه می دونم ....تریلانی اونجا بود من خودمو قایم کردم تا نبینتم!
گمنام:ازش می ترسی؟
سیبل:نه می خواستم نکشم!
3-.مگه من مثل استاد ارجمند و گرامیم پروفسور تریلانی یه تختم کمه؟ که تازه به خاطر این پیشگویی دو امتیاز هم بدم به اسلیترین.. بازگشت لرد سیاهو که پروفسور تریلانی هم می تونست پیشگویی کنه!.


خانم سيبل ايزابل دورست...لطفا در نمايشنامه هاتون به من توهين نكنين...يك بار خيلي محترمانه در پارك جادوگران جوابتونو دادم...ولي مثل اينكه شما دلتون دعوا ميخواد...من دلم نميخواد با هيچ كدوم از اعضاي اين سايت دعوا كنم...(بزرگتري گفتن.كوچيكتري گفتن)


نقل قول:
حالا ديگه كلاس منو اداره ميكني؟....آينده ات تاريكه سيبل ايزابل دورست...جرمت سنگينه و تا اونجايي كه چشم درونم بهم ميگه سرنوشت تو را به عذابي ابدي محكوم خواهد كرد...مواظب باش چون چشم درون سيبل تريلاني هيچوقت دروغ نميگه....



نقل قول:
واسه اينكه فهميدم اين دورست هم به شما پيوسته...حالا هم اومدم از شماها خداحافظي كنم و براي هميشه از پارك برم...بدون وجود شون پن و لارا(با اينكه ازش متنفرم)پارك رنگ و روي خودشو از دست داده....و اينو بدون گمنام...ما يه پارك جهاني نميخواييم...ما پاركي رو ميخواييم كه شون توش عاشق لارا شده....پاركي كه من و لي روزهاي خوبي رو توش گذرونديم...پاركي كه مرلين مرحوم روزي توش قدم برداشته بود...خلاصه من از ديدن پارك تو اين وضعيت ناراحت شدم و دارم ميرم...ضمنا خانم دورست من شايد مدرك پيشگويي نداشته باشم ولي اينو بدونين كه علم يا در واقع هنر پيشگويي استعداد ميخواد نه مدرك...


تا قبل از این پست تاریخی نه من به شما کاری داشتم نه شما به من.یه دفعه شما پاشدی اومدی تو کلاس پیشگویی اینو زدی...من بازم هیچی نگفتم فقط پنج امتیاز کم کردم به خاطر بر هم زدن نظم ... اخه اگه اصلا به من چه چند نفر دیگه هم برای پیشگویی پیشنهاد داده بودند حالا من نمی شدم یکی دیگه.نمی دونم به هر حال هر کسی.چرا پاپیچ من شدید اخه؟در مورد اون نقل قول بله من نباید در برابر شما عصبانی می شدم و اون پستو می زدم ولی وقتی شما پا می شی میای بعدش اون پست سومیه رو می زنی من دیگه چی کار کنم؟ در مورد اونم که می خواستم نکشمش منم عصبانی می شم از این دیالوگ های شما دیگه.منظور منو نگرفتی شما؟یعنی وقتی گمنام می پرسه چرا قایم شدی نمی گم از ترس سیبل تریلانی که اخه!ای کیو ی درک نمایشنامت پاییننه(به خدا توهین نیست من همه جا می گم ای کیوی درک فیلمم پایینه.حالا نیای بگی به من توهین کرد )حالا دیگه از این به بعد نه من اسم سیبل تریلانی رو می یارم نه شما سیبل ایزابل دورست یا هر اسم دیگه ای که نشانگر من باشه! ساده و مختصر

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: نام کتاب ششم: Harry Potter and the Half- Blood Prince
ارسال شده در: چهارشنبه 2 شهریور 1384 04:52
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
ترجمه کتاب شش واقعا سخته در ضمن مزش هم از بین می ره ! منظورم اینه که از همون دیالوگ هایی داره که تو تبدیل از یه زبون به زبون دیگه از بین می رند .کلا ترجمه هری پاتر به خاطر همین شوخی ها سخته . به هر حال چون که قرار نیست هیچ کس چیزی از کتاب شش لو بده و یا حتی حدس بزنه(در هر دو صورت تاپیک خطریه ) بهتره برای حفظ شناسه کسی اینجا پست نزنه.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: شرح امتيازات
ارسال شده در: سه‌شنبه 1 شهریور 1384 03:29
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
ده امتیاز به گریف برای مقاله تانکس .و پنج امتیاز از اسلترین به دلیل پست های غیر رول کم می شه .

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: کلاس پیش گویی
ارسال شده در: سه‌شنبه 1 شهریور 1384 03:13
تاریخ عضویت: 1384/01/18
: دوشنبه 9 آبان 1384 09:48
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پست‌ها: 163
آفلاین
من از کسی نخواستم پیشگویی کنه جبهه گیری هم نکردم مالفوی جان من شوخی کردم اولا شما هنوز فرق معبر و معبد رو نمی دونی چیه و این که دومیه اصلا ربطی به پیشگویی نداره؟ می بافی ربط دار بباف!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .




Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟