استاد ببعیان ببع زاده ببعولی معولی ببع الاصل، پس از تبعید از
این کلاس، که بدلیل وجود برخی مشکلات مجبور به تدریس در همین کلاس شده، آمده اند تا شما را مستفیض فرمایند.
- بـــــــع! بع بع ببع بع!
حضار همه با تعجب نگریستند.
- بع، ببع بببع بـــــع بع ببع؟
- حضار با تعجب بیشتر نگریستند.
- ببع بـع ببع ببع بــــــــــع!
دیگر حضاری وجود نداشت و همه ی حضار به تعجب تبدیل شده بودن. ما که به دنبال فراهم کردن بهترین شرایط برای دانش آموزان کلاس بودیم، هستیم و خواهیم بود، گوگل ترنسلیت را استخدام فرمودیم تا صحبت های مهم استاد را برای شما ترجمه نمایند. این شما و این گوگل ترنسلیت!
- سلام عرض می کنم. گوگل ترنسلیت هستم! خوشحالم از آشناییتون.جناب گوگل ترنسلیت بسیار از همکاری و خدمت به شما با ما خوشحال هستند.
-
همکاری چیه آقا؟ اومدین هی عز و جز که تو رو مرلین بیا. گفتم مرلین کیه؟ گفتین کیو میپرستی؟ گفتم من هوش مصنوعی ام این چیزا حالیم نی! دیگه بالاخره انقد التماس کردین که مدارام داشتن خود القایی میکردن! که بالاخره منم اومدم.بگذریم. بریم سراغ کلاس! حضار که از حضور گوگل ترنسلیت، که ما برای راحتی کار
جی تی صداش میکنیم، در کنار استاد مفهوم السخنشون بسیار خوشحال شده بودن، با گوش جان به درس گوش دادن.
- بع!
-
سلام عرض می کنم خدمت همه حضار، علی الخصوص دوست داران تاریخ جادوگری! امروز میخوایم درمورد تاریخ تاسیس بعوارتز، مدرسه جادوگری گوسفندا باهم صحبت کنیم. امیدوارم درس های خوبی از این تاریخ بگیرین!دانش آموزا که فکر میکردن با اومدن جی تی، دیگه تعجب نمی کنن، اشتباه می کردن. توقع نداشتن با این صحنه روبرو شن. همه به دفتر ها، قلم پرها و کتاباشون زل زدن، که از مقدار زیاد تعجب اونا، وسایلشون بریزن. وسایلشون حال نداشتن. پس خود دانش آموزا ریختن. یکی از دانش آموزا که تسترال خون بود، نریخته بود و پرسید:
- استاد جی تی! توی یدونه بع ساده اینهمه حرف بود؟
-
بله! زبان ببعی بسیار زبان موجزیه! - ببع بع ببع بـــــــــــع بع ببع بع!
-
استاد می فرمایند سکوت!دانش آموزا که داشتن خودشونو از روی زمین جمع می کردن، بالا اومده بودن و گوش می دادن، حال نداشتن دوباره از تعجب بریزن. اما اون دانش آموز تسترال خون ریخت! استاد جی تی پیش دستی کرد و قبل از اینکه کسی سوال بپرسه خودش گفت:
-
زبان ببعی زبان عجیبیه! هنوز که هنوزه ناشناخته باقی مونده! من خودم بعضی موقع ها که ترجمه اش میکنم کد هام میریزن!استاد ببعیان پای تخته رفت. گچی را برداشت و نقطه ای روی تخته گذاشت.
- بع؟
-
استاد می فرمایند این چیه؟- نقطه!
- بع!
-
استاد می فرمایند اشتباهه! این کره ی زمینه!استاد ببعیان بعخنده ای کرد و گفت:
- بع!
-
استاد می فرمایند ایسگاه بودین!دانش آموزان هاج و واج به یکدیگر نگاه کردن. استاد ببعیان به روی صندلی خود نشستند و شروع کردن!
- بـــــــــــع!
-
استاد میفرماین صدها سال پیش در دشتی بزرگ و سرسبز، چهار گوسفند بزرگ، عالم و دانا به نام های ببعیک ببعدور، بعازار ببعدرین، بعلگا ببعپاف و ببعنا ببعکلاو دور هم جمع شدن و بعوارتز رو تاسیس کردن. بعوارتز ابتدا آغلی ساده و بی شیله پیله بود. اما طی سالیان سال توسط گوسفندان ماهر و زبده الان به بزرگترین و مجهزترین چراگاه خاورمیانه تبدیل شده!- استاد این شبیه به هاگوارتز نیست؟
- نـــع! بــــــع!
-
استاد میفرمایند نه! هاگوارتز نسخه کپی شده و بی ارزش بعوارتزه! ما هرساله بعلاس های انواع بعرس رو برگزار می کنیم.- استاد مام برگزار می کنیم!
- بع!
-
استاد میفرمایند شما که بعوییدیچ ندارین!- نه! نداریم. ولی کوییدیچ داریم!
استاد ببعیان دیگر به حرفهای دانش آموزان توجه نکرد و گفت:
- بع!
-
استاد میفرمایند که بسه! تکلیفتون اینه که...ناگهان جی تی، بدلیل اینکه استاد ببعیان سُمشون به پارچ آب خورد و آب ها روی جی تی ریختن، از کار افتاد و سوخت و جی تی رو برای درمان به
اینجا بردن که خوراکی های خوب خوب به خوردش بدن و دوباره به کار بیفته!