من اون فرد رو یه پیرمرد روستایی، یه کشاورز در نظر گرفتم.دیالوگ های این شخصیت رو با لهجه (ی شمالی مخصوصا گیلکی) بخوانید.
**********
موتور هاگريد ازمسيرش منحرف شده بود وهري جايي را نميديد.... سياهي شب با سرماي گزنده اش به سروصورت هري چنگ ميزد...مثل اين بود که کسی سیفون توالت را(
) کشیده باشد و او بی هیچ اختیاری به درون چاه فاضلاب فروميرفت...تعقيب کنندگانش در حال سقوط هم او را دنبال ميکردند
... _اين رو حس ميکرد که ((اون)) داره بهش نزديک ميشه_و ناگهان تکان شديدي, صدای گنگی... مثل برخورد با چيزي که نميديد...
...از سرعتش کم شد اما با شيب خطرناک تري شروع به سقوط به پایین کرد... در حال چرخ خوردن درهوا بود که به سختی به زمين برخورد
...زیاد درد نداشت
.. اما بعد از اينکه فهميد ازسقوط ,جان به در برده,متوجه شد درمحوطه ي گلي نگهداري خوکها فرود آمده...
...غرشی ديگر ازبالاي سرش به گوش رسید وهاگريد چند قدم ان طرف تر درآبگیر کوچکی سقوط کرد وآب برکه را روي بدن کوفته ی هري ريخت;آنها در يک مزرعه سقوط کرده بودند.
صداي مرتعش پيرمردي _که به ناگاه هوشیار شده بود_از پشت انباري,در آن نزديکي,آمد که داد ميزد:
_اوهووووووي....اين وقت شب ,تو مزرعه ي من اومدين گاودزدي؟؟؟
هری هاگرید را با صدای ضعیفی _که ازشدت ضعیفی ،گویی از تهِ وجودش می آمد_صدا میزد:_...هاگريد!!...هاگريد!! شاید خودش هم آن صدا را نمیشنید.
صداي شلق شلوبِ دويدن ِ پیرمرد ناشناس بلندتر ميشد.
هري به سوختن جاي زخمش (که دماي ان تا 295درجه میرسید)اعتنا نميکرد...ویا اینکه حتی 6مهره ي ستون فقراتش و2 استخوان قفسه ي سینه اش شکسته شده بود(!!!)ودست راستش در رفته بود...
اون فقط به زنده بودن هاگريد فکر ميکرد_...هاگريد!!
و پيرمرد بلاخره به هری رسيد و با چيزي که ظاهرا یه چماق بود زد تو کله ي هري...
وهري که بلند ميشد دوباره نقش زمین شد...
_آهان! پاشو موش کثيف
...با اون غوله اومدي گاو و گوسفند منو بدزدي؟؟هه هه...عمرا بچه شهري!! (پير مرد يقه ي کثيف هري رو گرفت وغرولند کنان میگفت:)آره پسر جان!ما دهاتي ها شير و کره محلي ميخوريم اما توان داريم!..بيا بيچاره!نگاش کن...مثله بچه ی آدم نتونسته بياد دزدي...
اين همه سرو صدا درست کردين برای چي؟؟؟هان؟ والا به ما ميگین((کله ماهي خور))...شما که فوسفور نميخورين IQ ندارين دیگه...
جاي زخم هري زق زق ميکرد وازجریاناتی که دراطرافش می گذشت چيزي نميفهميد...صدایش بلند ترمیشد:_هاگريد...!! x-: ناگهان نوري در تاریکی پديدار شد,دري از کلبه ي گوشه ي مزرعه باز شده بود,مردي وحشتزده درآستانه ي در ظاهرشد:
o-: _ اين صداي چي بود؟...مش غضنفر!... تو اون جايي؟؟(در حالي که نور فانوسش را به آن سمت مينداخت)کسي وارد شده؟... خداي من!!..اون هري پاتره! ...ودوان دوان به سمتشان آمد.
_هاگريد...!! x-: وهاگريد حرکتی نداشت...اشک ريختن تنها کاری بود که ميتوانست انجام دهد
... درآبگير دراز افتاده بود...مثل يک فيل مرده...!
توضیحات: من اون فرد رو یه پیرمرد روستایی در نظر گرفتم.پیرمرد ،مزرعه دارِ همونی بود که هری رو شناخت.
در بعضی جاها _به خصوص در صحبت اشخاص _(واج آرایی یا نغمه ی حروف رو حال کردی؟4 تا ص پشت سرهم!!)عمدا محاوره به کار بردم.
((کله ماهی خور)) عمدتا لقبی است که ساکنین پایتخت به(ما) شمالی ها میدن وضمن تقدیراز اونها...می فهمیم این جریانات نزدیک سواحل شمالی کشور(حالا انگلیس بود ظاهرا) رخ میده.(ایول تخیل)
در یک مورد پیرمرد یه فحش به هری میده که چون با فرهنگ ایرانی واسلامی ما متناسب نیست(!!!
) سانسورش کردم.
اون چماق ،همون چوب جاروی هری بود.(همه چیز رو من نباید درمتن بگم که...خواننده باید همراهی کنه!!)
این نمایشنامه رو با الهام از فصل5 کتاب 7 نوشتم.(ببخشید ..ولی به محض اینکه عکس رو دیدم این صحنه به نظرم رسید)
بین عکس و این نمایشنامه چند مورد اختلاف پیدا میشه که با صداقت میگم: 1.هری در عکس گلی و یا خیس نشده.2.جاروی هری در این زمان باید آذرخشی می بود که سیریوس بهش کادو داده ونه نیمبوس(که تا سال دوم,سوم داشت)
که در هر دو مورد مشکل از عکس شماست و به من مربوط نیست!!
یه سوال هم داشتم: میخواستم شخصیت ریگولس بلک رو بگیرم و ظاهرا باید شناسه ام رو برای ایفای نقش عوض کنم.میخوام شناسه ام ریگولس(یا همچین چیزی) باشه ،تا حداکثر کِی باید این کار رو بکنم تا درگیر قوانین تغییر شناسه ی نمایشی ام نشم؟؟
در آخر:خودم از این نوشته کف کردم...مراقب باشید وقت خوندن این متن کفی نشوید.
خوب بود؟
R.A.B1989 عزیز!
پست شما قابل قبول نیست.
هر هفته عکس جدید داده می شود. شما نمایشنامه دیگری بر طبق عکس تازه داده شده بزنید.
مطمئن باشید اگر عکس هم عوض نمی شد این داستان شما قابل قبول نبود چون اولا جادویی و هری پاتری نیست. پست ارزشی ست و هیچ ربط خاصی با عکس ندارد.
بهتون پیشنهاد می کنم که دفعه بعد حتما به عکس ربط داشته باشه چون به نفعه خودتونه!
در لیست انتظار می تونید شناسه ریگولوس رو رزرو کنید تا در اینجا تأیید بشید.
موفق باشید.
تأیید نشد.