هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۲:۲۷ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۸
#29

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
حاج آقا : خب ساحره ها بگن :اکیپ ساحره ها : : « زوجتک نفسی فی المده المعلومه علی المهر المعلوم» (من خودم را به همسری تو در مدت معین با مهر معین درآوردم) و آقایون هم یه فبلت ( می پذیرم ) بگن تمومه . ماشالله عجب جاییه .

"مگی"

نمیدونم چی شد سرم گیچ رفت . صدا سرمو پر کرده بود . یعنی اینجا هم میاد ؟!
بی اختیار اشک تو چشمام حلقه زده بود . خوب نبود جاری بشه .
حنبه ؟! داشتم به این هم فکر میکردم خدا این برای من تعریف شده ؟!
برای دوستام تعریف شده ؟! مگه ما رباطیم که باید برامون تعریف شه این صفات برای ما اکتسابیه ؟!

خسته بودم قدم بر میداشتم تو سرسرای حموم هر کاشی رو دیوار باهام حرف میزد . یعنی تو دو روز انقدر با اینجا اخت شده بودم ؟!
راه می رفتم . احساس می کردم نگاه های همه رو من خیره شده . گام هام خط راستی رو طی نمی کرد . متواتر (!) . اره این گام ها نشان از پوچ و تهی بودن رو نشون میداد . شاید هم بهتره بگم بی هدف بودن رو نشون میداد !
آره دیگه انگیره ای نداشتم .

با دیدن هر کاشی هر شی ء تو حموم تنم میلرزید . داشتم خدا حافظی می کردم .
باورم نمی شه؟!

باور (!) .

شاید اگه فکر کنم هر کاری که شروع میشه تهش یه پایان پوچ و بی هدف مثله اینه آیادیگه اون کارو شروع می کردم ؟! انگار به این باور (!) رسیده بودم . آره باورم این بود که باوری نداشته باشم !


عریان بودم . لباسمو برداشتم . رگه های تردید رو تو دلم ریشه کن کردم .

نه ... یه نه محکم گفتم .
نه حاج آقا . الان همه جا فساد و فخشاست . با یه کلاه بزرگ روی سرش !
نمیدونم بهش میگن کلاه چی چی ( نمیدونم ؟! یا نمیخوام ؟! )
بذارین اینجا به حرمت روز اولش بمونه .

تهی . حموم هم تهی شد . بعد از حرف های من کسی چیزی نگفت . نوای اواز ققنوس فضا رو پر کرده بود . این صدا یه توهم بود ؟! هووم نه بهتره بگم یه خواب مشترک بود .

گفتم بعد از حرفای من همه چیز خالی شد ! همه بدون حتی یک کلمه حرف حمومو ترک کردند .

یه ذره تو حموم چرخ زدم . از در حموم خارج شدم .

به در ورودی حموم خیره شدم .

یه تابلو اون بالا بود .

حموم مختلط وزارت خانه

آخرین بار نگاهش کردم .

یه قفل دستم بود .

دستمو بردم طرف در قفل رو زدم ! ولی با کلی مکثو تردید .

تو راهروی طبقه ی آخر وزارت طبقه ای که حموم اونجا بود قدم زدم تا به آسانسور برسم ! اما نه پله بهتره ! تنها تر و یه جوری با پله احساس هم دردی میکنم . همدردی که نه شاید تسکین پیدا کنم . تسکین ؟!
دوست دارم از این حس پوچی در آم !

به راه پله رسیدم . یه بار طبقه ی هفتم رو نگاه کردم .
شاید ! دیگه نخوام بیام به این طبقه !

یاد قفل روی در افتادم . چشامو بستم .

برگی از یک نوشته ! یه خاطره ی قشنگ که همیشه تو ذهنمه !
قشنگ؟! اینم با تردید تو ذهنم نقش بست .

پایان



Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۱:۵۲ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۸
#28

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
خب اینم شد برگی از خاطرات من !
شایدم برگی از خاطرات ما ؟!
گفتم شاید ؟!
هر انجمن و هر تاپیک جادوگران برای من خاطره است .
کاشکی این تاپیک خیلی قشنگ ادامه داده می شد .

ولی خب نمیشه دیگه . تاپیک ادامه پیدا کنه حیف !



Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸
#27

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
مرلین : مگی میشه زن ابرکس باباش و تره ور هم داماد .
مگی از شنیدن این حرف از فرط تمرکز چینی به ابروهایش انداخت و ابروهایش در هم گره خورد و خواست لباسش را در آورد که دید نه بی ناموسی می شه و اینا و بی خیال شد .

مگی : یافتم !
ملت : چیو یافتی ؟! یه راه برای کشتن کوییرل ؟!
مگی : نه دیگه اون قدر هم خوف نیست . من میگم تو حموم باشیم ولی از بی ناموسی در آریمش .
تره ور : مگه میشه ؟! یعنی با لباس بریم تو آب ؟!
ابرکسس دستش از رو پای ریگلوس شل میشه ولی اون یکی دستش پیش ولدی میمونه !
مگی : بوقی آخه میشه مگه ؟!
تره ور : خب نه ولی آخه چیکار کنیم هی گیر دادن !
مگی : ملت یه لحظه گوشتونو بیارید .

2 ساعت بعد !

برودریک : آخ آقا ول کن عمامه ی بنده افتاد .
کجا می رویم ؟! مبادا خدایی ناکرده مرلین را ناخواسته جایی برویم که صور قبیحه خاطر بنده را بیازارد .
مگی : حاج آقا برای عمر خیر مزاحم شدیم .
برودریک : بنده صدای شلپ و شلوپ می شنوم مبادا خدایی نکرده ساحره ای خاطر را مخدش کند .
مگی : نه حاج آقا شما چشماتونو باز کنید .

برودریک کم کم چشمایش را باز می کند :
به به ! اینجا بهشته ؟! الحق که میگن خداوند در کتاب آسلامی جادوگری خودش آورده این ها چی هستند مرلینی .
مگی : نه حاج آقا اینجا چشمه هایی از بهشته .
برودریک : خب مزیر محترم شما از بنده چه در خواستی داری ؟!
مگی صورتشو می بره دم گوش حاج آقا و شد آنچه شد .


حاج آقا برودریک : سر کار خانم های اکیپ ساحران آیا بنده وکیلم شما را به عقد موقت اکیپ آقایان جناب های جادوگران در آورم ؟!

اکیپ ساحره ها : : « زوجتک نفسی فی المده المعلومه علی المهر المعلوم» (من خودم را به همسری تو در مدت معین با مهر معین درآوردم)

اکیپ جادوگران : قبلت

و این طوری شد که حموم به صورت غیر بی ناموسی و ناموس دار به کارش ادامه بدهد .


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۳ ۲۲:۰۰:۵۶


Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸
#26

مرلینold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۵ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱:۵۲ پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۰
از پایان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 221
آفلاین
ملت كمي فكر ميكنن و بررسي ميكنن كه اگر كوييرل باشه چه كارايي ميتونن بكنن.ابركسس با لحني جدي ميگه:

-اگر كوييرل اينجا باشه و ما نتونيم كاري بكنيم چه فرقي ميكنه با اينكه حموم بسته بشه؟
-نه ببين ابر..ما يه كاري ميكنيم كه اونم راه بياد !فقط بايد يه هفته فعلن كاري نكنيم و بعد كم كم رو مخش كار ميكنيم.
-اوهوم فكر خوبيه !
-فقط يه نكته اي اينجا مطرح ميشه دوستان !

مرلين حرف آخري رو بلند ميزنه تا توجه همه بهش جلب بشه.كمي جلوتر ميره تا وسط جمع قرار بگيره و بعد ادامه ميده :

-به نظرتون اگر قرار نباشه تو حموم مختلط بي ناموسي ننويسيم چيكار كنيم؟بياييم در مورد چگونگي دوش گرفتن و شست و شوي بدن رول بزنيم يا آموزش ليف كشي بديم؟خب پس در تاپيك رو تخته كنيد بره ديگه !
-

------
در همين اوضاع آرگوس و نوريس براي بار ديگه وارد حموم شده و بلافاصله از حموم خارج ميشن.
------

ملت كمي اوضاع رو بررسي ميكنن و به اين فكر فرو ميرن كه اگر بي ناموسي عمل نكنن ،پس چي عمل كنن؟ !
بعد از اينكه ساعتها فكر كردن بالاخره كلاه گروه بندي چيزي به ذهنش ميرسه :

-به نظر من اگر قرار نباشه بي ناموسي بنويسيم ،بايد خاله بازي بنويسيم.نظرتون چيه كه يكيو اينجا داماد كنيم بريم براش تو حموم خواستگاري؟
-فكر خوبيه ولي خواستگاري كي؟
-به نظرم ميشه يه مراسم خواستگاري از مينروا رو راه انداخت.ابركسس ميشه پدر مينروا !مينروا ميشه عروس !دامادم تره ور!بقيم دوستان تره ور !
-به نظر جالب ميرسه ،پس بريم انجامش بديم ديه !


و به اين ترتيب بود كه سوژه تغيير كرد !


[b][size=medium][color=6600FF][font=Arial][url


Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸
#25

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
اهی !

همین الان اخطار رسمی دریافت کردم برای بسته شن تاپیک از مدیریت ایفای نقش ! منم یه سری دلایل آوردم و منتظر جوابم !
اما از همین الان به طوری رسمی و متاسفانه باید پست هارو تک تک بخونم و کاملا و واقعا کاملا و کاملا مجبورم پستهای مورد دار رو ویرایش کنم !
بازم میگم علی رغم میل باطنیم !
پس لطفا بیاین خودمون درست بنویسیم که ویرایش هم نخواد .

موفق باشید مگی !



Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸
#24

آرگوس فیلچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۱:۰۱ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
ریگولوس : من تعجب می کنم!

پرسی : چرا؟ ما که اینقدر گولاخ و بیناموسی و باحال نوشتیم!

ریگولوس : اخه من یک اصیل زادم !! من به دیدن این صحنه ها عادت ندارم!

ابرکسس هم با سر تایید می کنه وفیلچ بدو بدو میاد تا در کنار اربابش باشه.

ابرفورث : دیالوگ نویسی - پست کوتاه ... شما ....!!!

فیلچ با پشت دست محکم می کوبه تو دهنش!

و سه نفری به همراه خانوم نوریس از حموم خارج میشند!

*

شاید بد نباشه دوباره رو سوالی که پرسیدم فکر کنید : سوژه هایی که به کار میبرید برای تمام سنین در این سایت مناسب هست؟


ارزشی قوزدار

[img]http://


Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۱۴:۴۳ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸
#23

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۸ شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۴۵ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰
از آواتارم خوشم میاد !!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 350
آفلاین
- کوییرل کبیر مدیره ی معظم سایت وارد می شود...
کوییرل با حالتی شاهانه قدم برمیداره وارد میشه و میگه: مدیره ی معظم جد و آبادته من ابر مدیر گولاخ هستم!!!
پرسی و تره ور با شنیدن کلمه ابر نگاهی به هم می اندازند و نیششان باز میشود. سپس دوباره به جنگ ادامه میدهندو مسلسلشان را به رخ هم میکشند. در پایان تره ور که همه را ناکار کرده بود ملت را به حال خود میگذارد و مسلسل زنان به سمت کوییرل میرود که اکنون در وان حمام نشسته بود.
تره ور به پشت کوییرل میپره و مشغول مشت و مال کوئیرل میشه. و صداهای آخــیش و ایهیــــم از کوییرل بلند میشه.

ملت تارو مار شده که در هین خواب و بیداری فضا رو پر شیر موز کرده بودن به هوش میان متوجه میشن تره ور تا چند لحظه دیگه میتونه کوییرل رو تسلیم میکنه و حول حول با بدن شیرموزی مسلسلاشون رو از روی زمین جمع میکنن و چند نفر هم اشتباهی مسلسل همدیگه رو برمیدارن و همه باهم به تره ور شلیک میکنن. تره ور با جسه کوچکش زیر تیرباران ملت غرق میشه و میفته پایین. کوییرل به پرسی میگه: به جای تیربارون تره ور جون برو پستا رو بخون بی ناموسی نباشه

پرسی چشمکی به بقیه میزنه و همه میرن پشت کوییرل تا دست جمعی مشت و مالش بدن. همه با هم میرن پشت سر کوییرل و شروع به مشت و مال دادن میکنن. ابرکسس که واسش جا نبوده میپره روی سر آبر میشینه و شروع به مشت و مال میکنه. ملت همه با هم کوییرلو مشت ومال میدن تا این که ابکسس از شدت پیرپاتالی دستش میلرزه و پارچ شیرموزش میریزه رو سر کوییرل! کوییرل با خشم و غضب بلند میشه و ابروهاشو تاب میده که بگه من خیلی عصبانیم و اینا. مبت هم که به کوییرل تکیه داده بودن پرت میشن توی آب و همه هم سوء استقاده گر نمیان بالا و همون زیر ... چند دقیقه بعد همه از آب میان بیرون و کوییرل شروع به داد و بیداد میکنه: این چه وضعشه؟ این چه حمومیه؟ من این حموم رو مبندم...

ملت نگاهی ملتمسانه به کوییرل میکنند. پرسی چشم هایش را کج و کوله میکنه و میگه: من که سیفید میفیتم برات هاگوارتزو مدیریت منیکنم برات حموم میبندی؟
هدویگ منقارش رو به هم میکوبه و بال هاش را باز و بسته میکنه و بعد میگه: من کو هوهو میکنم برات نامه ها رو میرسونم حموممونو میبندی؟
در همین هنگام تره ور بالاخره موفق میشود خود را از زیر تیر های مسلسل نجات دهد و میگوید: من که قور و قور میکنم برات مشت و مال میدم برات حمومو میبندی؟
کوییرل بالا فاصله دلش رحم میاد و میگه: باشه به خاطر تره ور نمیبندم!
ملت ابتدا به حالت و سپس به حالت در میاد و از خدا خواسته به مناسبت تصمیم کوییرل یه پارتی همون جا تشکیل میدن

کوییرل میگه: اما یه شرط داره!
چراغونی از منقار کوییرل که داشت برای پارتی نصب مبکرد به زمین افتاد شکست. پرسی که رفته بود وسط دوباره اومد کنار و ابرکسس لباسش رو پوشید و مگی...
کوییرل ادامه داد: من هر روز از ساعت شروع حموم میام تو حموم و تره ور مشت و مالم میده و از همین جا بر ملت نظارت میکنم که از حد بی ناموسی خارج نشن!

.
.
.


ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۳ ۱۵:۲۵:۴۹

[b][color=000066]Catch me in my Mer


Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸
#22

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
آبرکس دستشو از رو پای ریگلوس بر میداره : دستای من از همه قوی تره .
تره ور : شما جای پدر مایی خجالت بکش .
هدویگ : من نوک میزنم بهش بیشتر حال میکنه .
مگی : هاها به هر حال صاحب حمومی گفتن مردی گفتن زنی گفتن
تره ور : هووم این طوری نمیشه یه راه بهتر من سراغ دارم هر کی مسلسلش قوی تره و تعداد تیر بیشتری توش جا میگیره

همه ی ملت از این فکر تره ور به بهت میان !

کلاه گروه بندی : ایول همون روزی که داشتم می فرستادمت ریون فهمیدم یه چیزی تو اون کلت هست .
تره ور هم کلی حال میکنه و دستشو میذاره رو پای مگی !

مراسم ارزیابی مسلسل :

کلاه گروهبندی از گروه کنار میره !
جمعی از ساحره ها نیز معترضانه به دلیل عدم حمل اسلحه ی گرم کنار می روند .
آبر مسلسلشو از بندش باز میکنه نشون میده .
مگی : بوقی این که کلتم نیست .
آبر : بوقی دلت میاد ؟!

ارزیابی مسلسل ها هم جواب نمیده !
کلاه گروهبندی : وقت داره تموم میشه الاناست که کوییرل برسه !

در همون لحظه یه لنگ وارد حموم میشه و بالا پایین می پره .
آبرکس : یکی به این بد بخت برسه ببینه چی میگه ؟!

تره ور لنگ را فشار میدهد و لنگ از فرط هیجان سفید می شود .
تره ور : عهه عجب چیز لزجی !
لنگ : نامرد یه ذره بالاترو فشار میدادی خب .
استر جس جای لنگ ظاهر می شود :
کوییرل کبیر مدیره ی معظم سایت وارد می شود .

در قسمت بعد چه خواهیم دید ؟!

کوییرل وارد می شود و لباسش را در می آورد و وارد آب می شود و از فرط تمرکز چینی به ابروهایش می اندازد .
ملت در حال بحث بر سر این هستند که چه کسی دلاک کوییرل بشود که کوییرل می گوید : حموم باید تعطیل مگه اینکه ...


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۳ ۱۴:۰۱:۵۲


Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۱۲:۴۸ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸
#21

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
در خواست !

بچه ها من مخالف بی ناموسی نویسی نیستم .
من مخالف دست رو پای کسی بودن نیستم .
من مخالف مسلسل و مایو نیستم .

ولی مدیرامون هستند .

به من کلی اخطار دادن !
اگه میشه یکم با مراعات بیشتری بنویسید که یه همچنین تاپیک خوب و جالبی الکی و غرض ورزانه بسته و پاک نشه !

من به زودی پستمو پاک میکنم که زیبایی تاپیک به هم نخوره !

موفق باشید !



Re: حمام مختلط وزارت
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸
#20

ابرکسس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۲ یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۰:۵۲ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۰
از The House Jack Built
گروه:
کاربران عضو
پیام: 84
آفلاین
پرسی: صبر کنین! خودم جلوشو میگیرم!

سریع میپره جلوی بولدوزر و سعی میکنه با قدرت تمرکز منفجرش کنه! ولی همینجوری که از فرط تمرکز به ابروهاش چین انداخته و با جدیت تمام داره زور میزنه، بولدوزر میاد از روش رد میشه و دوباره بی هوش میشه!

ابرکسس: نــــــــــــــــــــــــــــه! حتی از دست خدای رول نویسی هم دیگه کار ساختی نیست! من تازه اینجا رو واسه عروسیم رزرو کرده بودم! سوپرمن خودت به دادمون برس...

سوپرمن که همینجوری اون بالاها داشت واسه خودش پرواز میکرد و بسیکوییت ساقه طلایی میزد در بدن، صدای ابرکسسو میشنوه و میاد پایین ببینه چه خبره!

سوپرمن: چی شده؟ اینجا چه خبره؟ این پرسی چرا بیهوشه؟ شماها چرا همتون لختین؟ این دست ها چی اونجای من؟ این بولدوزر چرا داره با سرعت به اینجا نزدیک میشه؟

دور و برو یه نیگاه میندازه و اوضاع میاد دستش!

سوپرمن: یاااااااااااا اماااااااااااااام زمااااااااااااان....

چند تا نارنجک میبنده به خودش و میپره زیر بولدوزر! همه چی منفجر میشه و ایوان هم با کله شوت میشه هوا و بعد به سلامتی روی آبرفورث فرود میاد! ولی چون آبر لباسش تنش نبود آیوان به شدت دچار فرورفتگی میشه!

پرسی (که واسه خودش اون ور ولوئه کف زمین هنوز): نامرداااا.... یکی بیاد به من تنفس مصنوعی بده!


ویرایش شده توسط ابرکسس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۲ ۱۹:۲۱:۴۷

تصویر کوچک شده


[b][s







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.