بلیز در گوشه ای به تیر چراغ برق تکیه داده و با شادی فرياد میزنه !
- رودلف یه دست .... رودلف یه دست !!
رودلف از شدت درد شروع به دويدن میکنه و لارا با حالتی عشقولانه به دنبال رودلف !!
بلیز لبخندی به دراکو زد و در گوش دراکو به آرومی گفت :
- دراکو و لارا !! واقعا به هم میاید ... چه رومانتیک !! این لارا هم مورد مناسبیه ها ! دیگه عمرا بیوفته دنبال یه آدم یه دست !
دراکو :
بلیز اشاره ای به ريگولوس میکنه و ريگولوس هم سه تا نوشیدنی میخره و مشغول خوردن میشن .
لارا با دنیایی از غم و غصه به آهستگی در حالی که سرش رو پایین انداخته به سمت دراکو میاد و زانو میزنه .
لارا :
دراکو :
لارا :
دراکو نگاهی به بلیز میندازه و هر دو به همدیگه چشمکی میزنن و دراکو دست لارا رو میگیره و از زمین بلندش میکنه . :bigkiss:
لحظاتی به همین منوال میگذره و جمعیت کثیری جمع میشن تا این لحظه تاريخی رو ببینن .
بلیز : به نظرت بهتر نیست ريگلوس که یه غرفه تو همین شهربازی بزنیم ؟! خوب پول در میاريما !!
ريگولوس بطری نوشیدنی خودش رو به سمت دراکو پرتاب میکنه که مستقیم به سر دراکو میخوره و تازه متوجه موضوع میشه .
دراکو و لارا دست در دست همدیگه به سمت کافه شهربازی میرن و بلیز و ريگولوس هم در حالی که عجله داشتن به سمت مردم میرن .
- پول وديد ... پول زور وديد !! فیلم دیدید پولشو ودید !
سپس هر دو به دنبال لارا و دراکو میرن .
درون کافه ...
دراکو : این سوژه کجاست ؟!
لارا نگاهی به دور و بر خودش انداخت بالاخره اونها رو دید !
- اوناهاشن ... از در عقبی دارن میان تو ...
بلیز : خوب نقشه شماره چنده ؟!
دراکو : اینجا تو نقشه نبود ... ولی باید توی چاییشون یه کاری کنیم که سم بريزیم بمیرن !
بلیز نیم نگاهی به دخترایی که توی کافه انداخته بودن انداخت و در حالی که اصلا متوجه حرف دراکو نشده بود گفت :
- باشه من این کارو میکنم !!
ريگولوس: نمیخواد جون مادرت ... همون یه دفعه بسمون بود !
بلیز : اون یه دفعه تقصیر من نبود که ... اههه ! همش همه چیزو میندازن گردن من !
دراکو : اون افتضاح حاصل عرق جبین و ید یمین بنده بود حتما ؟! لارا این مرحله کار توئه !! خودت رو جای گارسونا جا بزن ...
لارا : خوبه ... خشانتم داره ... ولی باید قول بدی وقتی این کارو انجام دادم تو هم ....
دراکو : خیله خوب ! تابلو نکن !
هر چهار نفرشون درست اونجا نشستن ، بريم اون میز بغل بشینیم تا نقشه رو عملی کنیم .
همگی به راه افتادن اما در همین حین مردی با سرعت تمام به سمت اونها میدوييد و مستقیم به لارا برخورد کرد !!
دراکو : هی ... مست خوردی عرق کردی ؟!
مرد نگاهی به لارا انداخت و عذرخواهی کرد .
دراکو : خیلی ببخشید کف کفشتون شلواری شدا ...
مرد جوان با سرعت پا به فرار گذاشت !
بلیز که هنوز مشغول نگاه کردن میزها بود مشخص بود که تونسته چیز مورد علاقه خودش رو پیدا کنه !!
- ببینم ريگولوس اون دختره فکر میکنی چند سالشه ؟!
ريگولوس کمی فکر کرد و گفت : فکر میکنم حدودا 19 یا 20 روپایی باشه !
بلیز : نه پس ولش کن ... از من بزرگتره ...وللش !
هر چهار نفر چند میز اون طرفتر از سوژه ها نشستن و گارسونی به سمت اونها رفت !
- چی میل داريد مادام ؟!
دراکو نگاهی خشانت بار به گارسون انداخت و ادامه داد :
- سه تا مرد اینجا هستن ... گیر دادی به این دختر !
ريگولوس : چهار تا فولوفل بندری بیار !
گارسون که قرمز کرده بود گفت :
- آخه از وجناتشون همین جوری به زبونم اومد !!
دراکو که سعی میکرد خشانت خودش رو کنترل کنه گفت :
- برو بچه پر رو ... میزنم از وسط دو نصفت میکنما ...
لارا : عیبی نداره جیگر !! جووون عزيز بیا من پولشو حساب میکنم ... میخوام اولین غذای زندگیمون رو بخوريم !
لارا دست در جیب خودش کرد تا پول سفارش رو بده ... تمام جیبهای خودش رو مورد عنایت قرار داد اما خبری از کیف پول نبود !
ريگولوس : آخرين بار کجا پول خرج کردی ؟!
لارا ساکت بود و داشت فکر میکرد ... مدتی گذشت !
گارسون : خانم یادت اومد یا نه ؟! خسته شدیم !
بلیز : داره لود میکنه دیگه ... صبر کن ... هولش نکن !
دراکو دست در جیبش کرد و پول فولوفل بندری ها رو حساب کرد و گارسون بالاخره تونست به سر کارش برگرده .
لارا : یادم اومد ... اون مرده که بهم تنه زد ... همون جیبمو زد !
بلیز که یک بار تمام دخترای اونجا رو از نظر گذرونده بود نگاهی به هرمیون انداخت که در کنار آلبوس و هری در حال خوردن نوشیدنی کره ای بودن .
دراکو : ایرادی نداره عزيزم ... بیا این هزار گالیون رو موقتا داشته باش تا بعد !!
-----
اوهوووم ... بیچاره رودلف ... آخی ... دلم به حالت سوخت !