هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

لیگالیون کوییدیچ

تور جهانی سالازار اسلیترین




Re: داستانهای دو پستی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۵ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۸۷
#1
بازگشت رودولف/پست اول
---------------------------------------------------------------------------------
آسمان غرید،بادهای وحشتناک،عرصه زمان را در نوردیدند،پنجره ها بهم کوفته شدند و صدای شومی در سراسر تالار اسلایترین طنین افکند،اعضای اسلی که معمولا با این صداها آشنا بودند بدان بهایی ندادند ولی ناگاه یادشان آمد رودولف یک هزارسالی میشود که دیده نمیشود پس وحشت کردند!!!
صدایی چونان ارواح ناآرام در تالار طنین افکن شد،شمعها براثر باد خاموش شدند و تاریکی چونان روحی باستانی-یا متمدن-بر سیطره تالار چیره شد!!!(مرسی جمله )
صدایی چونان کوبیده شدن چیزی عظیم بگوش رسید،وباز بگوش رسید و جوری بگوش رسید که اعضای اسلی مطمئن شدند یک چیز عظیمی وارد تالار شده و دارد به سمتشان میاید،همزمان،زمزمه ای هولناک بگوششان رسید و بعد یک صدای آخ!!!
-بوق هرکسی که کفشاشو جلوی در درمیاره!!!
یکی جیغ زد یکی غش کرد یکی از پنجره پرید پائین یکی داد زد:
-کی کفششو جلوی در درآورده؟!
یکی که از همه عاقلتر بود چراغها را روشن کرد و همه با هیبتی 6 متری مواجه شدند که داشت شخصی زمین خورده را بلند میکرد:
-بابا کفشو ندید خورد زمین،مامان اگر بود بابارو میکشت!!!
بعد همدیگر را بغل کردند و باهم گریه کردند!!!
ملت اسلی:
بلیز از گوشه تالار ناگهان فریاد میکشد:
-رودولف!!!
-بلیز!!!
هر دو بصورت اسلوموشن به سمت همدیگر میدوند ولی گلی زودتر میرسد و رودولف را شدیدا بغل میکند:
-نون برگشت!!!
-
تازه واردین هنوز با کف کردگی به هیبت 6متری-که حالا حتما فهمیده اید مانتیمورت است-خیره شده اند درحالی که رودولف و بلیز مشغول حال و احوال پرسی اند و گلی مشغول صحبت با مانتی و البته گلی هم الان 4متر شده!!!
در این حال ناگهان عوامل شوم دوباره ظهور میکنند-باد و طوفان و اینها-و شخصی از ناکجا آباد وارد تالار میشود...
-رودولف...


او کیست؟


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: چه کسانی به شما کمک کرده اند؟
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۷
#2
اولین بار مرحوم پیام فخرایی چنین سایتی را بما معرفی کرد و ما وارد سایت گشتیم شدیم و ناممان شارزاس بود و آن موقع ما مجرد بودیم و مهنی "مرلینگاه" و عمق مفهوم آفتابه را نمیدانستیم و در زیر پرچم مرلین نبودیم...بعد ما آشنا شدیم با همسرمان در سایتی و او زن من گشت و من رودولف شدم بعد از قانون آستاکباری سایت و بسیار زن ذلیل شدم...من فراوان زن ذلیل شدم و بعد کمکهای من کی بود؟نبود که...فقط لرد بود که فرت فرت ماموریت مداد و زن من که مرا فراوان میکشت و بلیز بود که کل کل داشتیم و مونی بود که او را میکشتیم برای تفرج و تنفس!!!
من همینجا از محضر برادر کالین تشکر میکنم که آسلام را بمن نمایاند و من در زیر ریش مرلین یافتم صلح و دوستی و آسلام را و فراوان کف کردم از نیروی ریش مرلین و اینها و من مرگخوار بودم از بدو تولد که بدنیا آمدم زدم پرستار را کشتم و بلاتریکس بجان خودم پرستارش مرد بود مرا نکش...آخ!!!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: دفتر دیوانه سازها
پیام زده شده در: ۲:۰۶ دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۸۷
#3
هوم،ایگورجان پسرم،اینجا فکر نکنم آزکابان باشد چون استرجس نوشته "پذیرش"...خوب مثلا فکر میکنم اینجا پشت صحنه آزکابان باشد،مثلا چگونگی زندگی دیوانه سازها و کارهای روزمره آنها و نحوه برخوردشان با ملت زندانی بدبخت و اینها...راستش خود استرجس باید توضیحات بدهد ولی بنظر من مبحث جالبی است و کار میگیرد شدید...بخصوص برای عزیزان خشنی همچون ما!!!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۲:۰۲ دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۸۷
#4
-بابا تلویزیون خراب شد!!!
رودولف که تازه از شر شستن ظرفها راحت شده و هنوز پیشبند گل گلی و دستکش صورتی ظرفشویی اش را در نیاورده به سمت پریز برق میرود و بدلیلی نامعلوم با سرعت 500متر در ثانیه به سمت دیوار کوبیده شده،بصورت پوستر در میاید...بابا برقی از ناکجا آباد رو به دوربین میکند:
-هرگز با دست خیس به پریز برق دست نزنید!!!
-آواداکداورا!!!
بعد از اینکه رودولف،ردای بنفش همیشگی اش را میپوشد و تلویزیون را برای فرزند برومندش تنظیم میکند،یک مشت پودر پرواز برمیدارد و به سمت شومینه میرود:
-تالار اسلی...
آتش سبز میشود و رودولف بدرون آتش قدم میگذارد...
*******
بلاتریکس دوربین را بدست گرفته و با چهره ای که بشدت شبیه علامت سئوال شده به آنی مونی که روی زمین چسبیده نگاه میکند
البته مسلما آنی مونی نباید روی زمین چسبیده باشد ولی وقتی یک نفر عین بلا بشدت شما را روی زمین بکوبد خوب چنین اتفاقی اجتناب ناپذیر همی است!!!
-الان دقیقا تو چه قصدی از تهیه این فیلم داشتی؟!
-راستش همه شماها سیاه پوشیده بودید...منهم تصمیم گرفتم فیلم سیاه تهیه کنم بلکه ثروتی انبوه بدست آورم!!!
-
بعد از اینکه بلاتریکس،آنی مونی را از پنجره به بیرون پرتاب میکند به راه خودش ادامه میدهد...روی دیوار،تابلوهای زیادی نصب شده که همگی آنها با دیدن بلاتریکس به تابلوی بغلی میپرند...ناگهان دربی که در نزدیکی او است باز میشود و یک مترونیم ریش از آن خارج میشود!!!
-آه...از وقتی به ارواح پیوسته ام چقدر عبور و مرورم راحتتر شده..آه...اینکه بلاتریکس است،بلاتریکس چرا اینجایی فرزندم؟!
-اه...پروفسور دامبلدور؟!
دامبلدور دوباره شروع میکند در مورد توانایی های جدیدش صحبت کردن و بلاتریکس از گیجی او استفاده کرده و فرار میکند...
************
-...بجان مادرم من گفتم تالار اسلی!!!
رودولف بصورت گیجگولانه ای به اجمعین دختران گریفی که مایو بتن دارند و در حال شنا در استخر قرمز-ایشششش-تالار گریفیندور هستند مینگرد و سردرنمیاورد شومینه در استخر دقیقا چه غلطی میکند...و در همین لحظه یکی از دختران متوجه او میشود....


ایول بیناموسی...خدا به رودولف رحم کند!!!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱:۳۳ دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۸۷
#5
یک مبحثی که خیلی بوقی است این است که خواهران سایت هرگز در میتینگ حضور نمیابند و من بدبخت هر دفعه میایم و خیلی تابلو میشود و همه ملتی که در راه ما هستند بدجوری ما را نگاه میکنند ومن خیلی میتینگ دوست دارم ولی چون هیچ خواهری نیست من نیز نخواهم آمد-پرسی نزن...جون هرکی دوست داری...پرسی...اونی که بلند کردی بیله ها؟بزنی من میمیرم بچم مانتی یتیم میشه!!!-بهرحال اگر خواهران هم حضور دارند ما هم حضور خواهیم یافت!!!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: صحنه محبوب کتاب 7 که میخواین توی فیلم ببینین؟
پیام زده شده در: ۰:۱۲ پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۶
#6
هوم،بهترین فصل بواقع همان فصل مرتبط با اسنیپ بود،ما از اسنیپ همانقدر بدمان میامد که از غذای سلف دانشگاه ولی بعد از خواندن آن فصل از اسنیپ خوشمان آمد ولی همچنان از غذای سلف بدمان میاید...اگر بازیگر نقش اسنیپ همین برادر ریکمن باشد چه حالی میکنیم فیلم7!!!!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۰:۲۵ شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۶
#7
موضوع جدید
********************************************
دانش آموزان همیشه فعال اسلایترین در اتاقهای خود،در رختخوابهای نرم و گرم خود خوابیده بودند و خواب هفتاد پادشاه را میدیدند،شب قبل همگی جلوی پنجره های نیمه یخ بسته تالار جمع شده بودند و با تعجب شاهد بارش برف در حیاط هاگوارتز بودند و این عملیات سری تا نیمه های شب که پروفسور اسنیپ بزور نفرین همه را به اتاقهای خودشان فرستاد،ادامه داشت!!!
پروفسور اسنیپ نیز خود تا نیمه های شب مشغول تماشای برف بود که با تلاش خستگی ناپذیر مانتی و شرکا،ترجیح داد برود بگیرد بخوابد...همه اعضای اسلی با این فکر به خواب رفتند که فردا در حیاط قلعه یک برف بازی درست حسابی میکنند و برای همین،همه شب خوابهای بسیار زیبایی دیدند و همه هم خوابیدند،حتی مانتی چون رودولف به او گوشزد کرده بود که اگر به موقع نخوابد فردا صبح نمیگذارد برف بازی کند،البته اعضای تالار معتقد بودند که اگر رودولف نگذارد مانتی برف بازی کند هم برای سلامتی فرزندش مفید است هم برای اعضای اسلی چون اگر مانتی میخواست با آن قد و قواره 4متری اش یک گلوله برفی درست کند باید کل برف حیاط را جمع میکرد و اینجوری هیچکس حتی بوق بازی هم نمیتوانست بکند!!!
-بچه ها بیائید تماشا کنید!!!
همه اعضای اسلی با صدای فریاد بلیز از رختخوابهای خود بیرون پریدند و به سمت پنجره ها هجوم بردند،برف بصورت خستگی ناپذیری در حال بارش بود و بیشتر از نیم متر در حیاط برف نشسته بود!!!
-بریم برف بازی!!!
همه اعضای اسلی بصورت هجومی به سمت درب خروجی رفتند ولی قبل از اینکه بتوانند از درب خارج شوند پروفسور اسنیپ وارد تالار شد،او یک شال گردن سبز و کلاهی سبز بافتنی که روی ان مارهای نقره ای بچشم میخورد روی سرش گذاشته بود:
-بدستور مدیریت مدرسه امروز هاگوارتز تعطیل است...الان شماها کجا داشتید میرفتید؟
-میرفتیم برف بازی کنیم!!!
-اتفاقا مدیریت مدرسه دستور داده کسی توی حیاط نره تا سرما نخوره....
ملت اسلی:
-...و البته من مطمئنم شما بچه های خوبی هستید و برفهای داخل حیاط را نفرین نمیکنید...
-
-...اه...راستش حالا که فکر میکنم میبینم ایرادی نداره برید برف بازی...فقط مانتی رو نبرید!!!
-مانتی دوست داره آدم برفی درست کنه،چربک حق نداره به مانتی دستور بده...
اسنیپ یکمی به اعضای اسلی خیره میشود و بعد تالار را ترک میکند:
-برید برف بازی...مانتی رو هم ببرید...
ملت اسلی:


چه اتفاقی برای برفها،هاگوارتز،هاگزمید و دانش آموزان هاگوارتز خواهد افتاد؟!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: سازمان تشخیص مصلحت وزارت
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۶
#8
- با وجود فرقه محفل ققنوس موافقید ؟
جواب:آواداكداورا

2- با وجود فرقه مرگخواران موافقید ؟
جواب

3- وضعیت محفل ققنوس چگونه باشد ؟
جواب:نيروهاي ارتش آسلام بدان سمت ارسال شوند براي دست زدن به تفريحات سالام و ناسالام!!!

4- وضعیت مرگخواران چگونه باشد ؟
جواب:هرجور كه باشد آسلام نگهدارشان باد!!!

5- با انحلال محفل ققنوس موافقید ؟
جواب:آخجون!!!dance:
6- با انحلال مرگخواران موافقید ؟
جواب


7- به آلبوس دامبلدور چه سمتی داده شود ؟
جواب:هر چه آسلام بگويد همان خواهد شد


رودولف لسترنجس
رئيس پليس دولت آسلام
دارنده ملاقه طلائي زن ذليلان كهكشان راه شيري


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: سازمان تشخیص مصلحت وزارت
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۶
#9
من همي شكايت دارم كه چرا هيچ فعاليتي نميكنند مردان آسلام و هيچكس پست نميزند و من اعصاب درست حسابي ندارم و همي فرزندم مانتي ميخواهد بيايد با ملت وزارت خانه صحبتهاي شديدي انجام بدهد!!!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۶
#10
نام ونام خانوادگي:رودولف لسترنجس
سابقه عضويت در مرگخوار ها :از زمان مرحوم مرلین کبیر در رکاب لردهای مختلف بودیم و هستیم و خواهیم بود و اصولا هر چی زنم بگوید همان است!!!
سابقه عضويت در محفل ققنوس :
هدف ازعضویت :بودن در رکاب لرد فعلی و همسر سابق عزیزم!!!

سوالات اختصاصی:

1-آیا حاضرید در راه خدمت به لرد جان خود را فدا کنید؟چرا؟
هرچی زنم دستور بده همون میشه!!!

2-نظر شما درباره محفل قق چیست؟
هرچی زنم بگه!!!
3-بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

راههای زیادی وجود داره:
الف/سپردن بدست دستان توانمند آیت المرلین کالین
ب/سپردن بدست توانمند پسرم مانتی
ج/انداختن وی در روغن داغ و سرخ کردن وی برای مانتی
د/گذاشتن وی در مایکروویو و پختن وی برای پسرم مانتی
و/هر چی زنم بگه!!!

الهی من فدای خشانتت بشم عزیزم...چیز یعنی ارباب!!!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.