"سوژه جدید" همه میدانستند، جلسات و گردهمایی های مرگخواران معمولا در شب انجام میشود. بهرحال شب با پلیدی و جنایت همخوانی داشته و مود قضیه فراهم میشد.
مرگخواران هم سالها بود که به این روند عادت کرده بودند و اینکه ناگهان لرد از آنها خواسته بود که درست سر ظهر در خانه ریدلها جمع شوند، باعث تعجب همه شده بود. البته هیچ کس جرات اعتراض نداشت و اکنون توده خواب آلود مرگخواران در سالنی واقع در ضلع غربی قصر ریدلها جمع شده بودند و البته حال و روز خوبی نداشتند.
چشم ها ورم کرده و صورتها رنگ پریده بود. سلولهای مغزی هنوز کرکره های مغز را بالا نکشیده بودند و مغزها تعطیل بود. هیچ کس حرفی نمیزد و همه به هوا یا گوشه نامعلومی خیره شده بودند.
بر روی دیوار تابلوی قدیمی "بارگاه ملکوتی" به چشم میخورد که رویش را خاک گرفته بود و روبان صورتی کثیفی از گوشه اش آویزان بود.
کمی بعد از جمع شدن همه مرگخواران، مروپ وارد شد و بدون هیچ حرفی یک سینی چایی شیرین و یک سینی پر از لقمه نان و پنیر بر روی میز وسط سالن گذاشت و خودش هم بر روی صندلی گوشه دیوار وا رفت. مرگخواران خواب آلود مانند زامبی های سرگردان، یکی یکی به میز نزدیک شده و یک لقمه به همراه چای شیرینی برداشتند و مشغول خوردن شدند. البته چای شیرین مزه هلوی گرم میداد و پنیر هم پر از تکه های خرمالو بود، اما مرگخواران گیج تر و خواب آلوده تر از آن بودند که اهمیت بدهند.
هنوز چند لقمه از گلوی مرگخواران پایین نرفته بود که لرد در سالن را با شدت باز کرد و وارد شد. چند نفر از مرگخواران لقمه در گلویشان گیر کرد و به سرفه افتادند. چایی تلما از دستش لیز خورد و به زمین افتاد.
لرد ولدمورت با لبخند بزرگی به مرگخواران له شده که بوی هلو و خرمالو میدادند، نگاه کرد و دستهایش را با صدای بلند بهم زد.
- یاران تاریک ما! ما شما را اینجا جمع کرده ایم که عضو جدیدمان را به همه اعضا معرفی کنیم! عضو جدیدی که سرنوشت ارتش تاریکی را تغییر خواهد داد و ما بلاخره میتوانیم از دست محفلیان بی مصرف خلاص شویم!ما میخواهیم از این عضو جدید استفاده کنیم و نقشه جالبی در سرمان داریم! عضو جدید... بیا تو!
ناگهان اتاق که با نور آفتاب ظهر کاملا روشن بود، تاریک شد. سرمای عجیبی اتاق را فرا گرفت و همه جا در سکوت غیر طبیعی فرو رفت. هیبت بلند و سیاهی از گوشه در وارد شد. چهره اش معلوم نبود و تنها استخوانهای برهنه دستش از انتهای آستین پاره اش بیرون زده بود.
لرد بدون توجه به قیافه وحشت زده مرگخوران و تشنج گابریل در انتهای سالن، ادامه داد:
- عضو جدید ما "مرگ" است! بیایید با او آشنا شوید تا بعدش ما نقشه مان را به شما بگوییم!
مروپ اولین کسی بود که جلو آمد.
- آقا مرگه مامان چایی شیرین دوست داره یا لقمه نون پنیر؟