در با صدای بلندی بسته میشه.کوییرل که همچنان باندپیچی شده بنظر میرسه سعی میکنه اجازه نده پیتر و ماروولو اونو به بازداشگاه ببرن.
کوییرل:آییییی دردم گرفت چیکار میکنی؟مگه اسیر گرفیتید هان؟من وکیلمو میخوام
بارتیموس:فکر کردی اینجا دنیای ماگلهاست که وکیل برات بگیریم نخیر داداش اشتباه میکنی اون موقع که داشتید فعالیتهایه غیر قانونی میکردید باید فکر اینجاش رو هم میکردید.ببریدش
ماروولو و پیتر محکمتر کوییرلو میگرین و به سمت در پست دادگاه اونو هل میدن
پیتر:راه برو دیگه اه چقدر سنگینه
ماروولو:قربان اجازه میدید با طلسم از اینجا ببریمش
کوییرل:هوووی این خلافه قانونه شما اجازه ندارین.من خودم قانون رو نوشتم خوب یادمه که چیم نوشتن اجازه...اممم هوممم
بارتیموس با یه طلسم ساکت کننده مانع ادامه حرف زدن کوییرل میشه:ماروولو اینو ببر زودتر تا یه کاری دستش ندادم پیتر تو هم برو به وزارت خبر دستگیری کوییرل رو بده بگو زودتر بیان تا دادگاه رو تشکیل بدیم
پیتر:بله الان میرم
کوییرل:امم اووم هییم هامممم....
ماروولو:ساکت بینیم بابا چقدر تکون میخوری بیا دیگه
کوییرل:میی خاامم امم حرفممم اووم...
بارتیموس در حالیکه داشت مطالبی رو وارد دفتر دادگاه میکرد سرشو بالا میاره و میگه:صبر کن بزار ببینم چی میگه
آلاهموقفولاورا
کوییرل:آخیش ولی این خلاف قا...هیچی میخوام حرف بزنم اگه اجازه بدید حق دارم که از خودمم دفاع کنم درسته؟
بارتیموس نگاهش رو از روی دفتر بر میداره و قلم پر رو روی میز میزاره.به سمت کوییرل بر میگرده و با چشمهایه تنگ کردش به اون نگاه میکنه:البته .خب بگو گوش میدم
کوییرل:میشه دستامم باز کنید؟
بارتیموس با سر به ماروولو اشاره میکنه تا طنابها رو آزاد کنه.
ماروولو:قربان اگه فرار کرد چی؟میخواید من نگهش...
بارتیموس:نه لازم نیست خیله خب بگو
کوییرل یکم بدنش رو میماله و به سمت صندلی رو به روی دادگاه میره و روی اون میشینه:خب از کجا شروع کنم آها راستش من اصلا توی این جریان اسموت کردن نبودم و نیستم این کله کچلمم که میبینید بخاطر این بوده که قبلا همونی که خودتون میدونید رفته بود پشتش جا خوش کرده بود از اون موقع به بعدم هر چی اساره و پودر و شامپو بچه بود زدیم رو این کله بی صاحبمون بلکم اثر کنه اما خیر فایده نکرد
بارتیموس:برو سر اصل مطلب
کوییرل:هان؟آها چشم خب اصل مطلب بزار فکر کنم هووم بله جریان این اسموت کردن زیر سره لرده اون گفته باید همه کار کنان وزارت از دم اسموت کنن بعدم دور سرشون دستار ببندن از اینایی که من دارم آها یعنی این,تا اگه خواست بره پشت کله اونا کسی نفهمه کدومشونه.
ماروولو: چه جالب
کوییرل: بله جالب ترم میشه داستان از اونجا شروع...
بارتیموس:کافیه ماروولو ببرش
کوییرل:اء کجا منکه هنوز چیزی اء چیکار میکنی ولم امم اووم هیمم...
ماروولو کوییرل رو دوباره اونو با طناب ها و قفل دهان طلسم میکنه و کوییرلو به سمت در پشتی دادگاه هدایت میکنه:قربان دادگاه رو بگم چه تاریخیه
بارتیموس:هووم خودم بعدا اعلام میکنم فعلا اینو ببر که داره حالمو بهم میزنه...