لرد چشاش به اندازهی یه بشقاب بزرگ شد...!
شپلخ...! یه لگد محکم می زنه تو صورت بلا و بلا روی زمین پخش میشه...!
لرد با صدای رعدآسایی فریاد می زنه:چی...؟یه تیکه ش رو مانتی گاز زد...؟
با خشانت به مانتی خیره می شه...لباش از شدت خشم می لرزه، بعد مانتی رو برمی داره، سر و ته ش می کنه، و محکم تکونش می ده...!
مانتی: اوهو اوهو...! نه نمی خوام...!مانتی مامانش رو خواست...!
بلا در یه صحنه ی ارزشی با ناله فریاد می زنه: رودلف.....! کجایی که مانتی ت رو سر و ته کردن...!
تق...!
در باز میشه و رودولف با نگرانی میپره تو اتاق...مانتی رو می بینه که سر و تهه و به حالت ویبره در اومده...در نتیجه، بی هیچ فکری چوبدستی ش رو میگیره طرف لرد، و بدون این که متوجه بشه طرف مقابلش کیه، فریاد می زنه:
رودولف:کروشیو.............!
**در تعقیب محفلی ها...**
بلیز تنها مونده و یه سری هم مرگخوار از جهات مختلف بهش میپیوندن...!
یکی از محفلی ها بر میگرده، گوش دامبل رو نشون می ده و می گه: هه هه هه...!فکر کردین همه ی اعضای بدن اون بزرگوار رو دارین...؟!هاهاهاها...!
بلیز: اکسیو گوش ...!
محفلیه جا خالی میده و طلسم می خوره ب هیه محفلی دیگه...!
محفلیه دیگه هم به همراه گوش خود، به سمت بلیز پرتاب می شه...!بلیز هم یه جاخالی و....!
تعقیب...گریز...تعقیب...گریز...!
-:ایمپدیمنتا...!
بووووم....قرچ....قرووووووووووچ....ویژژژژژ....شپلخخخخخ....
بلیز از پیچ راهرو میگذره، صحنه اسلو موشن میشه و بلیز رو نشون می ده که در اثر موج سقوط یه تیکه بزرگی از سقف، به عقب پرتاب میشه و به صورت برچسبی روی دیوار به جا میمونه...!
بقیه ی ملت مرگ خوار هم از پیچ میگذرن و با دهان هایی باز به سقف فروریخته نیگا می کنن...!
بلافاصله از سوراخ سقف، یه سری مبل و صندلی کهنه مربوط ب هخونه ی ریدل هم به همراه مخلفات پایین می ریزه، بعد یه بر هوا خاستن دود و غبار و اینا، و بعد سکوت...!
ملت مرگ خوار:هیوم...؟!چی شدن این محلفی ها پس...!
بلیز:آخ...اوخ...یکی منو از این دیوار بکنه...!اخخخخ...!
یکی از مرگ خوارا به عقب نگاهی می افکنه، بعد با یه دست بلیز رو از دیوار می کنه و می ندازه رو زمین و از طریق پاش فوتش می کنه تا باد شه و به حالت طبیعی برگرده...!
بلیز:آخ...!اوخ...!خوب...حالا چی کار کنیم...؟راه رو بستن و در رفتن...!
یکی از مرگ خوارا:هییوم...!آوه... اون طور که یادم میاد راهروهای دژ مرگ همه ب هم ربط داره...!اصلا ممکنه اگه ما راه رو برگردیم بهشون برسیم...!
ملت تشویق و اینا، بعد صدای بلندگو ب هگوش می رسه:
تمامی مرگ خوارها به اتاق شکنجه و اعدام...تمامی مرگ خوارها به اتاق شکنجه و اعدام...!
ملت:هیومممم...؟!!
بلیز:لرد هم وقت گیر آورده ها وسط این هیر و ویری...! بریم ببینیم کی رو می خواد اعدام کنه...!
همه راه میفتن تا ببینن فرد اعدامی و خاطی کیه، و راه برگشت رو در پیش می گیرن...!
-: نظرتون راجع به گوش دامبل چیه...؟!
لشکر محفلی راه رو بر مرگ خوار ها سد می کنن، و خنده ای شریرانه فضا رو پر می کنه...!
_________________________________________________
هوووم...فوق ارزشیالیستی....نه...؟!