رستگاری در 23:59.59 ثانیهاین پیام های بازرگانی تمو شو نبودن و هی پشت سره هم میومدن...
کارخانه ریش سازی سرژ با انواع مختلف ریش از قبیل ریش مرلینی،ریش سرژی،پروفسوری, استادی, فر،و غیره با دستگاهای تمام اوتوماتیک بدون دخالت دست ریشی بسیار مناسب برایتان میسازد.ریش سازی سرژ...
غیژ...غیژ...بوق...بوق (قابل توجه کسانی که علاقه شدیدی به بوق زدن دارند اینم بوق آخر من...بوق ...بوووق)
یرو برو بیرون دارن میبینند ما رو...برو مردیکه...اهم...اهم...سلام عرض میکنم به شما شنوندگان عزیز امیدوارم خوشحال و سروحال باشید.
امروز هم قصد داریم با یکی از خوبای جادوگران صحبت کنیم.اما اول یه شرح از فعالیتهایشان میگم:
بگمن در سال 18/6/1383در سایت ظحور کردند البته با شناسه آلبوس دامبلدور که توانست وارد ایفای نقش شود ایشون در آن زمان شروع به فعالیت در انجمنهای هری پاتری کردند و به دلیل کم تجربه گی نتوانستند در قسمت ایفای نقش به خوبی فعالیت کنند.اما در انجمنهای غیر رولی توانستند شهرتی بسیار بدست بیاورند.ایشون در تابستان 1384 تاپیکی به نام میتینگ برای شهرستانی ها به وجود آورد که در مدت کوتاهی به چنان طرفدار میان تاپیکهای دیگرپیدا کرد و مورد تو جه قرار گرفت ، و میرفت که اولین میتینگ رو در یکی از شهر برگزار کند که با بی میلی مدیران مواجه شد و دست از کار کشید.مدتی بعد مدیران شناسه او را گرفتند و به یکی از ناظران دیگر دادن تا بیشتر از این شخصیت استفاده بشه.
ایشون بعد از این کار مدتی به جادوگران نیامد اما مدتی بعد با یه شناسه جدید دوباره ظحور کرد.با این شناسه کم کم پله های ترقی رو پشت سره هم پیمود. بعد از مدتی توانست مدیریت ارتش الف دال رو به همراه کس دیگری بر عهده بگیرد او توانست با مدیرت خوب و تاثیر گذارش ارتش را به یکی از گروهای پر قدرت جادوگران رساند وتا حالا هم این ارتش همچنان پر قدرت جلوه میدهد.پس از آن با همراه یک نفر دیگر مدیریت سازمان ورزش و تفریحات جادویی رو بر عهده گرفت و بعد از مدتی با صحبتهای فراوان با یکی از مدیران توانست انجمن زمین کوئیدیچ رو ایجاد کند و شروع به فعال کردن این انجمن تازه تاسیس کرد اما در این مدت با مشکلی بدی روبه رو شد ونتوانست مدتی به جادوگران سر بزند و به همین خاطر از مدیریت انجمن کوئیدیچ کنار گذاشته شد و شخص دیگه ای بر تخت مدیریت آن انجمن نشست ،اما او باز بعد از برگشت ناامید نشد و جزءداوران جام جهانی شد اما در مدت کوتاهی از این سمت نیز خودشو کنار کشید و وارده یکی از تیمها جام شد تا بیشتر فعالیت کند در کوئیدیچ و توانست در مدت کمی بازیکنان مشحوری رو وارده تیم کند و جزءیکی از قدرتهای مسابقات باشد و در جام جهانی شرکت کند.
اما در این میان هم به عنوان ناظر انجمن هاگوارتز و کمک مدیر مدرسه انتخاب شد و شروع به فعالیت کرد و کم کم سری میان سرا درآورد همچنین در ترم جدید به عنوان معلم درس پیشگوئی انتخاب شد ایشون قبلا نیز به عنوان معلم در دفاع در برابر جادوی سیاه در هاگوارتز تدریس میکردند. اما در همین جلسه اول در درس پیشگوئی چنان بازدیدی از کلاس شد که تا کنون این همه شاگرد در چنین کلاسی اتفاق نیفتاده بود. پس چندی نیز به عنوان یکی از ناظرای محفل ققنوس انتخاب شد . ولی تا خواست شروع به فعالیت کند در عرض چند ساعت از این سمت کنار گذاشته شد.و به جای ایشان کس دیگری رو به این سمت جای دادن.
اما ایشون با اعتراضش از از مدیریت هاگوارتز ،معلم درس پیشگوئی,کاپیتان تیم کوئیدیچ دراگون,مدیریت ارتش الف دال،عضو محفل ققنونس استعفا داد و قصد دارد ماننده آرتیکوس دامبلدور رستگار شود.
حالا هم قصد داریم با ایشون مصاحبه میکنیم.
- گوینده: جناب اوتو بگمن میتونم بپرسم دلایل رفتن از جادوگران رو بیان کنید
- بگمن: خوب دلایلش واضح است اگر کمی تفکر کنید متوجه میشوید.
- گوینده : میشه بگید شما چرا از نظارت محفل کنار گذاشته شدید؟
- بگمن : خوب نمیتونم بگمن، اما فقط اینو میگم که "دستهایی پشت پرده باعث کنار گذاشته شدن من از این سمت شدند"وگرنه همه میدوند که هیچ ناظری با ویرایش یک کلمه از یک پست از نظارت کنار گذاشته نمیشود...
گوینده: خب حالا کجا خواهید رفت؟!!
- بگمن: به کشورم میرم پیش استادهایم همچنین مدتی در جنگل خودم به همراه ارتشم استراحت میکنم.(ارواح سفید)
- گوینده: منظورتون از مدتی چیه؟مگر باز بر خواهید گشت به اینجا؟
- بگمن: احتمالش زیاده و ممکنه هماننده آرتی دیگر از رستگاری تلخ خسته شوم و حوس بازگشت به سرم بزند.اما اگر برگردم دیگر اون اوتو بگمن گذشته نخواهم بود و به کل عوض خواهم شد و هیچ نشانی از اوتو بگمن گذشته نخواهم داشت. فقط گذشت زمان این را نشان میدهد.
گوینده:!!!!
- اوتو:فقط از اینجا از دوستان: پرفسور کوئیرل،ریبوس هاگرید،سوسک،گلیدروی لاکهارت،دارن الیور فلامل،سارار اوانز,هدویگ،لوییس لاوگود،جسیکا پاتر,دراکو مالفوی،ادی ماکای,و دوستان دیگه که شرمندم اسمشون رو نیاوردم.تشکر میکنم.
بعد ناگهان لبخندی تلخ بر لبانش نشست انگار که به زور چهره اش را اینطوری میکرد و بعد از چند لحظه نوری خیره کننده به وجود آمد و او را بلعید و بعد از چندلحظه صدایی ماننده شکستن چیزی آمد و اوتو ناپدید شد و فقط زراتی از او باقی مانندن. انگار نه انگار که چند لحظه پیش اینجا اوتو بگمن نشسته بود...
...
خدا حافظ