هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵

دورنت دایلیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۱۹ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵
از تو جوب !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم . 8 امتیاز

پروفسور دامبلدور بچه های حیرونو با 100 تا سوال بی جواب تنها گذاشت ..درو محکم پشت سرش بست و رفت ...
سکوت وحشتناکی کلاس رو دربرگرفته بود ولی دورنت این سکوتو شکست ... لبخند زورکی و نصفه نیمه ای زد و با صدایی رسا فریاد زد :
خب بهتره شروع کنیم نه ؟!
بچه ها هنوز مات و مبهوت به هم دیگه نگاه میکردن تا بالاخره یکنفر از ته کلاس گفت :
باشه ..شروع کنیم ...
یکهو کلاس پرشد از بچه هایی که چوب دستی هاشونو روی فرق سر همدیگه قرار میدادن و میگفتن :
کورکور ثوقیض
نه خیرم !!!!
کورونو ثوقیوض
نه نه ...
هنوز هیچ کس به یک گرگینه یا همون به یه انسان در لباس گرگ تبدیل نشده بود اما ناگهان ...
" کوراناووا ثغیونض"
اوه..اوه خدای من ..هلگا..هلگا ..من ..من نمی خواستم این کارو بکنم ...
دورنت چوبدستیشو از روی فرق سر هلگای بیچاره برداشت ... و درکمال ناباوری بهش نگاه میکرد ..
بعضیها دستاشونو جلوی صورتشون گرفته بودند و جیغ می کشیدند ، بعضی ها پوزخند می زدند و بعضی ها هم قهقه می خندیدند ...
نه ..نه ..دستام ..دستام داره مو درمیاره ..گوشام داره تیز میشه ...جیییییییییییییییییغ !!!!! پنجه در آوردم !!!!!
این کلمات را هلگا بیچاره که حالا تبدیل به یه انسان در لباس گرگ شده بود با وشت هرچه تمامتر بر زبون میاورد ...
سکوت ..نفس ها در سینه حبس شده بود ولی این سکوت چند لحظه بیشتر طول نکشید و تبدیل شد به قهقه همه بچه ها غشغش می خندید ...
حتی هلگا هم لبخند می زد ..
صدای قهقه ها انقدر بلند بود که باعث شد پروفسور دامبلدور به داخل کلاس بیاد ..
هنوز پاشو توی کلاس نذاشته بود که چشمش به هلگایی که اکنون تبدیل به یه گرگ شده بود بود افتاد .. جلوی خندشو گرفت و گفت :
کار کی بود ؟
دورنت با صورت سرخش جلو آمد و درحالی که رش را پایین انداخته بود با صدای آرامی گفت :
کار من بود ...
هوممممم.....کارت عالی بود تو دومین نفری هستی که موفق شدی اما..دورنت نباید این کارو با دوستت هلگا میکردی باید روی خودت اجراش میکردی درس نمیگم ؟
دورنت که نمی دونست چی بگه و دلیل قانع کننده ای برای این کارش پیدا نمی کرد زرنگی کرد و گفت :
خب پروفسور میخواستم تلافی کار هلگا با شما رو دربیارم ...اون شما رو گرگینه کرد منم اونو !!!
و کلاس برای باردوم غرق قهقه شد ... حتی پروفسور دامبلدور هم لبخند می زد !!


2 - معرفی یک طلسم در دوران ظهور اولین گرگینه . 7 امتیاز (غیر تکرار )

بله همونطوری که هلگای عزیزم گفت زمان بین اختراع ورد کوراناووا ثغیونض 3 ماه فاصله بود ..یکی دیگه از طلسم هایی که اریکا تونست توی این مدت بسازه طلسم « بدونیوس » بوده که کاربرد این طلسم این بوده :
باعث ریختن تمام دندونها و فرورفتن پنجه ی و تغییر صدای حیوانات میشده .. بله ، این طلسمو اریکا وونستو در زمانی که همسرش جاشوا گرگینه بوده روش اجرا میکرده در نتیجه کاملا بی آزار میشده حتی از یه مورچم بی آزارتر
چون : 1 - نمیتونسسته کسی رو گاز بگیره 2- نمیتونسته پاچه ی کسی رو بگیره . 3 - اگه زوزم میکشیده یا صداهای وحشینه از خودش درمیاورده صداش آروم میشده ...( یا اینم که اصلا صداش درنمیومده ! )
در ضمن از این طلسم امروزه هم روی بعضی گونه های حیوانات بسیار استفاده میشه !!!

مقالات ( هردوشون رو باید بنویسید ! )

-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز

خب ..به نظر من دلیلش اینه که اونام تبدیل به گرگینه بشن تا کسی که باهاشون زندگی میکنه و تبدیل بهگرگینه شده به اونا آسیبی نرسونه چون همونطور که گفتیم گرگینه ها کنترل مغزشونو ندارن یعنی یه گرگینه ی واقعین و نمی فهمن کی به کیه !! درواقع منظورم اینه که فقط کسانی که طلسم کوراناووا ثغیونض رو رو خودشون اجرا میکنن هوش و حواسشون سرجاشه چون اونا درواقع اصلا گرگینه نیستن فقط در لباس گرگینه ان د..پس نتیجه میگیریم که اونا طلسمو رو خودشون اجرا میکنن چون گرگینه ای که باهاش زندگی میکنن فکر کنه که اون هم یک گرگینس و آسیبی بهش نرسونه !!! خب گرگینه که عقل نداره نمیفهمه این انسان در لباس گرگینس !!! البته فکر میکنم استفاده از طلسم های دیگه که قبل از اختراع طلسم کوراناووا بهتر باشه .. آدم یه طلسم بی آزاری میزنه خودشو راحت میکنه چرا بره دو ساعت تبدیل به گرگینه بشه با گرگینه ی اصلی کلانجار بره خودشو خسته کنه هان ؟؟؟
تازه شاید هنگام اجرای طلسم کوراناووا گرگینهه اونو ببینه از ماجرا بو ببره اونوقت بگیره تیکه پارش کنه !!! پس نتیجه میگیریم همه هم موقعی که ماه کامل میشه از این طلسم اسفاده نمی کنن بلکه راه های دیگه ای هم وجو د داره !
اما لپ کلام :
به 3 دلیل 1- ایمنی جهت حمله احتمالی گرگینه 2- همدردی با گرگینه مظنون ( آدم ببینه گرگینه بودن چه مزه ای داره ! ) و 3 - به همون دو دلیل قبلی !!!

2- خودتون رو فرض کنید که یک گرگینه گازتون گرفته و الام ماه کامله ، احساس و اتفاقاتی رو که براتو میفته رو شرح دهید . حداقل 5 خط که 7 امتیاز داره !

من به صورت نمایشنامه میزنم اشکالی نداره ؟ ( یکمی طنزه )
هوا کاملا تاریک شده بود ..باد سردی می وزید و مه همه جا را فرا گرفته بود ...بجز صدای زوزه ی گرگینه ها هیچ صدایی به گوش نمی رسید ..دورنت درحالی که روی مبل خکستری رنگ اتاقش نشسته بود و از سرما به خود می لرزید ، درحالی که 100 تا پتو پیچیده دورشاااا اما بازم می لرزید چمیدونم والا شاید از ترس می لرزید ...ولی به هرحال می لرزید .. صدای تیک تیک دندان هایش را احساس میکرد .. فکر میکرد تا چند لحظه ی دیگر صورتش قندیل می بندد ...چند لحظه ی پیش نزدیک پنجره رفته بود تا کامل شدن ماه را نظاره کند اما نمی دانست چه چیزی او را دوباره بسوی جایگاه قبلیش فرستاده بود !!!
آخ .. چقدر دستم می خاره ..وا ؟
کم کم داشت متوجه موضوع میشد .. آستین لباس عجیبو غریبش را را به قصد خاراندن دستش بالا زد اما در کمال تعجب روی دستش زخمی دید که در اثر گازگرفتن یک گرگینه ایجاد شده بود ..دورنت وحشت کرده بود ...به سرعت به طرف آینه اتاقش دوید و در کمال ناباوری صورت زخم و زیلیش را در آینه مشاهره کرد ..باورنکردنی بود ..یعنی یک گرگینه ...
نه امکان نداره ..پس اونباید الان اینجا باشه آره همینجا ..ناگهان یک گرگینه به صورت او پرید ....
احساس میکنم بدنم یخ زده آره نکنه تو یخچالم نه ؟
فکر میکنم گلبولام دارم روی خن یخ زدم پاتیناژ بازی مینن ..وای خدای من ..نه ...دستام ..چرا انقدر مو درآوردم ؟ حتما کرکای قالی چسبیده بهم ؟
اوا این ناخونا چین ؟ قد بیله ؟
و تازه متوجه شد که ...
وای نه نه من دارم یه گرگینه میشم ...
خب دیگه جدی شد :
احساس سرمای خفیفی را در تمام نقاط بدنم احساس میکردم اما این احساس خفیف و کوچک هر لحظه بیشتر و شدیدتر میشد ...دستان کوچکم دیگر تقربا زیر جنگل انبوه موهای قهوه ای گم شده بودند ..به جای دستان ظریفم اینک دستانی سنگین با چنگال هایی تیز و برنده داشتم ...احساس میکردم گوشهایم از حالت عادی خارج شده اما نه ..این فقط یک احساس نبود بلکه حقیقت بود ... کمرم به طرز عجیبی درد میکرد اما ..بله صورتم بیش از 10 سانت با زمین فاصله نداشت حالا دیگر یک ..یک گرگینه شده بودم !!!
( وای ببخشید انقدر طولانی شد .. دیگه انقدر بلند نمی نویسم !!! )


ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۲۲:۲۹:۳۴
ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۲۲:۳۷:۲۴
ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۵ ۱۵:۵۰:۴۳
ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۵ ۱۵:۵۳:۲۶

عضو رسمی (( الف . دال***))
تصویر کوچک شده

********

قاه قاه قاه !!!


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.

همه بچه ها سخت در تمركز بودن تا بلكه بتونن يكي رو به گرگينه تبديل كنن!جو كلاس خيلي سنگين بود!آنيتا هم وسط بچه ها راه ميرفت و راجع به كارهاشون اظهار نظر ميكرد!هلگا هم مثل بقيه از نيم ساعت پيش تا حالا هيچ پيشرفتي نكرده بود به غير از اينكه يه بار با طلسمي كه فرستاده بود كل صورت وروونيكا رو موهاي سياه پوشونده بود!آنيتا كم كم داشت ميرسيد به هلگا..هلگا با خودش فكر كرد كه بايد حتما تا قبل از اينكه آنيتا برسد به هلگا يكي رو گرگينه كند..هرچيزي رو به غير از فكر گرگينه از سرش خارج كرد و چشماش رو بست و سخت به تمركز فرو رفت،بعد چشماش رو دوباره باز كرد و بدون هيچ توجهي فردي رو كه جلوش بود نشونه رفت و داد زد: "کوراناووا ثغیونض"..و در كمال تعجب ديد كه طلسم عمل كرد و كسي كه رو به رويش بود شكل و شمايل كامل يك گرگينه رو پيدا كرد..ولي بلافاصله متوجه شد كه اون فرد آنيتا بوده كه خواسته ببينه هلگا چه طوري عمل ميكنه و براي همين هم جلوش ايستاده بوده!!!
آنيتا از روي زمين بلند شد؛حتي از زير اون موهاي پشمالويي هم كه در آورده بود معلوم بود كه داره از عصبانيت ميتركه!با داد گفت:دختر جان وقتي ميخواي يه طلسم بفرستي اول جلوت رو ببين ببين كي واستاده بعد چوبدستيت رو تكون بده! بعد هم با عصبانيت وردي رو زير لب زمزمه كرد و دوباره به شكل اولش برگشت و با اينكه اخماش تو هم بود رو به هلگا گفت:آفرين تو اولين نفري بودي كه موفق به اجراي ورد شدي" و بعدش هم با عصبانيت رفت تا به كار بقيه بچه ها سر بزنه!


2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)

بين زماني كه اریکا وونستو همسرش را تبديل به يك گرگينه كرد تا زماني كه ورد "کوراناووا ثغیونض" را اختراع كرد 3 ماه فاصله بود و در اين سه ماه سه بار همسرش تبديل به گرگينه اي خطرناك و غير قابل كنترل شد و از اونجايي كه اريكا هنوز ورد را اختراع نكرده بود كه خودش هم تبديل به گرگ بشه در همچين مواقعي شوهرش برايش بسيار خطرناك ميشد و از آنجايي كه شوهرش را دوست داشت دلش نميخواست كه جاشوآ در زمان گرگينه شدنش چون كنترل مغزش را ندارد به كسي صدمه بزند!بنابراين ورد "سوپر اسليپ" ،"super sleep" را اختراع كرد كه حتي روي ماموتها هم اثر داشت چه برسد به گرگينه ها!اين ورد باعث خواب آلودگي شديد و در نتيجه خوابي بسيار سنگين و عميق ميشه و هنگامي كه او اين ورد را در شبهاي ماه كامل روي همسرش اجرا ميكرد همسرش از هنگام شروع تغيير شكلش تا اتمام آن به خوابي سنگين فرو ميرفت و در نتيجه كاملا بي آزار ميشد!

مقالات( هر دو شون رو بای بنویسید!):

1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز

به دليل اينكه گرگينه ها هم مثل حيوانات و موجودات ديگر روي هم نوع خودشون تعصب دارند و به آن آزاري نميرسانند و براي همين است كه گرگينه هايي كه از جامعه انساني طرد شدند ميتوانند با هم زندگي كنند و به همديگر حمله نكنند!و از طرفي هوششان هم از انسان معمولي در هنگام تغيير شكل خيلي پايين تر مياد و براي همين فرق شخصي را كه با استفاده از طلسم خودش رو به صورت يك گرگ هوشيار درآورده است را با يك گرگينه واقعي تشخيص نميدهند و بنابراين به آن شخص آزار نميرسانند!

2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!

ماه هنوز پشت ابر است و من ميدانم كه تا چند ثانيه ديگر بيرون خواهد آمد و من تبديل به يك موجود وحشي و خونخوار و غير قابل كنترل خواهم شد!از همين حالا جوشيدن خون وحشي را در رگهايم حسي ميكنم،رويش ناخنهايي تيز و كشنده را روي انگشتانم لمس ميكنم و حس به گاز گرفتن و كشتن و خون مكيدن در درونم غير قابل كنترل ميشود.حال ديگر ماه بيرون آمده و من افسوس ميخورم كه چرا هرهنگام كه ماه با تمام صورتش به من زل ميزند من را با سيمايي چنين زشت و كثيف و اهريمني ميبيند!درد شديدي را تحمل ميكنم فريادي از سر نااميدي براي ماه سر ميدهم ولي حتي فريادم هم ديگر شباهتي به فريادهايي كه انسانها از سر درد سر ميدهند ندارد..فريادي شبيه زوزه گرگ..فريادي سراسر پر از حس انتقام..انتقام از انسانهايي كه با خيال راحت در خيابانها قدم ميزنند و يا در خانه هايشان قهوه مينوشند و حتي از وجود من و دردي كه من تحمل ميكنم هم باخبر نيستند،من هم روزي مثل آنها بي تفاوت بودم و جزاي بي تفاوت بودنم را هم ميكشم ولي آنها چه؟آنها بي تفاوت هستند و اگر من جزايشان را بهشان ندهم باز هم بي تفاوت خواهند ماند،پس خداوند يار من است تا در همين يك شب تا ميتوانم خون بريزم و بكشم و گاز بگيرم تا جزاي انسانهاي بي تفاوت نسبت به همه چيز را بهشان تحويل بدهم تا بلكه آنها هم روزي بتوانند حس دردناك و زجر آوري را كه من در اعماق قلب خودم حس ميكنم حس كنند..زمان اندك است و من تنها يك شب براي انتقام فرصت دارم..اين انصاف نيست ولي من هم با بي انصافيهاي اين دنيا و اين زندگي نا آشنا نيستم پس بايد از همين فرصت اندك هم بي هيچ گلايه و شكايتي استفاده كنم...


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۲۱ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
جلسه ی چهارم:
دامبلدور با عصبانیت تمام وارد کلاس میشه، در رو به هم میکوبونه و با چشم غره ای بچه ها رو ساکت میکنه. کیفش رو می ذاره روی میز و یه چند برگ کاغذ پوستی بیرون می یاره و در حالی که داره تکونشون میده، میگه:
_ ایناها چیه؟!... این تکالیف کم و ناکامل چین؟! ... آره؟!...
و بعد در حالی که تکالیف رو با خشونت به دست بچه ها میداد، نمرات گروهاشون رو بلند اعلام میکرد:
_ هالپاف: 72 امتیاز!..... اسلیترین: 72 امتیاز... گریفیندور: 50.... و زرنگترین دانش آموزان، یعنی ریونکلاو، صفر امتیاز؟!... خجالت نکشیدین؟!...
وقتی که کار دادن برگه ها تموم شد، با عصبانیت به پشت میزش رفت و در حالی که خشم در چشماش موج میزد، بلند گفت:
_ خیله خب... دیگه به این تکالیف فکر نکنید!... امروز دو طلسم یاد میدم که مربوط به زمان پیدایش اولین گرگینست.
" اریکا وونستو" که بزرگترین معجونساز قرن بود، کسی بود که همسرش رو نخستین گرگینه کرده بود. اون معجونی با استفاده از موی گرگ و چند ماده ی دیگه درست کرده بود که وقتی مثل همیشه روی همسرش امتحان کرده بود، متوجه شد که شوهرش یه گرگینه شده. اون بعد از فهمیدن اینکه همسرش گرگینه شده، تصمیم گرفت طلسمی اختراع بکنه که وقتی ماه کامل میشه و همسرش، یعنی" جاشوآ وونستو" گرگینه میشه، خودش هم شبیه یه گرگ بشه! یعنی یه انسان با تمام فکر و حواس و اخلاق و احساسات، در لباس گرگ. در نتیجه به کمک بادرش " سر گرگوری ونتلون" بعد از گذشت 3 ماه تونست طلسم" کوراناووا ثغیونض" رو اختراع کنه. این ورد باید خیلی محتاتانه انجام بشه. باید به تلفظش حتما دقت کنید و همونجوری که نوشتم و بر مبنای تلفظ لغات عربی اونا رو بگید. برای اجراش، چوب رو در فرق سرتون قرار میدید و ورد رو تلفظ میکنید. بعد از 5 ثانیه، باید سردی زیادی رو در استخونهاتون حس کنید که همون هم باعث میشه تا 4 ثانیه استخون درد بدی داشته باشید. و بلاخره با گذشت 13 ثانیه، شما به یک انسان در لباس گرگ مبدل شدید. باید حواستون باشه که اگه تلفظش اشتباه بشه، شما به مدت سه ساعت، علاقه ی بیش از اندازه زیادی به گوشت پیا میکنید که اگه یه ذره خونتون وحشی باشه، ممکنه یه آدم یا حیوون رو پخ پخ بکنید!.... کافیه بفهمم یک کودومتون این طلسم رو اجرا کردید تا پروندتون رو بدم دستتون!..."
وروونیکا دستش بالا بود و با اجازه ی آنیتا شروع به صحبت کرد:
_ پس چرا بهمون یاد دادید؟!... اصلا چه خاصیتی داره؟...
آنیتا انگشت سبابشون به طرف تک تک بچه ها گرفت و گفت:
_ این تکلیف شماست!... خب، یه ورد خنده دار و جالب! در همون زمان که همسر اریکا، یه گرگینه شده بود، در کشور مصر فردی به نام" گانولا بوماگا" در قبیله ای زندگی میکرد که از صبح الی شوم، حرکات موزون انجام میدادند! برای جشن 2 سالگی ولیعهد" توتان خامون" گروهی از بهترین رقاصان از قبیله ی اونها انتخاب شد که گانولا هم جزوشون بود. شب اجرای جشن، یکی از بهترینهای گروه اوناها سرمای سختی خورد و اونا یار کم داشتند و تنها کسی که بود، پسر گانولا بود! که البته هیچی بلد نبود! خیلی بی استعداد بود! گانولا اون شب خیلی تلاش کرد و با کمک ارواج اجدادش، تونست ورد " گانولا" رو اختراع کنه. اون جوبدستیش رو از فاصله ی 3 متری، به طرف سر پسرش نشونه رفت و ورد رو زمزمه کرد. نور طلایی رنگی از چوبش خارج شد و به پسرش برخورد کرد! اونشب، پسر گانولا، بهترین رقاص بود و تونست از دست ملکه، خلعتی زیبا بگیره!!"
درس دامبلدور تموم شد. نگاهی به نیشهای باز بچه ها انداخت و گفت:
_ امیدوارم تکالیف بهتری بهم بدید!... بای!
و در حالی که سرش رو تکون می داد، از کلاس خارج شد. تکالیف بچه ها بر روی تخته خودنمایی میکردند:
1- نمایشنامه ای از اجارای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.
2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)
مقالات( هر دو شون رو بای بنویسید!):
1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز
2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!

نمرات جلسه ی سوم:
وروونیکا ادینکور:
1- تو رو یه ریشای مرلین کوتاه بنویس! چشمام در اومد! 7!
2- خوب بود، 6!
3- هوووم! 6؟!

هپزیبا اسمیت:
1- بدجنس! 7!!
2- هوووم؟! 5!
3- هووووووومک؟!... 6! تاریخچه ی طلسم بود؟!

زاخاریاس اسمیت:
1- سنگ کوب کردم! 8!
2- هوووووم! مخترعش سرژ نبود! رنگ نگفته بودی! نگفته بودی چی کار میکنه! 4!
3- یه ذره بیناموسی داشت که! 14!!

چارلی ویزلی:
1- 7!!
2- هووم! 6!
3- خوب بود! 15!

ایدی مالفوی، خواهر شوور گرامی!:
1- این مالفوی ها به خودشون هم رحم نمیکنن! اه اه اه!!
7!!
2- روی سدی جیگی من امتحان کردین؟!... الهی دراکو برات بمیره سدی جیگر شیطون بلای من! 6!!
3- هوووم! یکی اولی یه کم درست بود، دومی هم یه کم! پس 14!!

ایگور کارکاروف:
1- درس رو خونده بودی ایگور؟! ازت انتظار نداشتم!! 2!
2- خوب بود!6!!
3- پاچه خواری ورژن 2007! ... بد نبود، اما کامل نه! 11!

ادوارد جک:
1- 4!
2- 3!
3- چون خیلی رئوفم، 2!

هدویگ:
1- ههوم! روی روح ریون انجام میدی؟! یک نمره ای بدم... 7!
2- هوووم! 6!
3- اتفاقا چون بد گفتی، کم میدم! 9! ( خیلی رئوفیت در وکردم!)

بلیز زابینی:
1- آخی... طفلی کریچر! 8!
2- میشه گفت عالی! 7!
3- هوووم! 11!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرا، فکر کردن یا هر چیز دیگری که مربوط به یکی از این دو طلسم، یا هر دو میشود را بنویسید. 8 امتیاز!


بلیز به صورت مخوفی دو دستش رو گرفت بالا ، سپس آن راصاف کرد و دستش رو ، رو به دشمن فرضی قرار داد . سپس به صورت خیلی خفنی تمرکز کرد به صورتی که احساس میکرد قدرتش به اطرافش پخش میشود .

همه ملت محو تماشای بلیز شده بودند . بلیز در حالی که از شدت تمرکز کبود شده بود به جلو نگاه کرد و با آخرین قدرتش فریاد زد (( دای نیسز )) !!!

چند لحظه گذشت بلیز فکر میکرد که موفق شده ، یعنی یقین داشت . اما ناگهان از پشت برعکس شد و بر روی زمین افتاد . صدای شلیک خنده در کلاس پخش شد . آنیتا در حالی که میخندید جلو اومد و گفت :
- پسر خوب گفتم که نمیتونی این کار رو بکنی .
بلیز در حالی که گیلی ویلی میرفت از روی زمین بلند شد .
آنیتا ادامه داد :
- چرا از طلسم زئاریس ادیس استفاده نمیکنی . اون هم آسون تره و هم موثر تره .
بلیز همینجوری به اطرافش نگاه کرد و چشمش به کریچر ، این جن مدیر افتاد که همچنان داشت میخندید . ناگهان شعله های خشم در دل بلیز زبانه کشید بلیز چوبدستیش رو به سمت کریچر گرفت و چشم چپ اونو هدف گرفت و نعره زد زئاریس ادیس !!
ناگهان کریچ تبدیل به سنگ شد و ملت از دیدن این صحنه از خنده روده بر شدند . آنیتا در حالی که دست میزد گفت :
- آفرین بلیز ، کارت عالی بود . فکر کنم اینم میتونیم بزارییم توی حوض وزارت کنار مجسمه جن و جن خانگی مطمئنن شوهرمم ( دراکو ) از این پیشنهاد استقبال میکنه .


2- معرفی یه طلسم، که باید مثل من، همه چیزش رو بگید!

طلسمی که من میخوام معرفی کنم (( باینیلنزا )) نام داره . این ورد در عین ساده بودنش کاربرد بسیار زیادی داره و میتونه ماهیت هر چیزی رو مشخص کنه و ضمنا قدرت این کار رو داره که بعضی از جادو های سیاه به کار رفته در وسایل اهریمنی و شیطانی رو برای ما رو کنه .

خیلی از جادوگران وزارت برای اینکه بفهمند در یک وسیله از چه جادوهایی استفاده شده و آیا آن وسیله مجاز است یا نه از این طلسم استفاده میکنند .

به عنوان مثال مثلا ما یک قوری داریم که دائما از توش بخار میکنه . اگر ما این طلسم رو بر روی قوری اجرا کنیم سریعا میفهمیم که چه طلسمی بر روی قوری اجرا شده و در نتیجه خیلی سریع میتونیم ضد طلسم ان را پیدا کنیم .

اجرا کردن این طلسم بسیار اسان است . به شرط اینکه آن را بدرستی اجرا کنیم . ابتدا باید به شی مورد نظرمان نگاه کنیم . سپس باید این تفکر رو در ذهنمون به وجود بیاریم که با تمام وجودمان میخواهیم بدونیم در آن وسیله چه طلسمی به کار رفته وقتی که احساس کردیم این تفکر از وجودمان لبریز شده ناگهان باید چوبدستیمونو به صورت شلاقی به سمت اون شی بگیریم و کلمه باینیلنزا رو به زبون بیاریم یا در ذهنمون اجرا کنیم . ( فرقی نمیکند )

اگر این کار رو به درستی انجام بدیم خیلی سریع از ماهیت آن طلسم اگاه میشیم .

البته جدیدا ضد طلسم های سیاهی هم اختراع شده که مانع عمل کردن این طلسم میشه و اشخاص بعد از اینکه طلسم خودشان را اجرا کردند یک ضد طلسم نیز به آن اضافه میکنن و اینجوری کار ما را سخت میکنند . به همین دلیل ما اول باید آن ضد طلسم را خنثی کنیم و سپس به دنبال ماهیت آن طلسم برویم .

همچنین این طلسم بر بعضی از انواع جادوی سیاه مثل جادوهای فوق العاده اهریمنی مثلا نگاه بالسیلیسک و ... اثر نمیکند که البته تعداد این جادو ها محدود میباشند .

- مقاله ای در مورد تاریخچه ی طلسم دومی که بهتون درس دادم، حداقل 10 خط!

این طلسم از نظر تاریخ تقریبا یک سال بعد از طلسم اول یعنی دای نیسز ساخته شده است . زیرا این طلسم صرفا طلسمی بوده برای دفع حملات روح خبیث . ولی خیلی سریع به این موضوع پی برده شد که این طلسم کاربردهای دیگری هم دارد و به جایی که از آن به عنوان یک ضد طلسم استفاده کنیم میتوانیم از آن به عنوان یک طلسم هم استفاده کنیم .

در ابتدا این طلسم نیز جزء جادوهای سیاه پیچیده طبقه بندی میشد چون که هیچ ضد طلسمی برای آن کشف نشده بود و این تصور میرفت که شخصی که طلسم میشود برای همیشه خشک میشود . چون که در اون زمان از این طلسم صرفا بر روی روح خبیث استفاده میشد و چون او هم جادوی قدرتمندی داشت به نظر میرسید این طلسم فقط برای او دارای مدت زمان است . به همین دلیل کسی جرات استفاده از این طلسم رو بر روی شخص دیگری نداشت تا از عواقب آن آگاه شود .

اما خیلی سریع این موضوع کشف شد که این طلسم برای همه دارای مدت زمان است فقط یکم ممکن است مدت زمانش اینور اونور باشد که باز به قدرت جادویی بستگی دارد و از همه مهمتر اینکه ضد طلسم این طلسم هم پیدا شد که طلسمی نبود به غیر از پرتوگو ! و همچنین خیلی سریع این موضوع نیز کشف شد که چطور میشه فرد رو زودتر از موعد از چنگال این طلسم خارج کرد .

بنابراین این طلسم دیگر جای هیچ خطری ندارد و در دوئل ها نیز بسیار توصیه میشود و به همین دلیل است که امروزه جزء درسهایی شده که معلمها به شاگرداشون درس میدن و همواره یادگیریه آن توصیه میشود .




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۲ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
قبل از شروع یه سوال می پرسم.چرا ملت دوست دارن تو درسا و تو تکلیفاشون منو کیسه بکس کنن؟!خیلی عجیبه!



1-
بعد از پایان تدریس پرفسور دامبلدور ، هدویگ نشسته بود و داشت به این فکر می کرد که کدوم یکی از طلسما رو می تونه اجرا کنه.
هدویگ:هوووم...اولی که باید با دست انجام بشه.من که دست ندارم
ولی ناگهان فکری شیطانی به سرش سر زد و سریعا از گریه کردن دست برداشت!
هدویگ:یه بینزی یه لحظه بیا اینجا!بیا یه خورده با هم گپ بزنیم رفیق!
بینز:سلام.هدویگ جدیدا مهربون شدی!
هدویگ:ای بابا!من همیشه همینجوریم.عاشق روحای مدرسه ام!
بینز:منم عاشق جغدای مدرسه ام!
هدویگ و بینز:
هدویگ:بینز یه لحظه پاشو ببینم.
بینز:باشه.
هدویگ و بینز هر دو ایستادن.هدویگ لحظه ای به چشم چپ بینز خیره شد و بعد گفت:
_روی چشم چپت کثیفه.بزار من تمیزش کنم!
بینز بی حرکت موند و هدویگ هم چوب دستیشو به سمت چشم چپ بینز گرفت.
هدویگ لحظه ای به یاد بینز افتاد که خشک می شد و خنده ای شیطانی گوشه لبش نشست.چوب دستیشو محکم گرفت و تو دلش گفت: "زئاریس ادیس"
نوری بنفش به سمت بینز رفت.اون وقتی فهمید هدویگ این طلسم رو روش اجرا کرده خواست جاخالی بده ولی دیگه دیر شده بود!
هدویگ:بزار ببینم حالا چی داریم!یه کلاس و یه عالمه شاگرد و یه روح خشک شده!چه شود!


2-
آنیتا دلم می خواد یه طلسم از مرلین معرفی کنم!پس گیزر نده(قضیه آفتابه و حموم و ایناست)
طلسمی که این جلسه می خوام معرفی کنم یه طلسم از مرلینه که خیلی هم کاربرد داره و تقریبا همه توی خونه هاشون هر روز از این طلسم استفاده می کنن.
کاربرد این طلسم اینه که باهاش می شه مرلین گاه و حموم رو با یه تکون دادن چوب دستی تمیز کرد!
اسم این طلسم هست:"کلیشاتو" "Clishato"
برای اجرای این طلسم باید در وحل ورودی مرلین گاه یا حموم قرار بگیریم.چوب دستی رو به سمت یکی از دیوارهای اونجا بگیریم.پای چپمونو عقب تر از پای راستمون بزاریم و چوب دستی رو دوباره به دایره وار در جهت عقربه های ساعت بچرخونیم و طلسم رو بگیم.نوری سبز رنگ از نوک چوب دستی خارج می شه و با برخورد به دیوار همه جا رو مثل دسته گل می کنه!
دمای این ورد حدود 20 درجه هستش و هر چه نور سبز ورد کم رنگ تر باشه محل مورد نظرمون تمیز تر می شه.

مقاله:مقاله ای در مورد تاریخچه طلسم:
هووووووم...طلسمش این بود آره؟:"زئاریس ادیس"
خوب این طلسم یه خورده ابهام داره....اون تیکه زئاریسش می گه این طلسم مال زمان زئوس بوده و توسط ونوس اختراع شده!
ولی اون تیکه ادیسش می گه که این طلسم مال زمان ادی ماکای بوده و توسط الکسا بردلی اختراع شده!
هووووم...ولی به یه خورده تفکر من فهمیدم که نه داداش من!اینجوریا هم نیست!اینا همه به هم مربوطن.
در زمان زئوس و ونوس و اینا یه روحی بوده که هر شب میومده به خواب ونوس و اونو تهدید به مرگ می کرده.واسه همون ونوس خیلی می ترسیده.یه روز که با پدرش صحبت می کرد زئوس بهش گفت:
_دخترم اگه می خوای با یه روح مبارزه کنی این طلسم رو یاد بگیر: "زئاریس ادیس"
ونوس هم طلسمو حفظ می کنه و شبش با خیال راحت می خوابه.مثل اینکه اون روحه که احتمالا از اجداد پرفسور بینز بوده شب توی دنیای واقعی میاد که ونوس رو بکشه.ونوس هم سریعا بیدار می شه و با طلسم "زئاریس ادیس" روح رو خشک می کنه و زئوس روح رو از بین می بره.
این طلسم بعد اون به دست فراموشی سپرده می شه .تا موقعی که ادی ماکای این طلسم رو تو یه کتابی می خونه.
ادی وقتی این کتابو می خونه سریعا می ره این طلسم رو به الکسا جونش می گه الکسا هم طلسم رو یاد می گیره.یه روز که پرفسور بینز می خواسته یه پست قبل از الکسا بزنه و داستان رو خراب کنه الکسا این طلسم رو استفاده می کنه و خودش پست می زنه!
این بود ارتباط بین زئاریس و ادیس!

==================================

راستی آنیتا من انقدر از این بینز بد گفتم باید بهم 30 بدیا




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۵

ادوارد جکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۰۴ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۸۶
از وسط سبيلاي هوريس كنار نيكي پلنگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 356
آفلاین
نمايشنامه

پروفسور انيتا:خوب حالا يه داوطلب ميخوام كه اين ورده زيبا رو برام اجرا كنه..اهان تو ادوارد بيا جالو
ادوارد:مگه پروفسور نگفتين داوطلبا بيان
_
ادوارد بدون چون و چرا اطاعت كرد جلوي طعمه ايستاد دست به كمر منتظر دستور معلم شد
پروفسور:حالا
ادوارد چيزي را بلند داد زد چشمانش باز كرد ناگهان ديد نفرين كمانه گرفته به سمت خودش ميايد چند دقيقه بعد خود را ديد كه تبديل به سنگ شده است...

يك ورد تازه

مشقيوس
اين ورد رو من و دوستم ساختيم اين ورد مشق دانش اموزانو منويسه يعني يه قلم پر ميده بيرون كمه هر چي بهش بگي مينويسه و خلاصه كار ما را كرده راحت

سوال اخر
مرلين برا ساختن دستشويي به اين ورد احتياج داشته برا همين كه بتونه سنگ تهيه بكنه شروع به غكر ميكنه و اين نفرينو ميفهمه



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۶ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرا، فکر کردن یا هر چیز دیگری که مربوط به یکی از این دو طلسم، یا هر دو میشود را بنویسید. 8 امتیاز!
بچه ها سر کلاس بودند.همه در فکر بودند.
پروفوسور:خب شروع کنید
ایگور:بلیز اماده ای؟
بلیز:اره
ایگور به فکر رفت.باید همانطور که پروفوسور گفته بود عمل میکرد با تمرکز فراوان،دستش را بلند کرد،دستش مقداری می لرزید ولی او لرزش دستش را ارام کرد و با تمرکز فریاد زد:ا دای نیسز
ولی بلیز با حرکتی با سرعت زیاد چوب دستیشو بالا اورد و داد زد:زئاریس ادیس
ناگهان روح خونخوار سنگ شد.همه دانش اموزان به این دو نفر خیره شده بودند.ایگور باورش نمیشد ورد رو درست اجرا کرده باشه و بلیز هم داشت از خنده فریاد میزد.
2- معرفی یه طلسم، که باید مثل من، همه چیزش رو بگید!
نام:اگرومنتو تولاتان
طرز حرکت:ابتدا چوب دستی رو به صورت حرف Z تکان داده و بعد به صورت دایره میجرخانیم.
کار:تبدیل کتاب به چوب
عواقب:اگر این ورد اشتباه انجام شود به خود فرد بر میگردد و باعث میشود که به صورت چوب در اید.
سازنده:ایگور کارکاروف
پادورد:البوروندو(دقیقا مثل مورد قبلی اجرا میشه)
طرز تلفظ:اگرومنتووووو تولاتاننن
2- مقاله ای در مورد تاریخچه ی طلسم دومی که بهتون درس دادم، حداقل 10 خط!
این ورد توسط مرلین درست شده.مرلین روزی نیاز زیادی به سنگ داشته پس دنبال وردی میگرده که براش این کارو انجام بده.در حین این کار وردهای زیادی رو ساخته و ثبت کرده و پس از 2 روز توانسته بالاخره این ورد رو بسازه به صورتی که هر جسمی رو تبدیل به سنگ کنه.ولی باز این ورد کامل نبوده.چون بعضی اوقات کار نمیکرده.
پس به دنبال وردی دیگر میگرده تا بهتر از این ورد باشه.از دوستان خود کمک میگیره ولی کسی نمیتونه بهش کمک کنه.
تا زمانی که خود مرلین شانسی این ورد رو گفته و وسیله ای رو تبدیل به سنگ گرده.مرلین این ورد رو به تمام دوستان خود گفته و دست خیلی ها گشته تا بالاخره کسی به نام انیتا دامبلدور این ورد رو کامل و صحیح تر کرده تا به دست ما رسونده.
انیتا بعد از کامل کردن این ورد چند چیز دیگر بهش اضافه کرده تا توانسته ورد مورد علاقه یعنی (زئاریس ادیس)رو به وجود بیاره.


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۵

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
با سلام خدمت پرفسور گللللللللم!
خانواده خوبن؟داداش دراک خوبه؟ببخشید محض تنوع و رعایت اداب دیدار با اشنایان این سوالا رو پرسیدم!
و اما تکالیف:
1- نمایشنامه ای از اجرا، فکر کردن یا هر چیز دیگری که مربوط به یکی از این دو طلسم، یا هر دو میشود را بنویسید. 8 امتیاز!
راستش گفتید روح خونخوار یاد دامبلدور مرحوم افتادم! قبل از جواب دادن به سوالتون:استاد اون طلسمی رو هم که دامبلدور مرحوم روی هری اجرا کرد تا تخس بازی در نیاره و بذاره دراک بکشدش همون طلسم"زئاریس ادیس"بود؟
خب و اما جواب سوال:
خب یه روز وقتی من کوچولو بودم و نمی فهمیدم طلسم چیه یادمه مامان نارسیسا و بابا لوسیوس سر شیر خشک دعواشون شد.اخه مامان یه نوعی از شیر خشک رو میداد که خیلی نایاب بود و بابا اون روز اون مارک رو پیدا نکرده بود و من هم گرسنه مونده بودم!خلاصه یه دفعه دعوا بالا گرفت و مامان نارسیسا با چوبدستی به حالت ملایمی محکم زد تو سر بابا و گفت:"زئاریس ادیس"اولش فکر کردم مامان با زبان بچه ها اشنا شده که چنین چیزی رو میگه.ذوق کردم و شروع به حرفای مخصوص بچه ها رو زدن کردم ولی بعد پشیمون شدم و زدم زیر گریه!اخه بابا سنگ شده بود. اون موقع نفهمیدم چی شد و باز هم نفهمیدم چی شد که دوباره بابا سنگی تبدیل به باب لوسیوس شد ولی الان بعد از گذر 16 سال بالاخره شما کمکم کردید بفهمم چی شد!

2- معرفی یه طلسم، که باید مثل من، همه چیزش رو بگید!
اصلا نمیدونم چرا وقتی شما میگی طلسم یاد طلسمای دراک می افتم؟اون هم از نوع طلسمهای خبیثانه اش!
یه روز که من و دراک و دیانا کوچیک بودیم(فکر کنم دفترچه خاطراتم رو باز کردم دارم براتون جواب میدم! )سدریک که اون زمان بچه ی کوچک بی مزه و لوسی بود ،با مامان و باباش اومد خونه ما.ما سه نفر هم که از اول این بچه رو اذیت میکردیم،شروع کردیم به ادای اون رو در اوردن!طفلک زد زیر گریه!دراک هم چوبدستیشو برداشت و برای اینکه اون اروم کنه ,دور سر سدریک چرخوند.سدریک که ندید بدید بود،هی خواست چوبدستی رو از دست دراک در بیاره که...انچه که نباید میشد شد! البته شانس اوردیم که دراک اون موقع مثل بچه ها حرف میزد و اواداکدورا رو گفت:اوانا کنورا!که یه دفعه سدی کاملا ساکت شد.هرچی باهاش حرف زدیم هیچی جواب نداد.بعد فهمیدیم حیوونکی تا 10 روز نمیتونه حرف بزنه و رو زبونش یه تاول دراومده این هوا!طرز اجراش رو هم که گفتم:دور سر فرد چوبدستی رو میچرخونیم و در حالیکه چوبدستی رو تکون میدیم ورد رو تلفظ میکنیم.اخر عاقبت اشتباه کردن در تلفظش هم همون چیزیه که با اجرای طلسم اوادا کدورا سر فرد میاد!
(البته انیتا جون این یکی رو زیاد امتحان نکن! چون خود دراک هم خیلی کم ازش استفاده کرده و جز یه بار دیگه در برابر گویل دیگه استفاده اش نکرده و تا حدودی غیر مجازه!)
1
- مقاله ای در مورد مورگانا: که نباید الکی بنویسید! و اگه کسی این رو جواب بده، هر چند کوتاه، نمره ی کامل رو میگیره( اگه درست باشه!)
خب من راستش دو تا مورگانا می شناسم.نمیدونم اینا رو میگید یا نه؟!یکی مورگانا جادوگر زن بسیار قدرتمند،مغرور و بی رحمی که حاکم یکی از جزایر جادویی بود و عکسش رو روی جلد شکلاتهای قورباغه ای می زنند .در ضمن توی شوالیه ها هم بود که رقیب اصلی مرلین بود و می خواست خوبیها رو از بین ببره.(خیلی شخصیت فوق العاده ای داشت.مثل مامان نارسیسا و خاله بلاتریکس!)
یکی دیگه هم مورگانا مرلین توی سایته که خیلی گله!فارق التحصیل مدیریت بازرگانیه و خیلی دختر خوبیه...(گرچه گریفیه!)
حالا اگه مورگانای سومی هم هست دیگه من خبر ندارم!

2- مقاله ای در مورد تاریخچه ی طلسم دومی که بهتون درس دادم، حداقل 10 خط!
این طلسم رو خودتون نساخته بودید احیانا؟!(پاچه خوار! )
خوب این طلسم از نظر من باید خودش هم طلسم سیاهی باشد چون برای سنگ کردن بکار میرود و مطمئنا برای از بین بردن روح خونخوار ایجاد نشده بود، چون فقط چند ثانیه میتواند او را متوقف کند.پس این طلسم توسط کسی ساخته نشده جز مورگانا!چون مورگانا در آن زمان میخواست تمام جادوگران سفید را سنگ کند،تصمیم گرفت وردی بسازد تا اینکار را برایش انجام دهد.ورد ساخته شده توسط مورگانا زیاریس مورگاناس نام داشت.
بعدها شخصی بنام زاخاریس ادیسون(توماس ادیون رو میشناسید؟این زاخاریسشون بود! )سعی کرد این ورد را اصلاح کند.چون ورد قبلی منجر به مرگ فرد سنگ شده و بهم ریختن اوضاع میشد و در نتیجه از طرف وزارت ارشاد جادوگری ممنوع شد.در نتیجه پس از تلاشهای فراوان و با کمک الکتریسیته ای که توماسشون(! )کشف کرد توانست ورد امروزی را بوجود اورد که در واقع مانند الکتریسیته با ولتاژ پایین موجب شک میشود و بدلیل نیروی جادویی باقی مانده از مورگانا سنگ شدن را هم بدنبال دارد.در واقع نوع تنظیم شده و ارامتر ورد زیاریس مورگاناس است.و زاخاریس این ورد را با نام خانوادگیش در هم امیخت و شد:زائاریس ادیس!


با احترام
A.M


"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۰۱ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۵

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرا، فکر کردن یا هر چیز دیگری که مربوط به یکی از این دو طلسم، یا هر دو میشود را بنویسید. 8 امتیاز!
دیر وقت بود . من بعد از گوش کردن نتایج بازی های کوییدیچ از رادیو به سمت تخت خوابم حرکت کردم. از خستگی توان راه رفتن نداشتم. به زور خودم رو روی تختم پرت کردم و خوابیدم . مدتی بعد دیدم سر و صدا های عجیب غریبی می آد. یک دفعه اتاقم با نور نفره ای رنگی روشن شد. نور شبیه به یک اشعه بود من از کنار نوری که داشت به سمت من میومد جاخالی دادم. یک دفعه ذهنم به طور غیر مستقیم جلسه ی سوم درس ورد های جادویی رو به یا اورد . پروفسور دامبلدور می گفت که یه طلسمی هست که این جانور رو به سنگ تبدیل می کنه . عالی شد !!!! اما ... اون طلسم چی بود؟؟ هرچی فکر کردم چیزی به یادم نیومد. تا اینکه یه نور دیگه به سمت من اومد. این بار نتونستم جاخالی بدم و مستقیم به سمت من برخورد کرد. چشمام رو به سختی باز کردم و صدای خودم رو شنیدم : فرد !!! تو خجالت نمی کشی منو با نور چراغ قوه بیدار می کنی؟!!!!
اون شب چون توی خوابم چون اون طلسمی رو که شخصی رو به سنگ تبدیل می کرد یادم نیومده بود تصمیم گرفتم درس های پروفسور دامبلدور رو بخونم . حداقل تو خواب نمیمیرم!!!
2- معرفی یه طلسم، که باید مثل من، همه چیزش رو بگید!
نام : خشکیوس
طرز کار : جانداران مختلف را به مدت 10 دقیقه خشک می کند .
خصوصیات : این ورد رنگ خاصی ندارد و نامرئی است و خود را با دمای ممحیطی که در ان جا اجرا می شود تطبیق می دهد. و هیچ ضد طلسمی ندارد.
تاریخچه : لئوناردو رونالدو نوجوان دورگه ی اسپانیایی و پرتغالی هنگامی که در 12 سالگی از دست برادر کوچک تر خود به عذاب دچار شده بود و می خواست به مدت چند دقیقه او را ساکت کند بعد از یک سال تلاش موفق به ساختن این ورد شد که به مدت 10 تا 15 دقیقه جاندار مورد نظر شما را خشک می کند و او در حالتی ثابت قرار می دهد.
مقاله: یکی از دو مقاله ی زیر رو بنویسید:
1- مقاله ای در مورد مورگانا: که نباید الکی بنویسید! و اگه کسی این رو جواب بده، هر چند کوتاه، نمره ی کامل رو میگیره( اگه درست باشه!)
2- مقاله ای در مورد تاریخچه ی طلسم دومی که بهتون درس دادم، حداقل 10 خط!@
زئاریس ادیس طلسمی است که توسط جادوگری در سیبری که بر علیه جادوگر سیاه سیبری به کار برده می شد اختراع و ثبت شد. سازنده ی این طلسم که بئاتریس ادیسون نام داشت همیشه در تلاش بود تا جادوگر سیاه سیبری را به نام کارلوس پودولسکا شکست دهد . او در 39 سالگی موفق به کشف این طلسم شد . این طلسم یکی ازمعدود طلسم های سیاهی است که به طور تصادفی اختراع شده بود. بئاتریس ادیسون پرورش دهنده ی طوطی بود و میخواست اسم خود را به طوطی ها یاد بدهد او بعد از ماه ها موفق شد به طوطی ها یاد بدهد که او را با نام زئاریس ادیس صدا کنند. یک روز از روز های خیلی سرد او با چوبدستی اش داشت طوطی ها را برای گفتن زئاریس ادیس همراهی می کرد که خود بعد از تکرار این حرف متوجه نوری زرد رنگ شد که از چوبدستی او در آمده و به طرف چشم یکی از طوطی های وی میرود . او بعد از یک لحظه متوجه شد طوطی او تبدیل به سنگ شده است. بعد از این واقعه ذهن او با سرعت سرسام آوری کار می کرد. او فهمید می تواند از این ورد برای سنگ کردن لوکاس پودولسکا استفاده کند. بنابراین این فرضیه را با مقامات سیبری در میان گذاشت و مقامات بعد از ثبت این ورد و دادن نشان مرلین درجه یک تصمیم گرفتند این ورد را اجرا کنند. بئاتریس خود داوطلب انجام این کار شد . اوبعد سنگ کردن این جادوگر و کشتن وی با تشویق همگانی واجه شد . چند سال بعد روح خونخواری در سیبری پیدا شد و مقامات از بئاتریس خواستند به وسیله ی این ورد به جنگ با روح خونخوار برود . او این طلسم را بر روی روح اجرا کرد اما ... اما او هیچ وقت فکر نمی کرد این طلسم روح خونخوار را به مدت 9 ثانیه تبدیل به سنگ می کند. به همین دلیل ساحره ی کاشف و بخت برگشته بعد از اجرای این ورد به مدت 10 ثانیه صبر کرد اما در 1 ثانیه ی اخر او به دست روح خونخوار به قتل رسید.


دلم تنگ شده برات
چون نیستی اینجا برام
من فرشته ی قصه گو تو بودی تو شبام

تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۲۳ یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۵

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۹ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۰۱ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
از اون بالا دختر میایَ !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 106
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرا، فکر کردن یا هر چیز دیگری که مربوط به یکی از این دو طلسم، یا هر دو میشود را بنویسید. 8 امتیاز !

مارگارت ، در تخت خود در کاخ سلطنتی یا به قول خانواده ی خود ، خانه ی اجدادی خودش دراز کشیده بود . فکرش مشغول بود . نمی توانست راحت بخوابد ، مدام صداهایی در ذهنش میپیچید و فکر می کرد کسی او را صدا می زند.
مدت ها بود که به این وضعیت عادت کرده بود ولی در ابتدا ، بسیار برایش وحشتناک بود که مدام از صدایی حرف بزند که هیچ کدام از اعضای خانواده اش آن را نمی شنیدند ! خانواده با او طوری رفتار می کردند که انگار او دچار ناراحتی روح و روان شده بود . حتی آزار دهنده تر از آن ، دوستانش هم با او چنین رفتاری داشتند . دوستان که نه ، تنها دوستش ، سوزان .
یک شب ، کاملا حس می کرد که صدایی که می شنود حقیقی است و عجیب تر این که فکر می کرد صدا کاملا از جایی نزدیک به گوش می رسد . ترسیده بود . خودش را زیر پتو مخفی کرد و سعی کرد به صدا فکر نکند . ولی نمیشد .
کمی سرش را از زیر پتو بیرون آورد و در کمد اتاقش خیر شد . چرا در کمد باز شده بود ؟ او اطمینان داشت که در کمد را قفل کرده است . کم کم به انجام دادن کارهایش شک می کرد ، چون هر دری را که می بست ، بعد از مدتی خود به خود باز می شد .
چشمانش را بست ولی صدای حرکت چیزی ، ترس را در وجودش بیشتر کرد و خواب را از چشمانش دور . چه چیز این وقت شب در اتاقش تکان خورده بود ؟ بلند شد و روی تخت نشست و به همه ی گوشه های اتاقش نگاه کرد . می خواست خودش را آرام کند که چیزی برای ترس وجود ندارد ولی با دیدن پنجره ی باز ، از این فکر منصرف شد . به قدری ترسیده بود که نمی توانست حتی پنجره را ببند .
پس پتو رفت ولی افکار آزار دهنده در مورد اون شخص ، راحتش نمی گذاشت . فکر کرد شاید بهتر باشد که به سراغ پدر و مادرش برود و به آن ها بگوید . به سمت در اتاق دوید ولی با چیزی عجیب روبرو شد . در اتاق قفل شده بود .
امکان نداشت ! او در اتاقش زندانی شده بود و تا صبح کسی به سراغش نمی آمد . ولی او نمی توانست تا صبح صبر کند . با شیرجه ای به سمت تختش پرید . با چشمانی گشاد شده از ترس ، به پنجره می نگریست . ترس تمام وجودش را در بر گرفته بود .
مدتی گذشت و هیچ صدایی نیامد . کم کم چشمان مارگارت گرم شد و بدنش در تخت خوابش فرو رفت . ولی صدای برخورد شئ به زمین ، او را از جا پراند .
به سمت پنجره نگاه کرد . شخصی شنل پوش ، به سمت او می آمد . زبانش از ترس بند آمده بود و نمی توانست صدایی از گلویش خارج کند .
سعی کرد فریاد بزند و کمک بخواهد ولی آن شخص به قدری نزدیک بود که جراتش را نداشت .... نه ! او حالا دیگر صدایش را هم نداشت . حس کرد که لال شده و نمی تواند حرفی بزند .
آن شخص ، دستش را بالا آورد و صدایی از گلویش خارج شد . صدایی که کاملا برای مارگارت مشخص نبود که چه گفته است . به کف دست شخص نگاه می کرد . جایی که از آن نوری نقره ای رنگ خارج می شد . حس می کرد که ضعیف و ضعیف تر می شود . مدتی به این نحو گذشت تا یک دفعه آن طلسم یا هر چه که بود ، قطع شد . حالا اصلا حسی در بدنش نمانده بود . به پشت روی تختش افتاد و باآخرین توانش چشمانش را باز نگه داشت و دید که آن شخص از پنجره به بیرون رفت .
فردا صبح ، مادرش با اتاق در بسته ی او مواجه شد . وقتی در را شکستند ، پیکر بی حان او را در حالی که دست راستش را روی قلبش گذاشته بود و مشت کرده بود پیدا کردند .
از همان شب ، پدر مارگارت هم صدای وحشتناکی در گوشش می شنید . شبیه صدایی که مارگارت شنیده بود ....


2- معرفی یه طلسم، که باید مثل من، همه چیزش رو بگید!

طلسم جریوس مکزیمم ! این طلسم ، توسط یک فرد سیاه سفید نما ، که شایعه شده بود مدتی ولدمورت بوده ، اختراع شده و اجرای آن به این نحو می باشد .
ابتدا فرد مورد نظر را انتخاب کرده . چوب دستی خود را به سمت آن قسمت از بدنش که می خواهیم این طلسم روی آن عمل کند ، میگیریم و با صدای عادی ، نه کلفت و نه صدای نازک ، ورد « جریوس مکزیمم » را اجرا می کنیم و در حین اجرا چوب دستی خود را به شکل یک « S » حرکت می دهیم . دلیل این حرکت ، این است که مخترع این طلسم می خواست همیشه و در حین اجرای آن به فکر مخترع آن باشیم که اسمش با « S » شروع می شود . ! سرژ تانکیان !
ما هم برای این جادوگر بزرگ و موفق ، آرزوی موفقیت بیشتر و همچنین شادکامی و طلسم های متنوع تر می کنیم !



مقاله : مقاله ای در مورد تاریخچه ی طلسم دومی که بهتون درس دادم، حداقل 10 خط!

بسم مرلین !
طلسم "زئاریس ادیس" در بین سال های 1780 تا 1800 اختراع شد . در آن زمان حمله به جادوگران ، از همه ی زمان ها بیشتر شده بود . مردم از شنیدن صداهای وحشتناکی می گفتند که راه معالجه ای نداشت . چند روز بعد ، هر کس آن صدا را شنیده بود ، در رختخواب خود مرده بود . گویی چیزی قوای آن را بیرون کشیده بود .
در انی هنگام ، جادوگری به نام " الویس پاردوس " به کمک مردم آمد و طلسمی را اختراع کرد تا به مبارزه با فردی بپردازد که به گفته ی مردم ، عامل آن جنابات وحشتناک بود . او سال ها در خانه ی خود مشغول کار بود و مردم شهر از او انتظار کاری نداشتند و تازه برای اون غدا و هر چه لازم داشت نیز می اوردند . بعد از گذشت نه ماه به این شکل الویس ، طلسم را به مردم عرضه داشت که متعقد بود باید در برابر آن شخص از آن استفاده شود . ولی مشکل این جا بود که اینطلسم بسیار سخت اجرا می شد . ناچار ، کلاسی گذاشتند و هر دو شب یک بار ، مردم در کافه ی اصلی شهر جمع می شدند و به تمرین این طلسم می پرداختند . در آن هنگام ، حمله ها بسیار کاهش یافته بود و بسیار شایعاتی بر سر زبان ها افتاده بود که هر کس چیزی در مورد دفع آن شخص شنل پوش به وسیله ی آن طلسم می گفت .
روز ها گذشت و شهر بدون حمله آن شخص ، روزگار آرامی داشت .
چیزی که مردم را ناراحت می کرد ، بی بند و باری الویس بود . مدتی گذشت و کسی از او خبر نداشت . یکی از همسایه ها اعلام کرده بود که از خانه ی او بوی بدی به مشام می رسد . مردم شهر در خانه را شکستند و دو جسد بیجان و بدون لباس الویس و یک فرد مونث را پیدا کردند . گویی تمام قوای آن ها از بدنشان بیرون کشیده شده بود .








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.