اکتاویوس شما هم داری تند میری مگه میشه بعد از اون همه پستی که زدم شخصیت بلید رو فراموش کنی در ضمن دقت من خیلی زیاده اگر شما واقعا فیلمها رو دقت میکردین متوجه میشدی که وقتی بلید عرق میکرد که خون برای تزریق دیر بهش میرسید
نکته ی دیگه .من نگفتم بلید ابر قدرته ولی حد اقل سنش از آنیتا و بقیه بالاتره با این حساب کمی باید عاقلتر باشه و یکی مثل آنیتا که خواهر خوندشه بهش احترام بزاره نه این که داد بزنه من میدونم دارم چی کار میکنم و فکر نکن فقط خودت شجایی
کاترین بل تو برام پیام زده بودی که پستت رو بخونم و نقد کنم.من مسئول ارتش نیستم زمانی که مسئول انتخاب شد از اون بخواید که این کار رو بکنه
داستان جدید شروع شد اکتاویوس برام پیام بزن که شروع کنم فعالیت رو
اگر هم خواستی بگو تا ایده ی جدید بدم واسه داستان بعدی

آقا یکی رو برای رئیس الف دال انتخاب کنید دیگه.
اگه نمی تونین و مثلاً بین سدریک و یکی دیگه شک دارین یه نظرسنجی برگزار کنید دوماً هنوز جواب پست من بهم داده نشده دوباره می نویسم

آقا این خانه 13 پورتلند رو یه موضوع براش انتخاب کنید الان خیلی در هم رفته. هرکس یه پست می زنه. یه کاری کنید. راستی اگه مربوط به محفله بگین.

با سلام.
اولا از لاوندر یه شکایت بکنم چون هنوز آرم من آماده نشده. دوما یواش یواش دیگه این مسئله کی رئیس محفل بشه داره گندش در میاد ها. در ضمن محفل داره خاک می خوره ها. ملت یکی به دادمون برسه.
ایلیا

خب سلام!

من واسه اینکه اعضای الف دال رو از گمراهی در بیارم ترجیح دادم یه خورده بیشتر مطلبو باز کنم.بخصوص در مورد حرفای سدریک دیگوری عزیز! که یه وقت اعضا فکر نکنن من حق کسی رو ضایع کردم!
سدریک نوشته:
نقل قول:

سدریک جون ولی شما در انتقادی که تو پیام شخصی از من کردید موضوع صحبتتون فقط فعال کردن ارتش نبود و اگر هم بود در قبال یه چیزای دیگه بود!

حالا انتقادی که ایشون از من کردن در پیام شخصیم:

نقل قول:

من نمیدونم این یه انتقاد سازنده بود یا نه ولی خودم یه توضیحاتی دارم براش!
بلید بعد از 4 ماه(سه ماه و خورده ای) برگشته بودش و در اولین پستش هم یه خورده اعضا رو تحت فشار گذاشته بود! مثلا گفته بود بلید کی چوبدستی تو دستش عرق کرده یا کلا چرا شخصیت بلید رو انقدر کوچیکش کردید! بعدش هم که بعضی از اعضا اعتراض کردن ایشون با لحن بدی جواب داد و من هم بهشون تذکر دادم!گیر ندادم!این لفظ زیاد مناسبی نیست!
اما توضیحات من در مورد اینکه چرا بعضی ها شخصیت بلید رو بد برداشت کردن!
بلید جان شما که انقدر به فکر شخصیت خودتون بودید باید هرچند وقت یه بار میومدید تو ارتش می پستیدید که بچه ها از شخصیت و کاراکتر اصلی شما دور نشن که یکیشون هم خود من بودم!حالا چرا؟ چون از نظر بنده که فیلم های بلید رو نگاه کردم به نظرم رسید که بلید عین سوپرمن یا این جور ابر قهرمان ها شکست ناپذیر نیست! نمیدونم فیلم یکش رو مثلا دیدی که حتی یه بار هم به دست خون اشامان گرفتار شد و زندانی! پس این نشون میده که بلید هم بعضی مواقع تحت فشار قرار میگیره!یا مثلا در مبارزه با شکار های نقش اول بد فیلماش یه 4 یا 5 دقیقه ای حداقل طول می کشید تا بلید بتونه اونارو شکست بده.
اینا نظرات من در مورد شخصیت بلید بود ولی نظر تو مهمتره چون تو این شخصیتو گرفتی و خودت در موردش بیشتر میدونی!
و اما در مورد چیز هایی که مثلا من در مورد بلید نوشتم! من گفتم اون دست بلید که چوبدستی رو گرفته بود عرق کرده بود! که اگه یه خورده دقت می کردی این از ترس نبود از محکم نگه داشتن چوبدستی بود! اگه میخواستم بگم بلید ترسیده میگفتم عرق رو پیشونیش جمع شده بود! بعدش هم من یادم میاد که تو فیلم ها بارها دیدم که بلید عرق کرده! اگه مشکل تو عرق کردن بلید بود جوابای من این بود!
یه مطلب دیگه!این زیاد دلچسب نیست که تو داستان یه ادم شکست ناپذیر داشته باشیم! یعنی کسی که هیچ وقت حتی یه ذره هم نمی ترسه و همیشه با هرکسی که مبارزه میکنه به طور صد در صد اونو از قبل معلومه که شکست میده! مثلا ولدمورت تو کتاب هری پاتر حداقل از دامبلدور دیگه میترسه!که رولینگ هم یه فصل رو بهش اختصاص داده بود به نام تنها کسی که از او میترسید!
ولی اگه یه شخصیت از قبل معلوم باشه که هیچ وقت شکست نمی خوره و تو تمام ماموریتاش پیروز میشه این به نظر من درصد بسیار زیادی از هیجان داستان کم می کنه!بخصوص هم که به نظر من بلید تو داستان های الف دال حتی از دامبلدور و ولدمورت هم قدرتمندتر نشان داده شده!
در کل حالا ایشالله خودت میای و در مورد شخصیت بلید بیشتر واسمون توضیح میدی!

سدریک دیگوری نوشته:
نقل قول:

من میخوام بدونم حرف من چی بوده سدریک؟
اگه تو یه جا رو نشون دادی که من بر ضد ارتش حرفی زده باشم حق رو به تو میدم ولی من یادم نمیاد همچین کاری کرده باشم! در مورد حرفام راجع به بلید هم که بالا توضیح دادم! ولی عوضش تو و بلید برخورد مناسبی نداشتید!فکر می کنم متلک هایی رو که تو پیام شخصی بهم انداخته بودی یادت هست ولی تو هنوز دوست من هستی و در نظر منم همون مدیر سابق الف دال و من هنوز هم بهت احترامو میذارم!منم دوست ندارم تا حد امکان وارد این جور مسائل تو ارتش شم چون اگه بشم دراومدنش سخته!
خب این جوابای من در مورد حرفای بلید عزیز و سدریک جان!

انیتا دامبلدور!

اولا که خوشحالم که برگشتی یه یه سری زدی و ثانیا هم که خیلی حرفات به جا بود!
من راستشو بخوای خیلی وقت کم دارم و به همین دلیل نتونستم بعد از شهریور اون کارای لازم رو که تو به بعضی هاش اشاره کردی رو به طور کامل تو ارتش پیاده کنم!
بخاطر همین منم موافقم که ارتش با مدیریت سدریک دیگوری و اون معاونینی که که تو تعیین کردی یا خود سدریک اگه دوست داشت تعیین کرد به کارش ادامه بده!

پس انیتا جان یه لطفی بکن و خودت رئیس ارتش رو مشخص کن که من به خاطر سابقه درخشان سدریک دیگوری در الف دال نظرم به ایشونه!

البته منم سعی می کنم دو هفته یه بار رو به ارتش سر بزنم!

هرمیون گرنجر!
شما باید این مطلبو به لاوندر براون بگید! اگه اون انجام نداد بعد اینجا مطرحش کنید!

با تشکر از همه اعضای الف دال و انیتا دامبلدور

سلام:
مرگخوارها به ارتش حمله کردند.لطفا پستشون رو پاک کنید.

ادامه داستان...

وقتی همه از حالت بهت بیرون میآیند مهمترین سوال را از آنجلا میپرسند:نیمه نقشه کجاست؟
آنجلا به آنها میگوید نقشه ای که نزد ساراست همان نیمه نقشه گم شده است.ارتش بعد از شنیدن این اطلاعات سریعا دامبلدور را خبر میکند.
پرفسور بچه ها را به مدرسه برمیگرداند و در آنجا به آنها اطمینان میدهد که به ارتش کاملا اعتماد کرده و حاضر است آنها را با خود به تبت ببرد.اما دو شرط برای آنان تعیین میکند اول بسیار مراقب باشند و دوم صد در صد مطیع دستورات باشند.
اعضا شروط را میپذیرند به این ترتیب دامبلدور اعلام میکند که آنها از این پس یکی از گروههای اصلی ضد سیاهی محسوب خواهند شد.
بعد شادی ناشی از این اخبار پروفسور از آنجلا میخواهد که اطلاعاتش را در اختیارشان بگذارد,او میگوید خواهرش(که همراه با نوه اش کشته شد)عضو انجمن محافظان نیمه نقشه بوده و وظیفه داشته قبل از مرگ نیمه نقشه را به فرد منتخب بعدی بسپارد.فرد انتخاب شده سارا اوانز بوده است چون پدرش قبلا عضو این انجمن بوده است.
در انتها پرفسور از آنجلا میپرسد که آیا جای معبد شمع طلایی که نیمه دیگر نقشه در آن است را میداند؟آنجلا با خوشحالی پاسخ میدهد که در آنجا بزرگ شده است.

خوب انی باز برگشتی که

خب من باطرز مدیریت اکتاویوس جان مخالف بودم و بهش گفتم اما ایشون مثله اینکه زیاد انتقاد پذیر نبود به همین خاطر درخواستمو پس گرفتم .الان که ارتش به جای اینکه فعال باشه داره خاک میخوره که این اصلاً خوب نیست.

حالا هم که بنده و بلید و چند نفر از دوستان قصد برگشت به ارتش رو داریم بهتر دیدم یه صحبتی بکنم
اگه بر این باشه که من بخوام دوباره ارتش رو بگیرم تو دستم با همکاری اکتاویوس مخالفتی ندارم اما قرار بر این نباشه که ایشون بخواد باز حرف خودشو بزنه و غیره
با ایده هایی که دارم قصد فعال کردن ارتش را خواهم داشت مثل گذشته اما اینکه معاونانی داشته باشم رو خودم تعیین میکنم اما البته اول یه صحبتی باهات میکنم آنی .

البته امیدوارم دوستان از صحبتهای من ناراحت نشده باشن

این بود شرایط من اگه خواستین منو خبر کنید.

اولا اگه میشه یکی بیاد آرم منو با توجه به نمایشنامه ای که در گذشته نوشتم و اکتاویوس تائیدش کرده حاضر کنین برم پستمو بزنم.
دوما: من حاضرم کمک کنم. حداقل برای یه هفته هم که شده برای نقد کردن و این چیزی به من فرصت بدین. خدا رو چه دیدین شاید من تونستم کار بهتری انجام بدم.
ایلیا

خب، من مجبور شدم به علت بالا گرفتن صحبتها، یه پستکی بزنم!
اولا لطف کنید با هم دیگه جر و بحث نکنید و این رو بدونید که هیچکس از دیگری اونقدرها هم بالاتر نیست.

دوم اینکه اکتا جان درک میکنم که نتونی درست و حسابی به کارا برسی. نظر من روی سدریک و بلید و املاین هست.
البته فکر میکنم سدریک، یعنی اوتو بگمن سابق، خیلی بهتر بتونه کار کنه.
اما فکر میکنم بهتر باشه که خودت نظارت داشته باشی و املاین و بلید هم به صورت معاون برای سدریک باشند.
چون ما به 3 چیبز نیازمندیم:
1- سوژه های خوب برای هر دو تاپیک
2- نقد زیبا و به موقع و خلاصه کردن
3- رسیدگی به کارهای کلی ارتش

البته در حال حاضر خلاصه کردن با املاین عزیزم هست.
اکتا جان، این نظر من بود. روشون حتما فکر کن.

در ضمن، تاکید میکنم که هر کسی که عهده دار این مسئولیت بشه، اکتاویوس بازهم باید نظارت کنه. همون هفته ای یه بار!

و یه چیز دیگه: این چیزا اونقدر ارزش ندارند که حتی ذره ای با هم دیگه تند صحبت کنیم!

دوستدار همه ی شما، آنیتا!

منم تسليمم, انگار بايد يه رييس انتخاب كني اكتا جان اينطوري كه بخواي هفته اي يك بار بياي اصلا نميشه