گریفیندور VS اسلیترین
- تو به من قول دادی... قول دادی که این پول مال من باشه.
- نه لیلی...من گفتم این پول مال توئه و تو هم تو این قرار داد گفتی که تمام پولهات مال منن
- تو به من کلک زدی، تو اونموقع داشتی با طلسم کروشیو شکنجه ام میکردی تا قبول کنم وارد تیم بشم. منم کلا فقط برای مقاومت دربرابر ولدمورت برای نکشتن هری ساخته شدم نمیتونستم تاب بیارم.
لیلی و آلبوس همزمان چوبدستی هایشان را در اوردند اما در همان لحظه صدای بیرون آمدن چند چوبدستی دیگر نیز به گوش رسید.
- لیلی، تو دربرابر آلبوس و ما هیچ کاری نمیتونی بکنی. بهتره چوبدستیو بندازی زمین.
لیلی درحالی که از ظاهر شدن دیگر اعضای تیم کوییدیچ گریفیندور شگفت زده شده بود با صدایی پر از نفرت گفت:
- شما همه تون احمقید، اگه من نبودم تا الان از بازی ها حذف شده بودید. حالا همه تون طرف این رو گرفتید.
آنگاه تفی بر زمین انداخت و با صدای پاقی غیب شد.
روز بعد- هی بچه ها، کسی لیلی رو ندیده؟
ریموس گفت: لابد رفته تو خوابگاه مدیران و داره گریه میکنه و دالاهوفم مشغول جمع کردن اشکاش و دلداری دادنشه
همه ی اعضا با شنیدن حرف ریموس به خنده افتادند. اما صدای فریاد آلبوس دامبلدور همه رو شگفت زده کرد:
نـــــــه!سپس درحالی که موهایش را میکند از اتاقش بیرون امد:

لعنتی، لیلی...رفته... رفته اسلیترین. دویورو جین آن برج، اسمش عین شلوار جین میمونه اونوقت رفته دور و ور یورو و اینا. معلوم نیست چقدر از اسلی ها رشوه گرفته بره برای اونا جاسوسی کنه که تونسته اون برج رو بخره.
پرسی درحالی که سعی میکرد با استفاده از یادآوری کلاس خصوصی هایش آلبوس را ارام کند با نگاهی پرسشگر به جیمز که به تازگی کتاب هری پاتر را خوانده بود انداخت تا ببیند آیا او کسی رو به نام دویورو جین آن برج میشناسد یا نه؟
ساعت ها بعدتمامی اعضای تیم که به حالت مضحکی سرشان را دستمال بسته و مکان های مختلفی از بدنشان را میمالیدند مشغول بحث با هم بودند.
- خب، پس اینطور که پیام امروز نوشته، اون شخصیت دولوروس جین آمبریج رو گرفته. عجیبه که دسترسی مدیریت داره. مگه عله نمیگفت هرکی که تغییر شخصیت بده نباید هیچ چیزیش منتقل بشه؟
تد درحالی که نگاهی عاقل اندر سفیه به جیمز می انداخت گفت: ای باو، تو هنوز نفهمیدی قانون شامل مدیرا نمیشه؟
جسی که پس از چند ترم سابقه بیشتر از همه به فکر تیم بود گفت: خب ، الان چیکار کنیم؟ لیلی اطلاعات خیلی زیادی درباره ی ما داره و همینطور نقشه مون رو میدونه. اسلیترینی ها حتما پیروز میشن. حتی یه کلمه از نقشه شون رو هم نمیدونیم. کاش رولینگ اینجا بود، الان از عالم غیب یکی رو برای کمک به ما میفرستاد.
سپس، صدایش را درحد زمزمه با خود پایین آورد و مشغول صحبت کردن با خودش که یکی از اثرات سر وکله زدن با دامبلدور بود شد: چطور تونست اینکارو بکنه؟ آدم فروش، بزدل،پول پرست.
خائندر این حین صدای دامبل از اتاق که به هزار زحمت به خواب فرو رفته بود به گوش رسید: هان؟ این چیه؟ من کجام؟
لیلی!
اعضا رو به جسی:
جسی:
دامبل: قسم میخورم( به لحن یوم جانگ تو امپراطور دریا بخوانید)، یه روز خنجرمو... ا نه اشتب شد، قسم میخورم، اون شلوار جین دو یورویی توی برج رو پاره کنم.
روز مسابقه- اِ یعنی چی که نمیتونید؟
چوچانگ درحالی که چوب جادویش را به حالت دفاعی بالا برده بود گفت:همین که گفتم، طبق حکم آموزشی شماره هزار و خورده ای، دولوروس جین آمبریج به عنوان مدیر ویزنگاموت باید شخصا اجازه بازی رو به تیم ها بده. ایشون به خاطر بعضی موارد مبهم اجازه بازی رو به شما نداده. شما حق ورود به زمین رو ندارید.
جیمز و تد نگاهی به چو انداختند و سپس چیزی را به او نشان دادند.
- راستی یادم رفت بگم، جیمز و تدی هم از ویزنگاموت به مدت چند روز برکنار شدن تا این موارد بررسی بشه. مبادا خائن باشند.
جیمز و تدی:

آلبوس درحالی که بار دیگر با شنیدن نام دولوروس و به یاد اوردن تغییر شخصیت لیلی آتیشی شده بود چیزی رو از جیبش در آورد: شما دربرابر بزرگترین جادوگر قرن که توانست فاج را شکست دهد هستید. تعظیم کنید. احترام بگذارید.
و ازاونجا که اکثر اعضای ویزنگاموت میتیکامان دوست و کارتون دوست بودند لحظاتی بعد به حالت احترام راه را برای عبور اعضا باز کردند.
در این حین دولوروس درحالی که از این حرکات اعضای تیم گریفیندور هم خشمگین شده بود با صدایی دورگه گفت: خوان اول!
لحظاتی بعدآلبوس پس از فشردن دست بارتی کرواچ با ضربه به جارویش به هوا بلند شد. غافل از اینکه سرنوشت سختی در انتظارش است
- خب، سلام من نارینا لاکسر هستم، مدیر ویزنگاموت به من افتخاردادند و اجازه ی گزارش بازی رو به من دادند. خب حالا پرسی صاحب کوافله. اوه یه سرخگون به سمستش میره... اممم نه ببخشید، یه بازدارنده. خوب جاخالی میده... چی لی؟ نفهمیدم چی گفتی... آها... بله در اونطرف شاهد جستجوی جیمز و بارتی هستیم...لی انقدر بلند داد نزن... عجیبه، معلوم نیست چه اتفاقی افتاده همه ی ورزشگاه به خنده افتادن. به نظر میاد یکی گاز خنده آور پخش کرده.
- یه بازدارنده به سمت ایماگو. گریندل والد دفع میکنه و توپ به سمت تدی لوپین میره. پدرش بازدارنده رو دفع میکنه. اوه نه بازدارنده به سمت داور میره. معلومه قصدی در اینکار بوده. بازدارنده به ته جاروی داور میخوره. مسیر جارو عوض میشه اما داور سالم میمونه. آفرین داور، آفرین، یه خطا به نفع تیم اسلیترین... چی لی؟ نه نمیتونم به داور فحش بدم.
و به آرامی گوشی بی سیم ریزی که فکر میکرد هیچ کس از آن خبر ندارد را کنار گذاشت.
- خب توپ به سمت دروازه میره. توپ وارد گل میشه.هورا آفرین اسلیترین.
اما در همین لحظه اعضای تیم گریفیندور مشغول بحث با داورند: یعنی چی، آلبوس رو معلق کرده بودند. شما روتون اونور بود
داور: متأسفم. شما هیچ مدرکی ندارید
- بازی از سر گرفته میشه. حالا توپ دست مورفینه. جلو میره. توپ رو میفرسته هوا. عجیبه. مهاجمای گریفیندور به سمت هوا میرن اما یه چیزی مثل فشنگ از بینشون رد میشه. اوه، این نارسیسیاست. مهاجمای اسلیترین نقشه ی زیبایی رو اجرا کردن. حالا جلو میرن و بله یه گل دیگه برای اسلیترین.
یک ساعت بعد- بازی خیلی طولانی شد. فکر میکنم بهتر باشه وزیر آسپ این رو توی گینس جادوگری ثبت کنه. بازی 500 به 40 به نفع اسلیترین. و یه گل دیگه به نفع اسلیترین. بنظر میاد بارتی یه چیزی دیده. به سمت زمین شیرجه میره. اوه بله برق اسنیچ دیده میشه، اما جیمز نزدیک تره شیرجه میره و بله. اسنیچ رو میگیره. بازی 190 به 500. برای بار دوم این اتفاق افتاد. اسلیترین برنده است.