هوا در دهکده ی هاگزمید ابری ابری بود. بارون تمام سنگفرش ها دهکده رو گل آلود و خیس کرده بود.
دو نفر در خیابان های هاگزمید قدم میزدند.
-عزیزم بارون خیلی شدید شده دیگه نمیشه قدم زد.
-خب پس چی کار کنیم؟!
-من اولین بارمه میام هاگزمید ولی شنیدم چندتا کافه ی خیلی معروف داره.
-اوناها اونجا یه دونه هست بیا سریع تر بریم تا موش آب کشیده نشدیم.
هر دو نفر وارد کافه میشن و پشت یک میز دو نفره مینشینند.
در گوشه ای از سالن میزی دایره ای شکل قرار داره و چند نفر دور میز نشسته اند. مرلین کبیر، آلبوس دامبلدور و مینروا مک گونگال در یک نیمه ی میز و هاگرید و استرجس پادمور در نیمه ی دیگر...
مرلین: استرجس جان نگران نباش ما کمکت....
آلبوس سقلمه ای به مرلین میزنه و مرلین از درد خم میشه!
استرجس: مشکلی پیش اومد جناب مرلین؟!
مرلین از زیر میز فریاد میزنه: نه استرجس جان!
آلبوس: بله استرجس جون!...من که گفتم کمکی از دست ما برنمیاد!
استرجس: ولی امید من فقط به شما بزرگان بود!(سخنی از نگهبان زوپس!!: امید من به شما جادوگرانی هاست!!)
هاگرید: باس نگرون نباشی استرس!...اگه امیدتو از دست بدی اون وخته که کارتون خواب میشی!
استرجس: ولی...ولی...یعنی شما...شما که این همه مشهور و معروف هستید، یه جا ندارین به من بدید؟
آلبوس: استرجس جان گفتم که من خودم خونه ندارم شبا تو دفترکارم میخوابم!
هاگرید: منم که یه کلبه داشتم اونم آتیش گرفت...الان بین کرم های فلوبر میخوابم!
مینروا: منم که معلوم نیست کجا میخوابم!!!
استجرس مغموم میشه!
بغضی گلوی استرجس رو میفشرد!...استرجس دووم نیاورد و زد زیر گریه!
استرجس: آخه چرا؟...آخه چرا من؟!...یعنی حتی یه کار هم برای من پیدا نمیشه که بتونم شب تویه مسافرخونه ای هتلی چیزی بخوابم؟!
آلبوس: کار؟....کار؟!...نه آخه تو به من بگو کار؟!...اگه کار بود من میرفتم مدیر اون مدرسه ی کذایی میشدم؟!
هاگرید: راس میگه اگه کار بود من عمرا نگهبون میشدم!
مینروا: راست میگه جناب استرجس!...اگر کار بود من عمرا زیردست آلبوس کار نمیکردم!
در همین لحظه که مرلین میخواد جمله "راست میگه...." رو بگه یک عدد چکش از سمت دیگر کافه پرتاب میشه و به سر مرلین میخوره!(این شکلک(
) منهای آدمک=چکش!)
در طرف دیگه ی کافه فلور و هدویگ و عده ای از بروبچز خفن در حال بازی، شاه ملعون-دزد پست فطرت-وزیر سحر و جادو، هستند!!!(
)
فلور به سمت میز دایره ای شکل میاد تا چکشش رو برداره و صحبتی با افراد مسن جمع بکنه!
در همین حین هاگرید یک دستمال رو از رویه میز برمیداره و به استرجس میده...
هاگرید: پاک کن استرجس...زشته فلور تورو با این سر و وض ببینه!
استرجس دستمال رو میگیره و به سمت صورتش میبره ولی در همین لحظه دستمال تبدیل به بمب جادویی میشه و میترکه و کل صورت استرجس سیاه میشه و یکی از دندوناش از جاش میفته و موهاش به رنگ سیاه در میاد!!!(این قسمت معنا گرا بید!)
استرجس در همون حال: این چی بود؟!(قیافه ی تقریبی استرجس در این لحظه:
!!)
آلبوس: این کار اسکاوره!...تو کافه هم دست از سر ما برنمیداره!...حتما قبل از ما اینجا بوده دستمالشو جا گذاشته!
مینروا: اسکاور دیگه کیه؟
آلبوس: همین یارو مخترعه که جدیدا اومده بقل شیون آوارگان!
در همین لحظه فلور به میز مذکور میرسه و به زیر میز میره تا چکشش رو پیدا کنه!
---------------------------------
تقدیم به فلور!
[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro