برا من دو حالت داره که سعی می کنم به سمت اولی برم
اولی:خوب به سمت روشنایی های دنیا می رفتم و سعی می کردم با سیاهی بجنگم و بیشترین damage را بهش وارد کنم و احساس دوستی با مشنگ ها را داشته باشم (با کمی احساس حقیر بودنشان در دل)ولی اتحاد و کمک به انها , کمک به علم و خوبی در بشریت , نابود کردن یا تسلیم کردن زورگویان و کافران به دین مسیح و محمد و موسی و زرتشت (باز بر می گرده به وحدت)(توجه:من حزب اللهی نیستم فقط به خدا و دینهایش اهمیت میدم)و مهم تر از این که از زیر وظایفی که پدر و مادر به گردنم میندازن در برم و با جادو حلشان کنم (این از نظر گریفندور بودنم).
دومی:نسبت به شخصیتی که انتخاب کردم (the dark lord sauron) اولین کاری که میکردم تمامی مشنگها را با طلسم اواداکداورا و طلسم شکنجه عذاب می دادم , سپس حکومت ظلم و ستم را بر پا می کنم مثل لرد ولدمورت , ودر اخر جهنمی روی زمین بر پا می کردم(باید بگم که من ثانیه ای به این فکر نمی کنم)