هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۰۷ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۷

ریـمـوس لوپـیـنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۶ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
از قلمروی فراموش شدگان !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 395
آفلاین
جشن - خوشحالی - امید - انرژی - استراحت - دوست - چوب جادو - سر و صدا - پیروزی - هاگوارت
هری پس از پایان جشن پایان سال به سمت ورودی خوابگاه گریفندورد در حرکت بود .
بانوی چاق با دوستش که در تابلوی مجاورش زندگی میکرد در حال صحبت در مورد روزی بود که سیریوس تابلوی او رو با شمشیری که 3 متر طول داشت دریده بود .
-زلمبو زیمبو .
بعد از گفتن اسم رمز بانوی چاق گفت اگه یه کم ادب داشتی میونه حرفم نمیپریدی و سپس تابلویش را به سمت داخل چرخاند و هری وارد شد .
سالن در تاریکی بود و فقط نور آتش شومینه بر روی دسته های مبل که روبروی اتش بود سوسو میزد در همین حین بود که ناگهان هری احساس کرد دو دست او را از زمین بلند میکنند .
-سلام هری .
هری که آن صدارو رو شناخته بود گفت :
-اِ...اِ..منو بزار پایین جرج .
-نمیشه .
سپس چراغها روشن شد و هری تمام دانش آموزان خوابگاه رو دید که به سمتش حمله ور شدن و او را به بالای سرشان گرفتن . هرکس چیزی میگفت و چون سروصدا زیاد بود هری صدای انها رو به طور واضح نمیشنید که میگفتند :
-هری چطور باسیلیسکو کشتی ؟
-اونجا چه اتفاقی افتاد ؟
بعد از اینکه دانش آموزان هری را از روی سرشان پایین آوردند او رون رو دید که در گوشه ای از سالن برای دانش اموزان سال اولی تعریف میکرد که چطور با لاکهارت دویل کرده و حافظه او را باچوب جادویش که کمی مشکل داشت پاک کرده .
هری که باعث شده بود گره گریفندور بالاترین امتیاز رو بین چهر گروه هاگوارتز یباورد احساس خوشحالی میکرد .
از خستگی نمیتوانست چشمهایش رو روی هم نگه دارد به سوی تخت نرمش در خوابگاه پیش رفت .

تایید شد! سعی کن کوتاه تر بنویسی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۱ ۱۷:۴۷:۳۴


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۳ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۷

ریموس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۰ یکشنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۱۳ یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۸
از گرگینستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
جشن - خوشحالی - امید - انرژی - استراحت - دوست - چوب جادو - سر و صدا - پیروزی - هاگوارتز

در سرسرای اصلی هاگوارتز ،جشن هالوین برگزار بود و همه دانش آموزان پر انرژی و امید بودند و خوشحالی سرسرا را در بر گرفته بود و من که شب گذشته به خاطر شکسته شدن چوب جادویم به خواب نرفته بود حوصله تحمل این سروصدا ها رو نداشتم.
برای استراحت به خوابگاهم در تالار گریفندور رفتم که کادویی بر روی تختم بود.اون یک چوب جادو از طرف دوستم بود.خوشحالی من را فرا گرفت و این یک پیروزی برای من بود.

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳۱ ۱۷:۳۷:۱۴


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۷

فلورنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۴ جمعه ۱۶ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰
از قلب هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 63
آفلاین
کلمات:جشن - خوشحالی - امید - انرژی - استراحت - دوست - چوب جادو - سر و صدا - پیروزی - هاگوارتز متن:.سر و صدای زیادی تمام دهکده ی اوتری سنت کچپل را فراگرفته بود.در پناهگاه جشنی به پا بود.همه ی اعضای خانواده ی ویزلی به همراه دوستانشان در انجا حضور داشتند تا بتوانند در کنار هم در شادی ان پیروزی چشمگیر سهیم باشند.در چهره ی تک تک میهمانان برق امید به چشم می خورد.موج انرژی در میان حضار روان بود.همه با خوشحالی پای کوبی می کردند.گاه بی گاه افرادی با چوب جادویشان حباب هایی زرین درست می کردند که در میان ان نمایی از هاگوارتز می درخشید.
اری...دیگر اکثر مردم این باور را پیدا کرده بودند که اکنون وقت ارامش و استراحت از جنگ های خونینی است که صدها سال احساس امنیت را از جامعه ی جادوگری گرفته بود.

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳۰ ۱۷:۱۸:۴۰

*FLORENCE*~~~~~ ~~~~~
Any Thing Is Possible If you Just Believe That تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۹:۰۲ شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۷

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
از لرد سیاه اطاعت میکنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 388
آفلاین
جشن - خوشحالی - امید - انرژی - استراحت - دوست - چوب جادو - سر و صدا - پیروزی - هاگوارتز

به آرامی راه میرفتم. سر و صدای مرگخواران که به خاطر کشتن وزیر خوشحالی میکردند را میشنیدم. اما نباید حواسم پرت میشد.من نیز مأموریتی داشتم. هم اکنون وقت استراحت نبود.
به مکان مورد نظرم رسیدم. چوب جادویم را در آوردم و به سمت در نشانه رفتم.
در به آرامی چرخید. ورد آواداکداورا را برزبان راندم و سپس آپارات کردم. هم اکنون زمان آن بود که من نیز پیروزیم را جشن بگیرم.
با انرژی برروی صندلی های خانه نشستم و با دوستم که منتظرم بود درباره‏ی موفقیتم صحبت کردم


تایید شد!


ویرایش شده توسط پشـمالو در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳۰ ۹:۱۵:۳۵
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳۰ ۱۱:۴۰:۴۷


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۸۷

فرانک لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۹ دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۵ شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۷
از دره ی گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 13
آفلاین
لرد سیاه تصمیم خود را گرفته بود و با خوشحالی در حال فکر کردن به کاری بود که قرار بود انجام شود . او مرگخوارانش را فرستاده بود تا در گوشه و کنار هاگوارتز کمین کنند و در حین جشن به هاگوارتز حمله کنند . در هاگوارتز پرفسور فلیت ویک و پروفسور مک گوناگول با چوب جادو های خود در حال زیبا کردن سالن عمومی بودند که ناگهان پروفسور فلیت ویک به زمین افتاد . پروفسور مک گوناگول دوان دوان به سوی او حرکت کرد و به او کمک کرد . سپس به پروفسور فلیت ویک گفت : برو به اتاقت و کمی استراحت کن . وقتی انرژی گرفتی دوباره بیا . جشن شروع شده بود و هرکسی با دوست خودش گفت و گو می کرد که ناگهان : مرگخواران با سرو صدا وارد سالن عمومی شدند . فریادی از پیروزی سر دادند و طلسم های خود را به هر طرف فرستادند . از طرف دیگر که اعضایی از محفل ققنوس در جشن حضور داشتند امیدوارانه چند طلسم به سوی مرگخواران پرتاب کردند .

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۹ ۱۷:۳۶:۱۹

Good News Is No News


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۷

فلور  ایزابل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۳۱ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از توی کلبه ی صدفی کنار ساحل همراه بیل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 33
آفلاین
از هاگوارتز سروصداهای بلندی به گوش می رسید
در سرسرای بزرگ جشنی برپا شده بود .از هر گوشه فریادی حاکی از خوشحالی بلند می شد
.پروفسور مک گونگال با چوب جادویش سرتاسر سرسرای بزرگ را به طور شگفت انگیزی،زیبا و خارق العاده آراسته بود .
تمام افراد حاضر در آنجا با انرژی پایان ناپذیری به شادی و هلهله می پرداختند و با تمام وجود فریاد می زدند: زنده باد هری پاتر .زنده باد امید جامعه جادوگری.در این میان هری با خود می اندیشید ، ای کاش او را به حال خود وا می گذاشتند تا اوکمی استراحت کند ولی این فکر خیلی بعید به نظر می رسید

تایید شد!


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۸ ۲۳:۰۱:۵۴
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۸ ۲۳:۰۴:۰۶
ویرایش شده توسط فلور ایزابل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۹ ۱۰:۰۰:۰۹
ویرایش شده توسط فلور ایزابل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۹ ۱۰:۱۳:۰۲
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۹ ۱۱:۲۴:۳۲

از چارلی چاپلین پرسیدند: خوشبختی چیست ؟
گفت: فاصله ی این بدبختی تا آن بدبختی


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۵۶ سه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۷

*harry*


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۰:۴۹ جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
همه جا سر و صدای کلاس های هاگوارتز به صدا در می آمد و با امید و انرژی جشن را ادامه می دادند.آن ها با چوب جادوی خود جشن را ادامه می دادند و خوشحالی می کردند.

ملاک فقط استفاده از کلمات نیست پس یکم با مفهوم تر بنویس.
تایید نشد!


ویرایش شده توسط *harry* در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۶ ۱۸:۱۱:۵۵
ویرایش شده توسط *harry* در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۶ ۱۸:۱۴:۴۰
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۷ ۱۷:۴۲:۲۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۵:۴۱ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۵۶ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۵:۱۰ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
در هاگوارتز غوغایی به پا شده بود سر وصدای اسلیترینی ها بلند شده بود آنها پس از چند سال بالاخره موفق شده بودند با امید و انرژی فوق العاده خود جام کوییدیچ را به دست آورند و با خوشحالی در تابستان استراحت کنند
پرفسور اسنیپ در تالار عمومی اسلیترین صحبت می کند:
دوستان به جشن بزرگ اسلیترین خوش آمدید
این پیروزی متعلق به همه شماست به امید اینکه اسلیترین همیشه پیروز باشد:
"زنده باد سالازار اسلیترین"
همه چوب جادوها را بالا گرفتند و یک مار بزرگ به نشانه پیروزی خود درست کردند...


تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۴ ۱۱:۳۴:۲۷

این پایان نیست حتی آغاز پایان هم نیست اما شاید پایان آغاز باشد...


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۴۲ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۷

موسیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۵۸ جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۳:۱۳ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۷
از اینترنت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
در سال عمومی هاگوارتز سرو صدای به پا بود چوب جادوهای افراد حاضر در سالن بی وقفه بلا و پاپین می رفت و احالی حاضر در سالن که برای جشن پایان سال جمع شده بودند به اطراف پرت می کرد چیزی تا پیروزی موریدان لردسیاه نمانده بود انها با خوشحالی لحظه به لحظه بیشتر از محوطه را در اختیار خود قرار می دادند روزنه امیدی هم باقی نمانده بود تا چند لحظه دیگر همه چیز تمام بود سیاهی ! انرژی هری و دوستانش به پایان رسیده بود و توان مقاومت را نداشتند حتی وقتی برای تازه کردن نفس و نیمچه استراحتی نداشتند .
وسیاهی ....وسیاهی .......ایا این پایان کار بود ؟


تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۴ ۱۱:۳۰:۵۵

ارنولد پیز گود قدیم هستم و البته دین توماس. قدیم چون ایدیم هک شد و رمز هم فراموش کرده بوم مجبور شدم یه نیو فایل باز کنم همین.


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۴۵ جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۸۷

هانا آبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۹ جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۳:۱۲ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
جشن - خوشحالی - امید - انرژی - استراحت - دوست - چوب جادو - سر و صدا - پیروزی - هاگوارتز

همه ی بچه های گروه گریفیندور برای پیروزی در جام قهرمانی کوییدیچ جشن گرفته بودند.آنها با سر و صدای زیاد سرود میخواندن و با خوشحالی کاپیتان تیمشان را بالای سر گرفته بودند. هرمیون با استفاده از چوب جادویی چند بطری نوشیدنی کره ای ظاهر کرد و در طرف دیگر نیز رون با انرژی تمام نشدنیی چگونگی گرفتن گلها در مسابقه را برای دوستانشان شرح میداد.

تاييد شد.


ویرایش شده توسط nassim2072 در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۲ ۱:۳۷:۵۰
ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۲ ۷:۲۷:۱۲







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.