هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲:۵۴ جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۸۷
#1
نام : آْرنولد
نام خوانوادگی : پيزگود
گروه: اسلایترین
سن : متولد 1900
..........
معرفی شخصیت : متخصص فراموشي .عضو كميته حوادث جادويي برگشت پذير. عضو پایه ثابت مرگخواران . برنده جایزه 1987معجون سازی مدرن .
...............
وژگی های فیزیکی : صورتی کشیده . مو های بلند فر فری. دستانی نرم و خپل .صورتی گوشت الود . چشمانی ابی . دماق مدل 2009 رشتی .کمی چاق و عصبی .

تایید شد!
بعدا معرفیت رو کاملتر کن. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۹ ۱۱:۳۳:۳۵

ارنولد پیز گود قدیم هستم و البته دین توماس. قدیم چون ایدیم هک شد و رمز هم فراموش کرده بوم مجبور شدم یه نیو فایل باز کنم همین.


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱:۲۷ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۷
#2
پسرا....!!! ساعت از نیمه شب گذشته و شما به جای استراحت دارین در محوطه مدرسه قدم میزنین؟ پنج امتیاز از گروه گریفیندور کم میشه !!! .
در حال بر گشت به خوابگاه رون با قیافه ای گرفته زیر لب قر قر می کرد پیرزن خرفت هیچی حالیش نمی شه خیر سر عمه اش استاد تغیر شکله ! زنیکه ....
هری با چشمانی مضطرب به رون نگاه کرد و نگذاشت که رون به یاوه گویی هایش در باره
پروفسر مک گوناگل ادامه دهد برای تغیر مسیر افکار رون و دست یابی به دخمه اسنیپ بدون دردسر در فکر فرو رفت
نا گهان نور امیدی در چهره هری نمایان شد با صدای تقریبا بلند داد زد هرماینی!!!!
رون: چه مرگته دیونه ترسیدم هرماینی چی ؟
هری: اون میتونه کمکمون کنه !
رون : حاظرم شرط ببندم این کار رو نمی کنه !
هری فقط لبخنده گل گشادی تحویل رون میده و به راهش ادامه میده :
.................
هری . رون و هرماینی هر سه جلوی دخمه اسنیپ ایستاداند :
رون : خب هرمیون برو موی دم تک شاخ رو بیار زود باش تا کسی از راه نرسیده بازم ازمون امتیاز کم .....
هرمیون با ابرو های در هم کشیده : ببینم مگه امتیاز از گروه کم شده ؟....
هری: ولش کن بابا ....
هرمیون : اقایون لطفا همینجا صبر کنن تا من برگردم البته اگه خرباکراری نکنن .... راستی ببینم هنوز به من نگفتین برای چی می خواین تغییر قیافه بدین ؟
هری : برای کشف حقیقت
هرمیون: حقیقت؟
رون : می خوایم از زیر زبون کریچر حرف بکشیم
هرمیون : خب چرا تغیر چهره ؟
هری : چون کریچر به ما راستشو نمی گه و فقط به ارباب واقعیش یعنی پدر خونده من نمی تونه دورغ نگه!
هرمیون : خب چرا از خوده سیریوس نمی پرسین
رون : اه هری هرمیون راست میگه چرا تا حالا به فکر خودمون نرسیده بود ؟
هرمیون :بامزه
هری : برای این که سیریوس هیچ وقت به ما نمی گه جای شنل نامرعی که از من برداشته وقایم کرده کجاس !
رون : و کریچر تنها کسی یه که می دونه اربابش وسایلش رو کجا میگذاره
هرمیون : پس جریان از این قراره
هرمیون که همچنان داشت به توضیحات دوستانش فکر می کرد برگشت و به در دخمه رون با چوب دستی اش ضربه ای زد ....... هرمیون بی درنگ وارد شد و پس از چند دقیقه با شیشه ای در دست شاد خندان بر گشت .
هرمیون : بفرماید اینم :
جمله هرمیون به پایان نرسیده بود که صدای گام های چکمه های فردی به گوش می رسید و بچه ها را از جا پراند !
رون : ببینم شما می دونید اسنیپ شبا کجا می خوابه ؟
هرسه با شنیدن این سوال به هم نگاه کردند و شرو به دویدن کردند با دویدن بچه ها صدای گامهای اسنیپ نیز تند تر می شد که حالا صدای پای لنگان فلیچ هم به ان اضافه شده بود .
هری با عصبانیت همراه با ترس رمز عبور را سر بانوی چاق فریاد زد و در بدون هیچ توقفی باز شد هری به سرعت پرید داخل تا بتواند کمکی به هرمیون بکند شیشه را گرفت تا هرمیون راحت تر بیاد تو رون با اضطراب به پشت سرش نگاه کرد و بعد از هرمیون داخل رفت . .....

هرمیون : دیوانه ها نزدیک بود هر سه مون گیر بیوفتیم من می رم بخوابم نادون هااااااااااااااااااااااا...........
هری ورون بار دیگه به هم نگاه کردند و خندیدند و راهی خوابگاه شدند تا فردا اماده تغیر چهره بشن ..........
............
*پایان *


آفرين آفرين! بسيار خوب بود! فقط به جاي " تو" بنويسيد" داخل" و اينكه در متن جدي، براي اينكه نشان دهيد فردي فرياد زده آخر لغت را نكشيد( ننويسيد ديوانه هااااااااا) بلكه بنويسيد" و فرياد زد: ديوونه ها!" نكته ي ديگه اي به نظرم نميرسه، چون كاملا همه چيز را رعايت كرده بوديد. به شما تبريك ميگم، تاييد شديد! البته، اين نكاتي رو كه متذكر شدم، فراموش نكنيد!


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۸ ۷:۳۳:۰۹

ارنولد پیز گود قدیم هستم و البته دین توماس. قدیم چون ایدیم هک شد و رمز هم فراموش کرده بوم مجبور شدم یه نیو فایل باز کنم همین.


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۰:۵۰ دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۷
#3
پسرا....!!! ساعت از نیمه شب گذشته و شما به جای استراحت دارین در محوطه مدرسه قدم میزنین؟ پنج امتیاز از گروه گریفیندور کم میشه !!! .
در حال بر گشت به خوابگاه رون با قیافه ای گرفته زیر لب قر قر می کرد پیرزن خرفت هیچی حالیش نمی شه !
نور امیدی در چهره هری نمایان شد با صدای تقریبا بلند داد زد هرماینی!!!!
رون: چه مرگته دیونه ترسیدم هرماینی چی ؟
هری: اون میتونه کمکمون کنه !
رون : حاظرم شرط ببندم این کار رو نمی کنه !
هری فقط لبخنده گل گشادی تحویل رون میده و به راهش ادامه میده :
.................
هری . رون و هرماینی هر سه جلوی دخمه اسنیپ ایستاداند :
رون : خب یانگوم ببخشید هرمیون برو عشقه یعنی موی دم تک شاخ رو بیار
هرمیون با ابرو های در هم کشیده : هنوزم باورم نمی شه دارم این کار رو می کنم و با چوب دستیش به در ظربه می زند که البته در باز می شود هر و رون هم دیگه رو نگاه می کنند ولبخند می زنن
هر مویون بعد از چند لحظه بر می گردد البته با شیشه ای در دست وخندان
هرمیون: خب حالا اقایون برای چی می خوان تغییر چهره بدن ؟
هری : برای کشف حقیقت
رون ادامه حرف هری رو میگیره و میگه می خوایم از زیر زبون کریچر حرف بکشیم میدونی که فقط از کی حساب می بره و چی می خوایم بدونیم و......................
جمله رون به پایان نرسیده بود که صدای گام های چکمه های فردی به گوش می رسید و بچه ها را از جا پراند !
هری : ببینم شما می دونید اسنیپ شبا کجا می خوابه ؟
هرسه با شنیدن این سوال به هم نگاه کردند و شرو به دویدن کردند حالا ندو کی بدو با دویدن بچه ها صدای گامهای اسنیپ نیز تند تر می شد که حالا صدای پای لنگان فلیچ هم به ان اضافه شده بود .
هری با عصبانیت همراه با ترس رمز عبور را سر بانوی چاق فریاد زد و در بدون هیچ توقفی باز شد هری به سرعت پرید تو و از هرمیون شیشه رو گرفت تا اونم راحت تر بیاد تو رون با اضطراب به پشت سرش نگاه کرد و بعد از هرمیون داخل رفت . .....

هرمیون : دیوانه ها نزدیک بود هر سه مون گیر بیوفتیم من می رم بخوابم نادون هااااااااااااااااااااااا...........
هری ورون بار دیگه به هم نگاه کردند و خندیدند و راهی خوابگاه شدند تا فردا اماده تغیر چهره بشن ..........
............
*پایان *

------------- ويرايش ناظر------------

دوست عزيز! پست خوبي بود اما اشكالات كوچكي داشت. از نكات خوب به طنز خفيفي كه در پست وجود داشت اشاره كرد. طرز نوشتن و بيان داستان نيز تقريبا خوب بودند. اما عقيده دارم اگر يك سري اشكالات كوچك را نمي داشتيد، مي توانستم شما را تاييد كنم. و حالا اين اشكالات:
1- عدم طرز بيان ثابت. وقتي شما طرز بيان كتابي را پيش گرفته ايد، بايد تا به انتها از همان لحن پيروي كنيد. مثلا در لحن كتابي جايي براي " شرو به دويدن كردند حالا ندو كي بدو" نيست! يا عبارتي مثل" ه سرعت پرید تو و از هرمیون شیشه رو گرفت تا اونم راحت تر بیاد تو"
2- رعايت پاراگراف بندي، زدن چند اينتر براي فاصله ي بيشتر خطوط، از جمله موارد زيبا سازي پست مي باشد كه به بهتر خوانده شدن نيز كمك ميكنند.
نوشتن ديالوگ ها در يه سطر جداگانه و استفاده از علامت _ قبل از هر ديالوگ نيز بسيار به جاست.
3- پيشبرد و مشخص كردن سوژه ي اصلي: آنها ميخواستند در مورد چ چيزي حقيقت را بدانند؟ كريچر از چه كسي حساب مي برد؟ سوالي كه مسلما بايد در بين ديالوگ ها يا استفاده از شگردهاي ديگر، بدان جواب مي داديد.
4- مشخص شدن سوژه هاي فرعي: چه كسي به هري و رون در نيمه هاي شب تذكر داد؟ چطور شد كه هرميون با انها همراه شد؟؟ همه و همه بايد پاسخ داده شوند.

دوست من، اميدوارم با به خاطر سپردن اين نكات، پست هاي بهتري را بخوانم. زيرا مسلما توانايي نوشتن يك داستان زيباتر را داريد. بسيار علاقه دارم كه شما همين داستان را باز نويسي كرده، اين نكات را در آن به كار ببريد. چراكه بسيار علاقه دارم كه بدانم كريچر چه چيزي را مي داند! فعلا تاييد نشديد، اما اميد دارم كه در پست بعدي تاييد بشويد.
تاييد نشد، موفق باشيد.


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۶ ۸:۳۵:۰۱

ارنولد پیز گود قدیم هستم و البته دین توماس. قدیم چون ایدیم هک شد و رمز هم فراموش کرده بوم مجبور شدم یه نیو فایل باز کنم همین.


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۴۲ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۷
#4
در سال عمومی هاگوارتز سرو صدای به پا بود چوب جادوهای افراد حاضر در سالن بی وقفه بلا و پاپین می رفت و احالی حاضر در سالن که برای جشن پایان سال جمع شده بودند به اطراف پرت می کرد چیزی تا پیروزی موریدان لردسیاه نمانده بود انها با خوشحالی لحظه به لحظه بیشتر از محوطه را در اختیار خود قرار می دادند روزنه امیدی هم باقی نمانده بود تا چند لحظه دیگر همه چیز تمام بود سیاهی ! انرژی هری و دوستانش به پایان رسیده بود و توان مقاومت را نداشتند حتی وقتی برای تازه کردن نفس و نیمچه استراحتی نداشتند .
وسیاهی ....وسیاهی .......ایا این پایان کار بود ؟


تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۴ ۱۱:۳۰:۵۵

ارنولد پیز گود قدیم هستم و البته دین توماس. قدیم چون ایدیم هک شد و رمز هم فراموش کرده بوم مجبور شدم یه نیو فایل باز کنم همین.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.