هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸ شنبه ۵ دی ۱۳۸۸

الکساندر پردفوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۰۵ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از دست رفته کسی که با الکس کل کل کنه! :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 152
آفلاین
ولدی کپک

یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیشکی نبود .
یه مردی بود که عقده داشت ، یه عقده ی صد ساله داشت .
دیوانه بود ، روانی بود ، احمق لنترانی بود .
کله کچل ، فاقد دماغ ، دارن از اون یک دل داغ .
مردم از اون آسی بودن ، به مرگ اون راضی بودن .
ترسو ها ازش می ترسیدن ، شجاعا بهش می خندیدن .
مرگخواراش همش می لرزیدن ، توی خودشون می گندیدن . ( گلاب به روتون )
یه عمر در به دری اومد ، یه موقع دردسری اومد ،
یه وقت هر خطری اومد ، تا که یه روزی پسری اومد ،
که اسم اون پاینده موند ، درسته ، پسری که زنده موند .
اسم اونم هری پاتر ، نترس بود از لرد قاطر .
جادوگران دارن به خاطر ، لرد رو جر داد مثل کاتر .
لرد ولدمورت وقتی که می خواست ، اونو بکشه ، یه سطل ماست ! ( سطل ماستو برای این نوشتم که قافیه پیدا نکردم ! )
دود شد و رفت و گم شد ، شرش از مردم کم شد .
همگی بگین : زنده باد هری پاتر ، زنده باد هری پاتر . . . حالا بیا وسط . . . دست ، دست ! قد و بالای تو رعنا رو بنازم ، شیکم گنده ی آقا رو بنازم . . .

..................................

ببخشید ، عذر می خوام ، آخرش جو گیر شدم .


"Only Raven"


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
مرگخوار پرست !
الان عله اس ... يه زماني ببر بوده !
به چه هيبتي اين ببر از شرق تا غرب بوده !
مهد رول زدن از همين جاست !
تو يه مرگخوار ميخواي ... منم اينجام
من تنها نيستم ... مرگخوارا زيادن
اونا جام رو ميگيرن تو اعيانن ... زيادن !
اينجان هفتاد ميليون مرد و زن و بچه ان ( مرگخوار ها )
هواسشونه آوادا و ندزدن و پرچم
----------------------------------
دشمن مرگخوار بايد احمق باشه
چون اين تالار فدايي الحق داده !
اينا حقيقته ... محفلي افسانه اس !
نتيجه اش همين جنگ شش ساله اس ( از سال 82 تا الان )
رنگ سبز پرچم رنگ عشق ما
واسه اينه ... پيشكشه جونه ما !
------------------------------------
من اگه با يه پلاك بمونم زير خاك بهتر از اينه از ترس برم زير لاك
الان بهونشون كثرت مرگخوار شده ...
بگو چرا داري ساحره ي محفلي ، خودت ؟
جادوگران رو گرفتن ، پسر ... كشكي نيس
توي ترس شما كه ديگه شكي نيست !
-------------------------------------


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸

دین توماس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۲ شنبه ۹ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۱۸ جمعه ۷ آذر ۱۳۹۹
از هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 357
آفلاین
آی جادوگر گریه نکن
ما هممون مثل همیم.
صبا که از خواب پا میشیم...
جادو به لردک میزنیم.
یکی آمبریج میشه و
یکی میشه ارتش فروش
یکی آرتش ساز میشه
یکی میشه هاگوارتز به دوش( از هاگوارتز اخراج میشه==== هاگرید)
کهنه جادوی زندگی
تا شب رو چوبکای ماست.
گریه های پشت پاتیل
مث همیشه بی صداس
هر کسی هستی یه دفه
قد بکش از پشت جادو
از رو کتاب ورد حرف نزن
رها شو از بوم بارو( پشت بوم خونه ننه مالی)
...........................................................


تصویر کوچک شده


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
آروزي ديرينه

من همونم كه يه روز
ميخواستم لردي بشم
ميخواستم بزرگترين
لرد در دنيا بشم
اما يه روز كه نبود
اومد و از راه رسيد
كچل پير رو ميگم
بگو ميشناسيش يا كيــــــــــــــــــــ؟
من لرد دنيا بودم
ميخواستم سياه باشم
اما دامبل هم اومد
گفت بايد سفيد باشم
من گفتم برو بابا!
تو خودت هيچي نيستي
من از تو قوي ترم
برو حال كن و ببين

سوووووووووووووووووووووووووت جيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ داااااااااااااااااااااد
خواهش ميكنم تشويق نكنيد. من متعلق به همه ام.


تصویر کوچک شده


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۱ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
شعری در ستایش خودم :

دل میرود ز دستم صاحبدلان رووی را
ریون بیا که گودریک بیچاره کرده مارا !

از آتش طلسمت بر پای خود پریدم
ای وای از طلسمی کآتش زدست ما را

دل برده ای ز دستم ای دشمن الف دال
ای آمبریج ، عزیزم نام تو چون یونتابال

آن ساعتی که من هم جادوگران رولیدم
نام تو بود بعدش از من گرفته ای حال

ریونکلاو نژادم از یاد او نکاهم
مُهرش به نام من خورد تا اینچنین به بادم

دیگر شب است و من هم بر صندلی نشستم
در خلوت اتاقم مانند ولدی هستم

بلا ، دراکو ، ولدی ربطی به من ندارد
درب اتاق فیلچ را همچون پیوز شکستم ./


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸

دین توماس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۲ شنبه ۹ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۱۸ جمعه ۷ آذر ۱۳۹۹
از هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 357
آفلاین
زیر آوار ردا ها
دنباله خودت نگرد
تو هاگزمید و تو هاگوارتز
دنبال خودت نگرد.
گم نکن خودت رو تو دنیای تردید یه لرد
زیر آوار عصا ها
دنبال خودت نگرد
-------------------------------------------------

گاهی وقتا آینه هم دوروغ میگه
گاهی وقتا چوب تو مال تو نیس
گاهی حتی توی آینه خودتو
اشتباه میگیری با لردی دیگه


تصویر کوچک شده


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ پنجشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۸

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
به مناسبت تولد لرد ولدمورت

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*

تو چكامه ي ارديبهشتي

كه با افسون سَحَر همراه ميشوي؛

دل سياهي را به دست مي آوري و

مي سپاري به چشمِ باد...

و من در تاريكي و جاودانگي

ناب تر از بزرگي و بي مانندي تو را نيافته ام...


در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۲ سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
به مناسبت تولد ريموس لوپين عزيز

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*

شايد روزي مثل امروز بود كه پا به عرصه نهادي

باليدي و زخم خوردي از زشتي مرگ!

ولي نگاه غمگين و سختت،
هنوز در پرده ي ابهام هلال آن ماه زيبا پنهان است...

نگاهت روي ذرات معلق ماه ميچرخد "با زجر"
و بر روي گيسوان رنگارنگ نيمفا ميگردد "با حسرت"

....

چشم خزان بر شكوفه هاي بادام ميلغزد و زمزمه ي تازه تد،
دل روشن ات را به آتش ميكشد...


در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۷

پیتر پتی گروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸
از کابان...مخوف ترین زندان!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
گوش كنيد!

اي داش عله!اين همه انكار مكن!

اين عضواي پر شورو تو بيكار مكن!

هر روز دو صد عضو تو از بهر بلاك!

رفتند به آن جزاير زهر بالاك!

اي داش عله!نكن تو اين كارا رو

تشكيل نده اساس كودتا رو

كاري نكني كه متحد شه مرگ خوار

با محفل و سايتو بكنن تار و مار!

درياب كنون كه نعمتت هست به دست

كين دولت و ملك مي رود دست به دست!(بيتي از گلستان سعدي!به اين آرايه كه يه بيت از يه شاعر ديگه روميارن تو شعر فكر كنم مي گن تضمن!فكر كنم مطمئن نيستم!)

مگذار تو بر اين سر ما هي منّت!

نه پهناي باندت زياده نه سنّت!

گه گاه دو تا ناظرت از روي جفا

خسته مي شن و مي خوان بدن استعفا!

طولي نكشد بلاكي ها شن انبوه!

آخر تو بفهم!ايـــــــــنا اومدن به ستوه!

اي داش عله اشتب هاي تو هزار و يك داستان است!

اين ره كه تو مي روي به تركستان است!


[b]تن�


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۷

اینگوتیوس پورالold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۲ یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۱۷ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۷
از خر شیطون بیا پایین!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 126
آفلاین
می خوام یه شعر نو بگم:

ابری نیست
بادی نیست
می نشینم روی جارو
گردش جارو ها،کوییدیچ،من،رون،جام
فرزی گوی زرین

گوی زرین می پرد
صد و پنجاه امتیاز،آسمانی بی ابر،دسته جارو ها پر
گوی زرین نزدیک ، پایین دروازه مان

نور در گوی زرین چه نوازش ها می ریزد!
آذرخش از بین بازیکن ها ، برد را به دست من می آرد
قهرمانی از پش پرده اشک پیدا
می روم بالا تا اوج ، آذرخشی دارم
راه می بینم تا قلعه،من یه جستجوگر ام!!

البته یه کم وزنش اشکال داره.
اصل شعر مال سهراب سپهری بوده.


ما که رفتیم آسیا....







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.