جلسه اولده دقيقه پس از خوردن زنگ صداي در زدن به گوش رسيد و دانش آموزان كه فهميدند معلم به كلاس آمده دست ها را از دماغ ها، سر ها را از پننجره ها و كلا خيلي چيز ها را از خيلي جاها بيرون كشيدند!!!
پس از اين كه اوضاع مرتب و شد و بعضي مرلين را شكر كردند كه معلم مودبي دارند كه در زد و در حالي كه طرف پشت در آن قدر در زده بود دچار پارگي از چند ناحيه شده بود (لباسش) بالاخره ريموس لوپين در را باز كرد!
مرد قد كوتاهي با سر و وضع نامرتب و موي ژوليده و لباس خواب سراسيمه وارد شد و فرياد زد: كمك يكي به من بگه من اين جا كجام! اين چوبا چيه همه دست گرفتين؟ چرا اين جا اين جوريه؟
- بچه ها طرف مشنگه!
كل كلاس با هم: هه هه هه هه
- هوي يارو! تو چطوري اومدي اين جا؟
- مشنگ ديگه چيه! من ديشب با زنم رفتيم تو اتاق و خوابيديم، بجه ها هم تو اتاقشون بودن. صبح كه بيدار شدم ديدم اين جام! هيشكي حرف منو نميفهمه. تو رو خدا بگيد اين چه جور كابوسيه
- اوهوي مشنگ، ميخواي يه دونه بوقيوس بهت بدم؟
- آره بده چون از صبح هيچي نخوردم!
كل كلاس:
- بچه ها بيايد اينو قايمش كنيم هر روز كلي بهش بخنديم! من كلي ايده براي اسكل كردنش دارم!
- بي خيال بابا! حوصله دردسر داريا، اين كه مشنگه بزاريد واسه خودش ول بگردهما هم دوباره مشغول شيم!
- پس خودم ميفرستمش خونه به عنوان حيوون خونگي نگهش دارم!
بار ديگر دست ها در دماغ ها و سر ها در پنجره ها كلا همه چيز در جايي كه قبل از ورود مشنگ بود قرار گرفت.
ناگهان مشنگ دست از داد و فرياد برداشت و چشمش را بست و وقتي باز كرد تبديل به لودو بگمن شده بود.
ناگهان بچه ها با ديدن چهره او چشمانشان چهار تا شد و دوباره به حالت نرمال برگشتند.
لودو: رفتارتون شرم آور بود! اصلا فكر نميكردم اين طوري رفتار كنيد. مخصوصا شما مشنگ زاده ها! شما كه خودتون پدر و مادرتون مثل اين بيچاره مشنگن!
شاگرد ها: معذرت ميخوايم پروفسور
لودو پشت ميزش نشست و سعي كرد پس از مسلط شدن بر اعصابش درس را آغاز كند.
لبخندي كوچك و زوركي زد و شروع به صحبت كرد: خوب، اين جلسه قراره درمورد روش هاي صحيح برقراري ارتباط با مشنگ ها صحبت كنيم. مهم ترين چيز در اين رابطه اينه كه طرف احساس نكنه داره با يه موجود متفاوت با خودش حرف ميزنه و حتي الامكان اصلا نبايد بفهمه شما جادوگريد. در اين رابطه چند تا نكته اساسي وجود داره كه خيلي مهمه.
ودو چوبدستي اش را تكاني داد و نوشته هايي بر روي تخته ظاهر شد.
چون وقت كلاس صرف مسخره بازي شما گذشته نكات رو روي تخته نوشتم كه يادداشت كنيد. در ضمن خوبه كه چند تا اسم وسايل مشنگ رو با كاربردشون بدونيد تا سوتي نديد. مثلا وقتي مشنگ گفت تلفن زدم بايد بدونيد كه اين تلفن يك نوع برقراري ارتباط از راه دوره كه باهاش طرفين صداي هم رو ميشنوند. يك كتاب مناسب در اين رابطه هم معرفي كردم بهتون كه بهتره بخريد چون توي امتحان حتما لازم ميشه.! اينم از درس ساده امروز. در ضمن منو پرفسور صدا نكنيد، من لودو هستم!
لودو چشمكي زد و از كلاس خارج شد تا دانش آموزان مشغول نوشتن نكات روي تخته و نام كتاب شوند.
نقل قول:
نكات: 1. درمورد بي ربط ترين چيز ها به جادو مثل آب و هوا صحبت كنيد! 2. از چوبدستي و جاروپرنده و طلسم هاي مختلف حرف زدن عين حماقت است! 3. اگر متوجه حرف مشنگ نشديد به روي خود نياوريد و بحث را عوض كنيد چون ممكن است ساده ترين چيز ممكن براي خودشان را گفته باشد. 4. هميشه به ياد داشته باشيد كه پول مشنگ ها با ما تفاوت دارد. 5. مهم ترين چيز اين است كه شما متوجه باشيد مشنگ ها يك نژاد ديگر انسانند نه يك موجود عجيب غريب يا يك حيوان! . . .
تكاليف.
1. دو نكته ديگر در آخر متن اضافه كنيد (6 نمره)
2. ليستي مناب از چيز هاي معمول مشنگ ها و وسايلشان تهيه كنيد كه شامل 5 مورد باشد (10 نمره)
3. در يك بند عكس العمل خود را در مقابل يك مشنگ كه در كوچه دياگون هاج و واج است و از شما كمك ميخواهد را شرح دهيد (16 نمره)
دو نمره امتيازي است!