جلسه دومدانش آموزان همیشه خسته و همیشه شاکی به صورت دسته دسته از قلعه با شرف و اصیل هاگوارتز بیرون آمدند، از حیاط جلویی گذشتند، از کنار آلونک هاگرید هم گذشتند، کلا خیلی گذشتند و عبور کردند.
از جنگل ممنوعه هم عبور کردند ! از بخت بدشان کلاغ های پیر و سالمند روی درختان جنگل هم اسهال بودند، لذا بسی سر دانش آموزان را افراز کردند و همگی به اتفاق سر افراز شدند. با قیافه هایی شاکی و عصبانی به سمت مرکز جنگل، جایی که صدای آب خروشان رودخانه به گوش می رسید، گام بر می داشتند...
قلیا: «خاک بر سر ! گرفتن مدرسه رو پولی کردن، میلیون میلیون گالیون میگیرن، جای رفاه حال ما، گرفتن...
(بوووووووق – بوق حیا)...»
علیا: «آره ! این مردکو نمیگی ! هر سری انگار مارو میخواد بکشه یه گوشه جنگل ! به خدا اگه بمیرم، می کشمش !
»
دیانا: «حالا تو اول بمیر، قلبتو اهدا کن به آبجیم ! من قول میدم وقتی مُردی، خودم بکشم این یارو رو !
»
کلوپاترا: «دعوا نکنید ! خودم همتون رو می کُشم، با گوشتاتون مک دونالد شعبه بشری درست می کنم !
»
آمیلیا: « سخت نگیرید بروبچ ! یه سفره ای هست وسط، هستیم، میخوریم دور هم !
»
و همچنان در حالیکه نظام آموزشی هاگوارتز را زیر لب به نفرین می گرفتند، به رودخانه نزدیک می شدند و بلاخره پروفسور بلک را دیدند که وسط رودخانه، روی جریان آب، یک مبل راحتی را به طور ثابت و معلق ظاهر کرده و عمق وجودش را بدان آسوده نموده...
پروفسور بلک: «بسیار بسیار بسیار به جلسه دوم کلاسم خوش اومدید ! دمتون شیک از استقبال گسترده تون ! شنیدم از سایر مدارس جادوگری هم دم در صف کشیدن برای این کلاس گهربارم ! اما خب ! اجازه ورود ندادم ! چون حق شما ضایع می شد دیگه ! سقف کلاس پُره ! خب... بریم سر درس...»
دانش آموزان همگی با قیافه های کسل و بی حوصله یک قدم به لبه رودخانه نزدیک شدند...
«امروز میخوام یه موجود جادویی بسیار فوق العاده رو بهتون معرفی کنم ! اگه گفتین چیه ؟!
»
بچه ها زیر لب یکصدا زمزمه کردند: «خودتونید !
»
پروفسور: «چی ؟ نشنیدم صداتون رو ! جریان آب نمیذاره صداتون خوب بیاد ! چی ؟ آها ! خودم بگم ؟ باشه. از اول میدونستم مغز توی کله تون نیست، باد هوائه ! امروز میخوام شمارو با جن خانگی، یکی از بهترین موجودات جادویی آشنا کنم ! این شما، و این هم جن خانگی ! »
و با دستش به درخت چنار بالای سر دانش آموزان که در لبه رودخانه قرار داشت اشاره کرد و کریچر مفلوک را نشان داد که سر و ته از پاهایش از درخت آویزان شده...
دانش آموزان: «
»
در این لحظه هرماینی از ناکجا ظاهر میشه، قیافه اخمو و عبوس میگیره و میگه :
«پروفسور ! این کار شما خلاف حقوق جن های خانگیه ! شما حق ندارید مثل بقیه مخلوقات و موجودات جادویی با جن ها برخورد کنید !
»
پروفسور بلک: «بخواب بینیم باو ! پیشت ! برو ! برو ! دختره ی منافق ! بله. می گفتم... قطعا خیلی هاتون این موجودات رو در استخدام تون دارید ! خودتون و خانواده تون ! اما خب... اساسا بلد نیستید از این موجودات مراقبت کنید یا به عبارت دیگه...اونها رو رام کنید ! چون این موجودات ذاتا بسیار وحشی و درنده خو هستند...تماشا کنید... »
با حرکت چوبدستی اش، یک کانتینر بزرگ و میله دار در کنار رودخانه و دانش آموزان ظاهر شد و درون آنها ده ها جن خانگی به سبک حمام زنانه می لولیدند و پارس می کردند...
.
«جن ها قدرت جادویی دارند اما به ندرت در مقابل اربابشان از این قدرت استفاده می کنند و همه جوره مطیع هستند. مثلا اون کریچر بالای سرتون که با طناب بسته شده از شاخه درخت، میتونه با یه اشاره خودشو از طناب خلاص کنه و در هر جای دیگه ای غیب و ظاهر بشه. اما عملا از قدرت و جنم اربابش یعنی من می ترسه. پس باید طوری این موجود رو تربیت کنید که در مقابل همه جور شکنجه و تنبیه و خواسته شما سر تعظیم فرو بیاره. در حقیقت مراقبت و زنده نگه داشتن این نکبت ها در گروی اینه که تربیت کنید اونها رو. »
لینی: «پروفسور ! پس تکلیف دموکراسی چی میشه ؟ ما در مدیریتمون خیلی بهش تاکید داریم. نمیشه که اینطوری. حتی در مورد موجودات و اشیای مختلف هم بهش تاکید داریم ! »
پروفسور: «برو باووو ! دموکراسی رو بنداز توی مرلینگاه، سیفونشو بکش ! مردم سالاری و موجود سالاری و اینا تعطیله اینجا ! اینجا فقط ریگول سالاری داریم !
»
پروفسور بلک حرکتی دیگر به چوبدستی اش داد و مبل زیرش را محو کرد و خود را در لبه ی رودخانه، پشت سر دانش آموزان ظاهر نمود. باری دیگر چوبدستی را تکانی داد و قفس سگ دونی یعنی قفس جن دونی را گشود و جن های رام نشده در حالیکه حباب هایی به شعاع یک متر در اطرافشون داشتند، به سمت دانش آموزان حمله ور شدند و به آنها فرصت دفاع هم ندادند.
ریگول: «خب ! هر نفر با یک جن ! داخل یک حباب جدا ! وسط رودخونه ! آها ! آفرین ! اون حباب ها مانع از این میشن که این جن ها خودشون رو غیب و ظاهر کنن و در برن. شماها هم تا زمانی که نتونید رام شون کنید قادر نخواهید بود از داخل حبابتون بیرون بیاین ! اینقدر این جن ها رو توی روخونه آبشون میدین، تا مرز خفگی می برید تا رام تون بشن ! من جاتون بودم جلبک رودخونه ای و ماسه میکردم زیر آب توی حلق شون ! من میرم ! سرم شلوغه ! باید برم یه گوسفند با کله مرغ و پای اردک رو به دنیا بیارم ! بسیار سخته ! هر کسی رام کرد، از حبابش میاد بیرون و جن رام شده اش رو به ملایمت میذاره توی همون کانتینر و میره دفتر پروفسور بگمن، تکالیف جلسه دوم منو میگیره ! خدافس ! »
و با صدای پاقی ریگولوس و کریچر آویزان محو شدند و دانش آموزان بودند که وسط رودخانه، داخل حباب های اختصاصی شان با جن ها کُشتی می گرفتند...
------------------------------------
تکالیف1. رولی کوتاه و خاطره ای از خرید و تحویل و شیوه مراقبت خودتان (تربیت ) از جن خانگی بنگارید ! رول هر چه جنی تر = نمره اییییم تر ! ( 20 امتیاز) 2. به سوالات زیر جواب کوتاه اما با علت دهید: (10 امتیاز)اول: اگر جن خانگی دختر داشتید، چه نامی به او می دادید ؟ چرا ؟
×#×#×#×#×#×#×#×#×#×#×#
دوم: اگر جن خانگی شما عاشق شود، با او چگونه رفتار خواهید کرد ؟ چرا ؟
×#×#×#×#×#×#×#×#×#×#×#
سوم: کدام یک از موارد زیر را برای تنبیه جن خانگی خود مناسب تر می بینید ؟ چرا ؟
الف) دستش را درون چرخ گوشت می کنم
ب) او را داخل مرلینگاه انداخته و سیفون را رویش میکشم
×#×#×#×#×#×#×#×#×#×#×#
چهارم: اگر جن خانگی شما یکی از وسایل منزل تان را کش برود، با او چه می کنید ؟ چرا ؟
×#×#×#×#×#×#×#×#×#×#×#
پنجم: در صورت مرگ جن خانگی تان، چه می کنید ؟ چرا ؟
الف) جسدش رو میندازم توی سطل زباله و فرداش یکی جدیدشو استخدام می کنم
ب) با احترام پیکر مطهرش به خاک می سپارم و دیگه جنی رو نمیارم خونه