هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

لیگالیون کوییدیچ

فراخوان اقلیت‌های جامعه جادویی!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴
#18

هديه پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۵ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
از نا كجا آباد البته همراه دني
گروه:
مـاگـل
پیام: 126
آفلاین
ديدم نمايشنامه ي هلگا يكم بي ربطه خودم ادامه دادم
=============
هديه: ميگم اين زاخي و سرژ و ويلي چقدر پرروان
پاتي: چي؟
هديه: حالا به غير از سرژ
سيبل: راست ميگه
هديه: مگه ما براشون كارت دعوت فرستاده بوديم
سيبل: نكه براي بقيه فرستاده بوديم
هديه: به هر حال به روش پيست مطلعشون كرديم
پاتي: بچه ها تقصير منه
سيبل: چرا؟
هديه : آخه نشيمنگاهمو خاروندم
پاتي: خاك تو سرت
هديه: بي خيال بريم سر حالمون
ادامه دارد........


بياين هافلپاف


Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴
#17

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
مـاگـل
پیام: 705
آفلاین
بروبچز تو حموم بودن كه يه دفعه يه صدايي اومد!!!
آخ خ خ خ سوختم واي واي واي واي
ايوانا:صداي چيه؟
هديه:ايوانا جان در اين جور مواقع ميپرسن صداي كيه
سرژ:مث اينكه صداي زاخيه
ايوانا:نه بابا زاخي اين جا چي كار ميكنه اون الان تو قصره
سرژ:ديگه اگه من صداي زاخي رو نشناسم به درد جرز لاي ديوار مي خورم كه!!
سيبل:خب مگه تو در اين قضيه شك داشتي؟
(سرژ چشم غره ميره)
ايوانا:ولي نه راست ميگه مث اينكه صداي زاخيه!زاخي؟زاخي؟
زاخي:چه عجب؟بابا شير آب جوش در رفته سوختم يه رحمي بكن
ايوانا:حقته اون روز با آنجلينا چي كار داشتي ها؟
زاخي:عجب وضعيتيه ها.بابا حالا چه وقت اين حرفاست سوختم بابا آيييييي
ايونا:پس من رفتم باي باي
زاخي:واستا واستا.هيچي بابا ميخواستيم يه نقشه اي بريزيم پاتي تمرين فردا رو كنسل كنه ببينم پاتريشيا كه اون دور و برا نيست كه؟نه؟
پاتريشيا:زاخي مطمئن باش كه من اين اطراف نيستم
ايوانا:ا...تو كجا بودي پاتي ؟من نديدمت؟
پاتريشيا:همين جوري هوسي اومدم خب ادامه بده زاخي جان!
زاخي:اي بابا اون يكي كم بود حالا اين يكي هم اضافه شد
پاتريشيا:بله؟
زاخي:هيچي هيچي داشتم ميگفتم كه بروبچز عاشق تمرينهاي توان به جون خودم!حالا ميشه من رو از اين جا نجات بدين؟
ايوانا:حالا كه وقت ندارم بايد با سيبل بريم يه جايي!
زاخي:كجا؟
ايوانا:اونش ديگه به تو مربوط نيست فعلا
زاخي:بي معرفت پاتي جان ميشه شما يه لطفي...
پاتي:نيس كه خيلي از ريختت خوشم مياد ايوانا واستا منم اومدم
زاخي:اگر بار گران بوديم و رفتيم اگر نامهربان بوديم و رفتيم

ادامه دارد....


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۹:۵۴ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴
#16

ویلیام ادوارد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۰ جمعه ۱۹ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۲۷ دی ۱۳۸۴
از دهکده هاگزمید
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 58
آفلاین
به خاطر مسائل بی ناموسی ویلیام اول با چشم های باز دوباره می پره تو حمام.

سرژ و زاخی: ویلی مثل آدم بیا تو

ویلیام: بی خیال

هدیه: پرده رو بکشید این طرف زنونه می باشد

زاخی: برو بابا این طرف زنونه است.... پارتی آزاد هستش

ویلیام: سرژ شروع کن... آهنگ اولیه رو بزن چون می خواهم بخونم

سرژ: باشه..... دوبس...دوبس...دن...دن....درن...تاخ...تاخ.. برو

ویلیام: حالا تو مهشری تو یک افسونگری تو مال منی..../

سرژ: درن درن...درندن.....دردند........

ویلیام: حالا تو مهشری تو یک افسونگری تا مال منی....... از غریب دل می خوام که پیدات بکنم... حالا بیا.. بیا... برو..برو...برو....


ادامه دارد..........................


ویلیام ادوارد
سرمایه گذار سایت
جادوگران

منصوب شده توسط:
مدیران و گردانندگان
سایت

عضو شورای تشخیص مصلحت سایت جادوگران


Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۹:۳۲ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴
#15

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
مـاگـل
پیام: 560
آفلاین
شرمنده.من رفتم پست بزنم ديدم اين سيبل پست زده.شرمنده پست من و سيبل هماهنگ نيست
_____________
سره كوچه
حميد در حال ارشاد يكي از اعضاي منحرف سايت
هديه:پيس..پيشت...حميد
حميد:بله خواهر عزيزم،يادت نره كه هميشه قبل از خواب برو مسواك بزن و يه حموم هم بكن كه تميز باشي كه خواب ارامي و بدون ناراحتي و درد داشته باشي ...بله خواهر هديه؟كاري داشتين؟
خواهري كه حميد داشت اونو ارشاد ميكرد:برادر حميد...من رفتم
هديه:حميد.امشب پارتي داريم.مياي؟
حميد:نمنه؟
دو دققيه بعد
ارتابانوس گريفيندور داره رد ميشه
حميد:پيس..پيشت
هديه:نه به اين نگو.اين باهال نيست
5 دققيه بعد وزير سحر و جادور
گيليدي:منم ميام پارتي
هديه: مااااااااااااااااااااا.شما از كجا فهميدين؟
گيليد:يادت باشه من ذهن جوي ماهري هستم..مثلا الان ميدونم تو فكر خراب برادر حميد چي ميگزره.مواظب خود باش هديه كه اگر نباشي اين برادر حميدكاره خودشو ميكنه.
5 دقيقه بعد
10 دققيه
60 دقيقه بعد
حميد:هيچ كي نمياد..بريم
--------------------------------
شب.در حمام هافل
سرژ با گوشكوب ميزنه به گلوش و ميگه«بطنين»
صداي سرژ بلند ميشه:خب.همه هستن؟خواهر و برادر ها.امشب حمام پارتيه بزنين و بياشاميد ولي اصراف نكنيد.
همه گيلاسارو ميگيرن بالا و :يا هووووووووووووووو
سرژ:دارون گيتارو اتيش كن بريم
دارون:ذغال كم داريم..اها رسيد...ايول...بريم
سرژ:دستاي بندري بالا...اها....بيوفايي..بي وفايي.دل من از عصه داغون شدهههههههه....همه همه...بگو....
دارون:ايييييييييييييي..دددنيوگو..ايو..ايو...ووي....نه دينه يدنهسينت
همه پاميشن و ميپرن وسط و شروع به رقص و پارتي ميكنن
حراست:كات..كات..اينجا چه خبره؟
سرژ:اقا جان...مگه بهت 50 هزار گاليون ندادم؟
حراست:خرج شد
زاخي:اقا جان..تو بيا...خودت بيا تو..بيا تو..بيا توي پارتي....حال ميده
سرژ خيلي مشكوك يه نوشيدني ميده به حراست و ميخوره
2 دقيقه بعد حراست لخت شده وسط داره هليكوپتري ميزنه
زاخي:چي دادي بهش سرژ؟
سرژ:هيچي...حالتم مشكوك بود نه؟اونم فهميد مشكوكم و خيال كرد توش قرص ايكس ريختم ،تلقين كرد،جو گي شد الان داره اينجوري ميكنه
دوبراه سرژ ميره در جاي خواننده:اها اها....سيبل مياد وسط و شروع به رقص ميكنه
سرژ:اها اها..اين كمره يا فنره؟
ملت:شاه فنره
روح ايكس:به زن من چي كار دارين؟
پاتريشيا هم مياد وسط و شروع ميكنه مثل سيبل كمر زدن
سرژ:اها اها..اين كمره يا....هه؟پاتريشيا؟تو؟ خجالت بكش...بشين

_______________
اقا تا ميتونين اين پارتي و كش بدين
نگران بد بودن نمايشنامه نباشين چون براي تمرينه و چرتو پرت هم نوشتين اشكالي نداره مثل من



Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۹:۳۲ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴
#14

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
مـاگـل
پیام: 163
آفلاین
همه می پرند سر دیاگون ...
سیبل داره از اونجا رد می شه ...
هدیه محکم می خوره بهش.
هدیه:جلوتو ببین .اوا .المار تو اینجا چی کار می کنی ؟
المار:تو هدیه؟تو اینجا چی کار می کنی؟
پاتریشیا : بازم رفته بودی...
المار:اره .ببین یه چیزهایی راجع به سرژ و هدیه و زاخی فهمیدم که بشنوی کف کنی!
پاتی:ا!
هدیه:فعلا بریم ادم پیدا کنیم .
بعد می ره سرراغ یه جادوگر که موهاش یاسی کرده و ردای ارغوانی پوشیده: ببخشید اقا ما تو حمام هافلپاف یه پارتی داریم شما می شه بیاید ؟
جادوگره:حتما ...
هدیه:خب تا اینجاش که کاری نداشت ...
-------------------------
سه ساعت بعد حمام هافل .همه جا پر شده از جادوگران و ساحره هایی در ابعاد و ریخت های عجق وجق×××

سرژ و زاخی و ویلیام در حالی که قیلی ویلی می خورند می یاند تو.
سرژ به یکی از جادوگرها که موهاش قرمزه :به المار.بالاخره دیدیمتون ...
جادوگره بر می گرده ریشش تا نزدیکی زانوش می رسه ...
جادوگره:تا تک تک ریشا تو نکردم خودت رو تو کم کن!
سرژ :
زاخی:
ویلیام:
سرژ و زاخی:
ویلیام:
-------------------------
ادامه بدید .


از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۱:۳۷ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴
#13

هديه پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۵ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
از نا كجا آباد البته همراه دني
گروه:
مـاگـل
پیام: 126
آفلاین
هديه:ميگم بچه ها بياين ما هم يك پارتي راه بندازيم كه از اين جوجه ها كم نياريم
پاتي: آره بابا ناسلامتي ما يك عمر نونشو خورديم
هديه: حالا ميگم كيا رو دعوت كنيم؟
پاتي: ميريم سر كوچه دياگون واي ميستيم هر كي رد شد و ديديم بچه باحاله دعوتش مي كنيم
هديه: ايول!!!!! مختلط هم مي كنيم كه چش بعضيا در آد
پاتي: پس بزن بريم
هديه: ميگم ميتونيم بچه هاي گروه هاي ديگه رو هم دعوت كنيم؟
پاتي: مثلا كي؟
هديه: مثلا برادر حميد و برادرشون مجيد
پاتي: مثل اينكه اينجا خبراييه ها
هديه:
پاتي: بابا ما كه همه كار مي كنيم اينم روش
هديه: پس بريم
.........
ادامه بدين


بياين هافلپاف


Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۸:۵۴ شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۴
#12

ویلیام ادوارد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۰ جمعه ۱۹ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۲۷ دی ۱۳۸۴
از دهکده هاگزمید
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 58
آفلاین
ویلیام اداوارد مثل یک موشکی که به زمین می خوره می پره تو حمام

زاخی: ویلیام جون بلد نیستی مثل آدم بیای تو حمام
ویلیام: بی خیال بابا
سرژ: حالا چرا اومدی حمام تو که امروز حمام بودی؟
ویلیام: خواب می خواهم برم پارتی گفتم بهتره کاملا تمیز باشم
پاتریشا: پارتی.... کجا من و هدیه می تونننننیم بی آییم؟
سرژ: پارتی کاملا مردونست. ویلیام ما رو می بره
ویلیام: حالا شما هم چندان مطمئن نباشید....


چند دقیقه بعد....
ویلیام از استخر میاد بیرون
سرژ: کجا میری؟
ویلیام: می رم اگه اجازه بدی به پارتی برسم...
زاخی وایستا من اومدم...
سرژ: منم بیام....تو رو خدا
ویلیام: مثل اینکه چاره ای نیست... ولی اگه آبروریزی کنید دیگه عمرا بیارمتون به جشن و پارتی و .....
سرژ: باشه

هر 3 حاضر شدند و رفتند
هدیه: خدا شفاشون بده
پاتریشا: که هیچ وقت نمی ده.


ویلیام ادوارد
سرمایه گذار سایت
جادوگران

منصوب شده توسط:
مدیران و گردانندگان
سایت

عضو شورای تشخیص مصلحت سایت جادوگران


حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۲:۲۶ شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۴
#11

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
زاخی:بیا تو بابا.خجالت نداره که.کسی نیست.خودمونین.همه برو بچز هافلن.
مشتی خیرالله:بر اذیت نکن دیه.این تن بیمیره اذیت نکن بر.مرو به بدجاهایی نکشینه.(ترجمه:اذیت نکن دیگه.این تن بمیره اذیت نکن.مارو به جاهای بد نکشون.)
زاخی:بابا چیزی نیست که.چشاتو ببند....آها...حالا درست شد!بیا...بیا...بیا...بیا...آها...خوبه.حالا چشاتو باز کن.
مشتی یواش یواش چشاشو باز میکنه.تا چشاش به هدیه میفته چشاش میشه هفت تا!!!!!!
خیرالله:او...بر...توهم هستانه.بر برو اون ایلو صدا بینه بیان.ترجمه:ماااا....عجب توهمی....برو ایلو صدا کن بیان!)
زاخی:چی چی ایلو صدا کن بیاد؟؟برو بیرون بابا.این چقدر هیزه.نه به اون که تو نمیومد نه به اینکه الان میخواد ایلشم برداره بیاره.
سرژ:چیه زاخی؟؟چرا اینقدر داد و هوار میکنی؟؟یه ذره ساکت تر بزار بقیه بخوابن من کار دارم.
زاخی:آخ ببخشید حواسم نبود.ببینم.قرصای خواب اثر داشت؟؟
سرژ:آره دادم خوردن.الان که خوابشون ببره بعد حسابشونو میرسم.
زاخی:من که رفتم.آقا من نبودما.من فقط قرص دادم.قرص دادن که مشکلی نیست.
خیرالله:اینجا چه اخباریه؟؟(جمع بندی یکی از ویژگیهای زبان شمالیه )
سرژ:هیچی مشتی بیا بشین بقل خودم برات توضیح میدم.
زاخی:من که رفتم.
زاخی تا از در میره بیرون یه دفعه صدای جیغ و داد میاد!
پاتریشیا:کثافت عوضی میخواستی چی کار کنی؟؟دستتو بکش!
هدیه:بی شعور...بی ناموس...برو اونور....
(به خاطر مسائل اخلاقی فعلا سانسوره تا بعد!)
مسئول حراست:یعنی چی آقا؟؟؟مثلا سانسور کردی؟؟
زاخی:بله دیگه.سانسوره مگه نمیبینی؟؟؟
حراست:یه بار دیگه تکرار بشه اینجارو تخته میکنیم.یه نفرم دم در حموم میزاریم تا مسائل آسلامی رعایت بشه.
زاخی:آقا اینجا کاملا آسلامیست.کافیه از وزیر سحر و جادو بپرسی!
حراست:ها؟؟؟وزیر سحر و جادو؟؟؟پس تو طرفدار اونی؟؟؟نخیر ما از طرف حاجی اومدیم.یه بار دیگه اسم وزیرو بیاری اینجا تختست.
زاخی پیش خودش:اینا چقدر ملایم شدن. قبلا همین شکلی میبستن.اخطار نمیدادن.فکر کنم خودشونم خوششون میاد.
ناگهان حاجی وارد میشه....
حاجی:نه برادر زاخی...
زاخی:حاجی؟ بچه ها جمع کنین بریم...
حاجی:نه برادر....
بقیش با شما××!!!!!!
---------------------



Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
#10

سر سیریوس بلـک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۲ جمعه ۶ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۷ یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۰
از Graveyard
گروه:
مـاگـل
پیام: 582
آفلاین
در همین حین که هاگرید داشت با گراپ حرف میزد ناگهان در حموم باز شد و ارنی میگه:یاالله خانوما حجابتون رو رعایت کنید
زاخی رو به سرژ که هنوز با پاتریشیا تیریپ لاو بودن: این دیگه از کجا پیداش شد؟

سرژ در حالی که داشت به حرف های پاتریشیا هم گوش میداد میگه: چه میدونم بابا ردش کن بره داریم تو حموم حال میکنیم میاد الان گیزر آسلامی میده مجبوریم درش رو تخته کنیم بریم پی کارمون
زاخی در حالی که هدیه به صورت غیر آسلامی نشسته بود بغلش از آب میاد بیرون و به طرف ارنی میره

ناگهان صحنه رو همون حالت میچرخه و در سمت دیگه ی حموم هاگرید داشت گراوپ رو راضی میکرد که بیخیال ماکسیم بشه و ناگهان .... شپلخ هاگرید همچون مگسی در هوا به پرواز در میاد

سرژ رو به پاتریشیا: نیگا کن ما چقدر پیشرفت کردیم که مگس هامون به اندازه ی غول بیابونی هستن

ادوارد از اون تو {بعلت مسائل آسلامی از آوردن مکان مورد نظر معذوریم اصرار نکنید بله حتی شما دوست عزیز}
میگه: من میتونم هاگرید رو دوبرابر پرتاب کنم اگه منو ناظر کنید قول میدم همین جا هاگرید رو پرتاب کنمش

و صحنه مثل اینکه خفه شد چون تا حالا یه ربع گذشته هنوز برنگشته سر جاش .... ..... آهان صحنه درست شد گیزر از سی دی بود ........حالا بقیه صحنه ی قبلی

زاخی :برادر شما در اینجا چه میکنید؟؟
ارنی : خودت اینجا چی کار میکنی بی ناموس مگه خودت خواهر مادر نداری که با دوتا میگردی؟؟ چشمش روشن یکی کمه دوتا غمه سه تا که شد خاطر جمه؟؟؟
زاخی : بیا حالشو ببر گیزر نده برادر
ارنی: خب آخه همین جوری که نمیشه تو دوتا اونوقت من هیشکی؟؟ هیشکی منو دوست نداره
زاخی: خب حالا بیا فعلا تو استخر خودتم لوس نکن تا ببینیم چی میشه و تیریپ نامردی ارنی رو از پشت میندازه تو آب ولی دید که داره یه مگس به حجم بی نهایت بهش نزدیک میشه و آخخخخخخخخخخخ
----------
زاخی به علت شدت جراحات وارده فعلا در سنت مانگو بستری هستش و از سلامت وی اطلاع دقیقی در دسترس نیست


ما به آن سید و این میر اردادت داریم
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم

[url=http://us.battle.net/wow/en/character/burning-legion/


Re: حمام هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۴
#9

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
مـاگـل
پیام: 560
آفلاین
زاخي:اوهوم..اوهوم..قوانين دوئل...تا سه ميشمارم بايد برگردين همديگرو نشونه بگريني و بكشين :yevil:

1..2...3

پاتريشيا و هديه برميگردن و به طرف هم افسون ميفرستند كه به درو ديوار ميخوده(كلا خانوما تو هيچ چيزي استعداد ندارن)...ميپرن و جاخالي ميدن در برابر افسون هاي بعدي.اينقدر ميپرن كه...
شلپ....شلپ
ميافتن تو استخر
يهو سيبل از راه ميرسه و
سيبل:يوهووووو
شلپ
سيبل هم ميپره تو استخر
سرژ:زاخي..من تورو ميكشم بيا دوئل
زاخي:چرا؟ما كه خوبيم؟
سرژ:اي كيو..ما هم بايد به يه بهونه اي بپريم اخرش كه...
زاخارياس:1...2..سرژ افسون خطرناك نفرستي....3
سرژ:لوموس!!
و ميپره تو استخر
زاخي:اوداكداوا!!!
شلپ..ميپره تو استخر
يك ربع بعد(روي «ع» تاكيد كنيد)
سرژ و پاتريشيا يه گوشه تو اب دارن با هم حرف ميزنن..به ظنر ميرسه كه پاتريشيا داره تو اب ميرقصه..اوهو..نه داره تكنو ميزنه...هليكوپتري....كلش رفت..پايين.داره خفه ميشه..سرژ ميره زير اب و پاتريشيا رو بالا مياره (در حالي كه در اغوش گرفته)...
سرژ:پاتي...مواظب باش(خيلي عاشقانه)
پاتريشيا:باشه عزيزم
:bigkiss:

در طرف ديگر زاخارياس ..واي...با سيبل و هديه داره تو اب ميرقصه...البته تانگو...
سرژ فرياد ميزنه:زاخي خوش ميگزره؟
زاخي:
(دقت داشته باشين همه شخصيتها حجاب اسلامي را رعايت كدند و لباس تنشان هست)

يكي ميدوئه مياد تو و اين جو عاشقانه حمومي رو بهم ميزنه
ويليام ادوراد:سلام...من اگر خوب شنا كنم منو ناظر ميكنين؟

سرژ:اه
ويليام ادوارد شيرجه ميزنه تو اب ولي
ويليام:اخ..رفتم تو سوراخ
يك بچه غول از اب استخر بيرون مياد كه ويليام با كله رفته در سوراخ نشيمنگاهش
بچه غول:باب...مام...سوراخ من درد...
زاخي:هي سرژ...چقدر شبيه گراپ هست..نه؟
زمين به لرزه در مياد
گراپ مياد تو حموم:بچه من....تراپ..تراپ.
تراپ:باب...سوراخ من كرد درد
كنار گراپ يك زن اشنا به چشم ميخوره
پاتريشيا:هي..گراپ تو بچه داري؟
گراپ:...من مادام ماكسيم را دوست داشت....ازدواج كرد ماكسيم من
زاخي:مااااااااااااااااااااا
سرژ:مااااااااااااااااا

مادام ماكسيم:به خدا بچه ها...من هاگريد رو دوست دارم..اون به زور با من عروسي كرد
صداي اشناي مياد
هاگريد:گراپ..گراپ....ماكسيم كجايي؟
هاگريد وارد ميشه
(دقت داشته باشين همينجور پاتريشيا در بغل سرژ هست و زاخي جفت هديه و سيبل و ويليام اوارد در سوراخ تراپ)

سيبل:هاگريد...ماكسيم با گراپ عروسي كرده؟اره؟
هاگريد چي؟گراپ؟
گراپ:اره...خيلي دوست داشت بچه...
هاگريد:بچه دارم شدين؟
گراپ:خيلي دوست داشت بچه..تراپ را دوست داشت
هاگريد كه متوجه شده بود:هايـــــــــــــــــــــــــــــــــــي نفس كش!!!خيانت در امنت؟...خيانت برادر؟
گراپ:اره...مثل چي كار بكن؟( مثلا چي كار ميخواي بكني؟)
هاگريد كه هيكل عظيم گراپ را ديد :مباركه...ماكسيم بهت تبريك ميگم..اميدوارم خوشبخت بشين...به پاي هم پير شين








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.