احتمالا بی رحم می شدم و یه کمی دست به شرارت
می زدم و هورکراکس درست می کردم و از جادو استفاده
های وحشتناک می کردم!!!!!!
☆Mlonia black☆
من جایی که خیلی ناراحت شدم حتی اشکم در اومد مرگ
سروروس اسنیپ بود!
☆Mlonia black☆
اسم:میرتل یا مارتل(معروف به مارتل گریان و یا نالان)
سن:مشخص نیست!
چوبدستی:در موردش چیز خاصی گفته نشده!
گروه:ریونکلاو
رنگ مو و چشم:مشخص نیست اما به احتمال زیاد رنگ
موهاش مشکی یا قهوه ای بوده!
زندگی:مارتل یه دو رگه بود که به هاگوارتز دعوت شد و
توی یکی از سال های تحصیلش تو ی هاگوارتز توسط تام
ریدل که در تالار اسرار را باز می کند کشته می شود و از
آن موقع چون در دستشویی دخترانه کشته می شود همان
جا می ماند و معمولا صبح تا شب گریه می کند و هیچ دختر
یا پسری حاضر نیست به آن دستشویی برود!
امیدوارم سریع تایید بشود!
تایید شد به ایفا خوش اومدین.
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۱۸ ۱۷:۰۳:۵۴
☆Mlonia black☆
چوبدستی :مغزش رگ قلب اژدها و چوبش درخت بلوط
ردا:مال گروه ریونکلاوه!
جارو:نیمبوس ۲۰۰۱سرعتش عالیه!
یه عالمه کتاب!کن عاشق خوندنم!و معجون سازی هم دوست
دارم!بد نیست استاد معجون سازی هم بشم اما حالا تازه
سال دومی هستم و هنوز برای این حرفا زوده و خداروشکر
پرفسور اسنیپ برای درس معجون ها هست!!!!
راستی یادم رفت خب هرچی باشه گفتیم اموال...یعنی
حیوانات هم به حساب میان!پس...
یه جغد دارم به اسم سلوین و یه مار به اسم لین که
دوتاشون رو خیلی دوست دارم!
☆Mlonia black☆
جادویی ترین اتفاق سال برای من وقتی افتاد که به پارک
ژوراسیک رفتیم!!!وقتی که برگشتیم....باورتون نمیشه چی
دیدممممم!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه جغد دیدم!!!!!سفید بود شبیه هدویگ!جلوی پنجره ی
اتاقم!یه چیزی هم به نوکش گرفته بود شبیه یه نامه!
بعدش خودتون حدس بزنین چی شد!
☆Mlonia black☆
جادویی ترین اتفاق سال برای من وقتی افتاد که به پارک
ژوراسیک رفتیم!!!وقتی که برگشتیم....باورتون نمیشه چی
دیدممممم!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه جغد دیدم!!!!!سفید بود شبیه هدویگ!جلوی پنجره ی
اتاقم!یه چیزی هم به نوکش گرفته بود شبیه یه نامه!
بعدش خودتون حدس بزنین چی شد!
☆Mlonia black☆
وااااااااااااای!من اون لحظه رو دوست دارم که نامه م رو از
جغد بگیرم و بعد هم توش رو بخونم.بعدش می رم به
مامان و بابام خبر می دم!وسایلم رو جمع می کنم بعد می
رویم کوچه ی دیاگون!!!
اون جا کتابا،ردا،چوبدستی،کلاه،جغد،پاتیل و خلاصه همه چی
می خریم.بعد فردا صبح به ایستگاه کینگزکراس می رویم و
من از سکوی نه و سه چهارم سر در میارم و اونجا سوار
قطار سریع السیر هاگوارتز میشم و به هاگوارتز می رم!!!
توی قطار خیلی ناگهانی کسی دلم می خواست همیشه
ببینمش یعنی(دراکو مالفوی)رو می بینم!!!!!!باهم می رویم
توی یه کوپه مینشینیم تا برسیم به هاگوارتز کلی باهم
حرف می زنیم.وقتی رسیدیم می رویم به مراسم کلاه
گروهبندی!بعد گروهبندی می شیم و سال اول شروع
میشه...!
☆Mlonia black☆
من جادو رو دوست دارم چون برای یاد گرفتنش می رم به
هاگوارتز!و از گروه خودم یعنی ریونکلاو خیلی هم خوشم
میاد.جادو رو خیییییییلی دوست دارم چون می تونم باهاش
هر کاری بکنم و این خیلی خوبه.اصلا به خاطر هری پاتر جادو
رو دوست ندارم!فقط به خاطر خودم دوست دارم!!!!
☆Mlonia black☆
من کلا دوست دارم بروم هاگوارتز!پس اول چوبدستی!
چوبدستی:۲۳ سانتی متر و رگ قلب اژدها
ردا می خوام البته مخصوص گروه ریونکلاو!
کتاب های مخصوص برای همه ی سال ها مخصوصا کتابای
معجون سازی!از درست کردن جان پیچ(هورکراکس)هم
بدم نمی آد!
اووووو!یه چیزی یادم رفت!یه جغد برفی هم داشته باشم
اسمش رو هم می ذارم سلوین.
یه مار هم بد نیست هر چی باشه من زبون اونا رو می فهمم!
☆Mlonia black☆
من کلا دوست دارم بروم هاگوارتز!پس اول چوبدستی!
چوبدستی:۲۳ سانتی متر و رگ قلب اژدها
ردا می خوام البته مخصوص گروه ریونکلاو!
کتاب های مخصوص برای همه ی سال ها مخصوصا کتابای
معجون سازی!از درست کردن جان پیچ(هورکراکس)هم
بدم نمی آد!
اووووو!یه چیزی یادم رفت!یه جغد برفی هم داشته باشم
اسمش رو هم می ذارم سلوین.
یه مار هم بد نیست هر چی باشه من زبون اونا رو می فهمم!
☆Mlonia black☆