1. از همین نقطه رول من رو ادامه بدید و سعی کنید این ماجرا رو درست کنید... با نجات دادن سه برادر... یا اینکه خودتون رو بذارید جاشون تا مرگ بیاد سراغتون. در مورد پایانش و اینکه چه اتفاقی میفته و حتی مراحل درست شدن این ماجرا خودتون رو محدود به مثال های من نکنید. خلاقیت به خرج بدید و راحت بنویسید! (30 نمره)
_____________
دانش آموزا با سرعت سمته چوب هاشون حجوم بردن تا سه برادر رو نجات بدن
این وسط فقط اسلیترینی ها به طرز عجیبی از مرگشه سه برادر خوشحال بودن!
دراکو خابالود گفت:بیخیالشون!بزارین زود تر بمیرن برگردیم خابگاه بخابیم!
بقیه هم همچین موافق میزدن
این شد که کله هر کس رو پای و دست یکی دیگه رفت و دانش آموزای اسلیترین مثل ی دسته مار واقعی دور هم پیچیدن و خیلی زود به خاب رفتن
....
صبح با ی بوی گند عجیبی همه از خاب بیدار شدن
دماغمو گرفتم:این بوی چه کوفتیه
یکم بعد متوجه شدم کفشم درومده و این دقیقا بوی جوراب خودمه!!!!!
با دیدن هوای روشن یکی بلند شد و گفت:نمیخام بترسونمتون ولی ما تنهاییم!
دراکو خابالو گفت:این کجاش باید ترسناک میبود؟
صدای یکی که به شدت جیغی بود تو جنگل پیچید:ما تو نمیدونم چند قرن پیش وسط ی جنگل تنهاییم و هیچ راهه برگشتی به هاگوارز نداریم!
اینجا بود که همه مثله فشنگ از جاشون پریدن
قبل دیالوگ بعدی پروفسور آرسینیوس ظاهر شد و گفت:شما اینجایین؟کل مدرسه رو دنبالتون گشتیم!بیاین برگردیم هاگوارتز!قصه تموم شد!