هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: بهترین نویسنده سال
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹ جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۲
مورفین



پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۲


باید فکر کنم،خیلی سخته..................
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فیلیت ویک



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
درود
نام کامل:هرمیون جین گرنجر
وضعیت خونی:مشنگ زاده به علت جادوگر بودن %25 خون خالص
گروه:گریفیندور(میشه چیز دیگه ای هم گذاشت؟)
چوبدستی:موی تک شاخ+چوب تمشک(انعطاف پذیر 25 سانتی متر)
علایق:کتاب خواندن/داستان نوشتن/ماجراجویی/سرکلاس همه ی سوالات را جواب دادن/کوییدیچ
ویژگی های ظاهری واخلاقی:ظاهری:چشمانی قهوه ای،موهایی قهوه ای،ظاهری کنجکاو وزیبا:d
اخلاقی:دختری صبور و کنجکاو/استعدادی طلایی در یادگیری/دوست داشتنی،اما گاهی اوقات وقتی گیر می دهد رون دلش می خواهد تک تک موهایش رابکند!
شغل پدر:دندان پزشک
شغل مادر:دندان پزشک
سرگذشتی کوتاه:وی در11سالگی نامه ای از مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز نامه دریافت می کندکه از او برای درس خواندن در آنجا دعوت شده بود.در سال اول با هری پاتر ورونالد ویزلی دوست میشود و در سال های متوالی کمک زیادی به هری پاتر در راه نابودی ولدمورت می کند.
بعد از تحصیل در هاگوارتز به جستجوی پدر و مادر خود می پردازد وآن ها را پیدا می کند.پدر و مادر وی از طرف دنیای جادوگری پذیرفته می شوندودر خانه ی سیریوس بلک مستقر می گردند.دوشیزه گرنجر کتاب اصلی بیدل نقال را ترجمه کرده وبه چاپ می رساند.اودر وزارت سحر وجادو کار می کند وتا الان برای راحتی جن های خانگی کار های بسیاری کرده است.او با رونالد ویزلی ازدواج می کند وبعد ها صاحب دو فرزند به نام های رز و هوگو می شود.



خواهشا قبول کنید

این شخصیت گرفته شده!


ویرایش شده توسط پروفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۹۲/۱۲/۲۳ ۱۰:۲۸:۱۶


پاسخ به: بازگشت به هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۷:۲۰ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
پوپرای عزیز!
شماذکر کردی که جیمز 5ساله بود.آلبوس1سال ازجیمز کوچکتر بود،لی لی هم 2سال از آلبوس کوچکتر بود،پس بنابراین هرسه ی آن ها باید میبودند.
حتی اگر هم منظورت این بود که در آن لحظه آن جا حضور نداشتند باز هم نمی شد!چون که هری آن ها راصدا نزد ویک پدر بین فرزندانش فرق نمی گذارد.



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۲
-اوه هرمیون.اون خیلی مشکوکه!
هرمیون در جواب به هری گفت:ببین هری اون به نظرمن اصلا مشکوک نیست،توداری بزرگش میکنی.
رون گفت:به نظر من که اون خیلی عوضیه!
-اوه رون.
خوب هست دیگه.(اما باچشم غره ی هرمیون نظرش را عوض کرد)ببخشید.
هری که از همکاری هرمیون ناامید شده بود گفت:به هرحال من و رون می خوایم امشب به اتاق خواب اون بریم.
هرمیون گفت:هری تو فکر کردی اسنیپ،نه،پرفسور اسنیپ ،دیونس؟اون حتما اون موقع خوابه.
رون با حالتی موذیانه گفت:هرمیون یعنی تو هنوز نفهمیدی که اون تا نصفه شب توی دخمه ی لعنتیشه؟هرمیون گفت،درهرحال من باهاتون نمیام!به شماهم توصیه میکنم نریدرون زیرلب بدون اینکه هرمیون بفهمد گفت:بروبابا!
************

هری ورون زیر شنل نامرئی بودندو در راهرو ها به دنبال اتاق اسنیپ می گشتند.که در طبقه ی سوم هری فلیچ رادید وزیر لب به رون گفت:فلیچ!رون حسابی هول شد پایش روی شنل گذاشت وهر دو با مخ افتادند زمین!هری به سرعت شنلش را زیر لباس خود پنهان کرد.فلیچ به سمت آن ها آمد وگفت:به به پرسه زدن در راهروها آن هم اطراف اتاق پرفسور اسنیپ؟حتما چیزی دزدید.بعد گوش های هری ورون راگرفت وبه شدت پیچاند به طوری که اشک رون در آمد.بعد آن هابه سمت دخمه ی اسنیپ راهی شدند.
**************
فلیچ در زد.اسنیپ با عصبانیت در را باز کرد.نگاهی خشمگین به فلیچ انداخت اما وقتی هری ورون رادید لبخندی زد.کنار رفت تا آن ها واردشوند.بعد دستانش را به هم مالید وگفت:به به ویزلی و پاتر دردسر ساز!رو به فلیچ کردوگفت:چی کارکردن؟
-پرسه زدن در راهرو ها.چون اونا نزدیک اتاق شما بودن،من فکرکردم حتما چیزی دزدیدن.
اسنیپ بابدگمانی به آن ها نگاه کرد وبا پوزخندی گفت:پرسه زدن در راهرو ها آن هم درشب؟ چه دلیلی دارید؟
هری ورون چیزی نگفتند.اسنیپ شادمانه گفت:اوه ،پاتر پاتر پاتر....تودرست مثل پدرت میمونی یه قانون شکن عوضی وترسو.
هری داشت جوش میاورد که ناگهان در دخمه به شدت کوفته شد.اسنیپ در را باز کرد وگفت:چیه گرنجر؟!
هرمیون نفس نفس زنان گفت:پرو...پروفسور...دراکو....دراکو مالفوی توی راهرو افتاده و حالش خیلی بده.
اسنیپ شنلش را انداخت وگفت:ویزلی،پاتر،شنبه شب بیاین...
بعد به سرعت از دخمه خارج شد.
****************
هری،رون و هرمیون به سمت تالار عمومی گریفیندور رفتند.رون خودش را از شدت خستگی روی مبل انداخت و گفت:چه اتفاقی افتاد؟
هرمیون در حالی که خمیازه می کشید گفت:میدونستم خودتونو توی دردسر می اندازید برای همین نقشه ای طراحی کردم.من آبنبات استفراغ فرد وجرج رو به خورد مالفوی دادم وبعد طلسم فراموشی رو روش اجرا کردم.به همین راحتی!
رون با شگفتی گفت:خیلی زیرکانه هست.اما اگه اسنیپ بپرسه اون موقع شب اون جا چی کار میکردی می خوای چی بگی؟!
هرمیون عاجزانه اورا نگاه کرد.


در کل پست خوبی بود.
باید یه کم روی ظاهر پستت بیشتر کار بشه که فکر می کنم توی خود ایفا بهت کمک کنن دوستان.
نکته ی خاصی نیست که اینجا بگم.
تأیید شد.



ویرایش شده توسط هلگا هافلپاف در تاریخ ۱۳۹۲/۱۲/۲۲ ۱:۱۲:۲۳


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۴۴ شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲
در نهایت صبح شد.ژوزف باصدای ناگهانی و وحشتناک ساعتی که شبیه به برج ایفل بود،بیدارشد.
خیلی خسته بود.اصلا حوصله ی رفتن به وزارتخانه رانداشت.با لهجه ی غلیظ فرانسوی ناسزاهایی به فاج گفت.صورتش راشست وکراوات آبی نفتی ای را که بیل به او داده بود،روی لباس سفیدش پوشید ودر نهایت کتش راپوشید.دم در ورودی وزارتخانه ظاهر شد.روی سنگفرش ها راه رفت وداخل شد آرام گفت گیر چه مخمصه ای افتادم ها.چند بار به مامی گفتم من شغلی رو دوست دارم که ماجراجویانه باشه.صدایی از پشت سرش گفت :کارمند وزارتخانه بودن زیاد هم بد نیست.
-اوه بیل!ولی به نظر من کارآگاه بودن خیلی بهتر است.ا ...راستی سلام.
-سلام.
-سلام آقایون.(این صدای آمبریج بود)بیل و ژوزف هر دو باهم گفتند:سلام.
-ژوزف،دیروز گزارشی برامون رسید که بعضی از مشنگ آزار ها دوباره توالت ها را دستکاری کرده اند،متاسفانه کارآگاهی که قرار بود به این موضوع رسیدگی کنه بیمار شده،از اونجایی که تو کارمند بسیار لایقی هستی،من تورو برای این کار انتخاب کردم!
-من؟من که کارآگاه نیستم.آمبریج بالبخند موذیانه ای گفت:اما این کار هیجان داره!
***
چند ساعت از رفتن ژوزف گذشته بود وبیل پیر اما سرحال مشغول مرتب کردن پرونده ها بود،که ناگهان
ژوزف با لباسی کثیف وهمراه با بویی نامطبوع آمد.بیل با تعجب به او نگریست.
ژوزف در حالی که تا لوزالمعده اش نیز معلوم بود فریاد زد :از کارآگاهی متنفرم...

تأیید شد.


ویرایش شده توسط هلگا هافلپاف در تاریخ ۱۳۹۲/۱۲/۱۷ ۲۱:۳۴:۰۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.