نقل قول:
یه روز وقت دارین استراحت کنین تا بعدش بریم سراغ خان پنج!
شب:ولدمورت و مرگخواران:
دامبلدور و محفلی ها:
قربانی ها :
مرلین فلامل:
صبحمرلین فلامل: خب! حالا میریم سر خان پنجم!
آلبوس دامبلدور مطیعانه ایستاده بود و ولدمورت هنوز در خواب ناز بود.
دامبلدور: آقا اجازه؟ تام اینا هنوز خوابن.
- خب بیدارش کن!
- آقا اجازه؟ نمیخوایم. بیدارش کنیم بازم میبره از ما. خان پنجمو بگین من خودم تنهایی برم دنبالش برنده شم.
-
میگم بیدارش کن!! و آلبوس دامبلدور، پس از صاعقه ای که همراه با فریاد مرلین فلامل در فضا طنین انداخت، به این نتیجه رسید که لرد را از خواب بیدار کند. پس با احتیاط به او نزدیک شد و با نوک ریشش دماغ لرد را قلقلک داد.
- تامی بابا؟ پاشو پاشو کوچولو، از پنجره نیگا کن. با چشای قشنگت، منظره رو نیگا کن..
لرد که با شنیدن صدای دامبلدور به یاد روزهای لعنتی مدرسه اش و برنامه های آبکی ساعت هفت صبحی تلویزیون و صبحانه ی چایی شیرین و نون پنیری که از گلویش پایین نمیرفت افتاده بود، با عجله انگشتش را از دهان بیرون کشید و به فرض اینکه از سرویس مدرسه جا مانده از خواب پرید.
- کیه!؟ چیه!؟ ساعت چنده؟!
صدای صاحب مقبره بار دیگر طنین افکند:
- خب، خان پنجم اینه : هر کی زودتر چت باکسو درست کرد! بدو بدو!
دامبلدور و لرد :
- امم..آها، ظاهرا درست شده..خب..امم
..ای بابا کاش دیشب بیدار میموندم فکر میکردم یکم. یه ذره ول بچرخین تا من یه چیزی پیدا کنم
چند ساعت بعد:
ولدمورت و دامبلدور بعد از کمی چرخیدن در جنگل ممنوعه برگشتند، ولدمورت با دهانی خیس از خون نقره ای تکشاخ و دامبلدور با بغلی پر از گل .
- خب، خان پنجم اینه که باید تو بلیت های مدیران نفوذ کنید و 3 تا از خنده دارترین بلیت هایی رو که طی ماه گذشته بهشون رسیده واسم بیارین. هر کی زودتر و باحال تر اورد خفن تره!
دامبلدور منوی مدیریتش را نوازش و نیشخندی شیطانی روانه ی لرد کرد که با سر و صورت چرب و خواب الود، هنوز نمیدانست در چه مخمصه ای افتاده.