هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




آکادمی هنر لندن
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳
#31
بسم الله الرحمن الرحیم


همونطور که میبینی این یه تاپیک جدید،با قوانین و مقررات؛و صد البته روش کار جدیده.اگه میخوای راجع بهش بدونی بند های زیر رو بخون:

1-ما در اینجا مسابقات ماهانه داریم.چجوری؟اینجوری:

*در هر ماه،چند نفر برای سرگروه شدن(خواننده)اعلام آمادگی میکنن و انتخاب می شن.

*سرگروه ها یا خواننده ها،برای خودشون باند انتخاب می کنن.هر باند که میتونه شامل نوازنده،هم خوان و... باشه،3 نفر هست که +خود خواننده،گروه4 نفره ای رو تشکیل میدن.

*نوبت مسابقات به قید قرعه ست.اگر قرعه به نام گروه1 افتاد،اون گروه در ساعت و روز مشخصی(شبیه مسابقات کوییدیج)رول های تکی میزنن.

*در پایان هر ماهه،داور هایی که مثل مسابقات کوییدیچ داوری میکنن،به هر گروه امتیازاتی می دن که با توجه به اونا،برنده هر ماه مشخص می شه.

لیست سرگروه های این ماه متعاقبا اعلام خواهد شد.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۸ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳
#32
بسم مورگانا ی کبیر

تیتراژ: دوب دوب شیــــــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــش..
دوب دوب شیــــــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــش..
دوب دوب شیــــــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــ ــــش..دوب دوب شیـــــــــــش..

-خانم پاتر آماده اید؟

جینورا برای بار هزارم صدایش را صاف کرد:

-آماده م،نارسیسا!

نارسیسا مالفوی،کارگردان برنامه دستی به موهای بلوندش کشید و گفت:

-صدا؟

-چک شد!

-نور؟

-چک شد!

-دوربین؟

-چک شد!

-آماده؟حرکت!

جینورا ویزلی باز هم صدایش را صاف کرد.این اولین بار بود که در برنامه اش،اجرای سیاسی داشت و به گفته ی هری،خود پیشرفت بزرگی بود!

-بسم مورگانای کبیر.جادوگران و ساحره های گرامی،سلام!به برنامه خودتون،خوش اومدید.ممنون که ما رو نظاره می کنید!پیش از هر کاری،به رسم همیشه قسمتی از برنامه ی گذشته رو نگاه می کنیم:


فلش بک







اوه!ببینید کی اینجاست!سلام لی لی!سلام سوروس!قطعا متوجه حضور هم شدید،نه؟!
لیلی تکان شدیدی به سرش داد.چنان که میخواست افکاری را از سرش بیرون براند.
-تو چیزی نمیخوای بگی،لیلی؟
-من فقط هیجان زدم،جینورا!این همه اتفاقات توی یک روز برای من زیاده!دیدن تو و هری و صد البته بچه هاتون...باورم نمیشه نوه دار شدم...یا عروس من،دختر مالی و آرتوره!هیجان زدم


-جینورا ازت میخوام بهم اجازه بدی که شروع کننده باشم:دوشیزه اوانز،شما به سوروس اسنیپ بیشتر علاقه دارید یا جیمز پاتر؟!
-ریتا!
-جینی!این عنوان خوبی برای خبر خواهد بود!
صدای سرد لی لی در استودیو پیچید:
-اسنیپ!!

چرا جیمز؟!چرا با جیمز ازدواج کردید با این که اسنیپ رو دوست داشتید؟!
-ریتا!
-جینی!
-فکر نمیکنم مسائل خصوصی به تو مربوط باشه!
-فکر میکردم میدونی که ریز بین بودن اصل روزنامه نگاریه!
اینبار اسنیپ فریاد کشید:
-بسه!با هر سه نفرتونم!این نمایش مسخره رو تموم کنید!ما با یه عشق قدیمیِ شکست خورده کنار اومدم!
و زیر لب زمزمه کرد:
-طاقت دوباره شکستن رو ندارم!این بار خرد میشم.می فهمید؟!
پایان فلش بک





جینورا با لبخند به لنز دوربین نگاه می کرد:

-خب،همانطور که میدونید این دوره انتخابات وزیر سحر جادو،حواشی زیادی داشته که در بر گرفتن تمامی اون حواشی،برای برنامه های تلویزیونی و رادیویی کار بسیار سختی بود.ما تصمیم گرفتیم برای شروع،با یکی از این چهار نامزد پر حاشیه،دیدار و گفتگو داشته باشیم.و اون نامزد،کسی نیست جز..

سیریوس بلک!

سیریوس بلک،در حالی که کت خاکی رنگشو صاف می کرد،به جینورا ویزلی نزدیک شد.جینورا هیجان زده بود:

-سلام،سیریوس!

صدای بم و خوش آهنگ سیریوس،در سالن پیچید:

-سلام جینی!خوشحالم که می بینمت!

-منم همینطور!فکر می کردم با وجود این همه مشغله ی انتخاباتی،دیگه ما رو فراموش کرده باشی!

چهره ی سیریوس متعجب شد:

-من دو شب پیش اونجا بودم!منظورت اینه که من باید هر روز به شما سر بزنم تا مطمئن بشید به یادتونم؟یادت که نرفته،هری پسر خونده ی منه!

جینورا شرمزده بحث را تغییر داد:

-خب،وقت برای این حرفها زیاده.و تو اینجایی تا به سوالات ما و بینندگان جواب بدی!

لبخند سنگینی بر لب های سیریوس نشست.

-من آماده ی پاسخ گوییم!

جینورا که هیجان زده به نظر می رسید در صندلی راحتی خود جا به جا شد و گفت:

-بذار شروع کنیم از سوال خود من!

سیریوس به شوخی گفت:

-وقتی یه مجری زیبا و خوش زبون،که بر حسب اتفاق عروس خونده ی منم میشه(!)میخواد راجع به شیوه کارم ازم سوال بپرسه،بهتره حواسمو حسابی جمع کنم!

جینورا خنده ی شیطنت آمیزی کرد:

-سوال من خیلی ساده س!چرا سیریوس؟چرا میخوای وزیر بشی؟چی در خودت دیدی که اومدی و کاندید شدی؟

سیریوس پس از چند دقیقه سکوت با اخم کمرنگی که خبر از تفکر عمیقش میداد،پاسخ داد:
- در واقع باید اینطور گفت که بقیه کاندیدا ها چی در خودشون دیدن؟ چون تا الان هم هیچ کدوم برنامه ای که برای فعال کردن وزارتخونه باشه ارائه ندادن. من و جناب دامبلدور ساعت ها بحث و بررسی کردیم. و به یک برنامه حساب شده رسیدیم که همون طور که در مناظره اخیر گفتم، فعلا به دلیل برخی مسائل پشت پرده، برنامه خودم رو اعلام نکردم.

-عالیه!من که به جوابم رسیدم.و الآن زمان اون رسیده که به سوال عجیب آقای تی.آر پاسخ بدی که می پرسه اگر شما به وقام وزارت برسید،تمام کابینه شما از شخصیت های سپید خواهد بود؟

پس از چند ثانیه سکوت،سیریوس با تسلط شروع به صحبت کرد:
- اینکه بگم تمام کابینه شخصیت های سپید خواهند بود، خیر اینطور نیست. البته هنوز مشخص هم نیست. هر کسی میتونه جزو کابینه ما باشه به شرطی که شایستگی خودش رو نشون بده. ترکیبی از نیروی جوان و تجربه، بهترین ترکیب خواهد بود.

جینورا که با لبخندی پر هیجان به سیریوس خیره مانده بود گفت:
-امیدوارم که آقای تی.آر پاسخشون رو دریافت کرده باشن.این بار،سوال دوشیزه اف،ال رو جواب بدید که پرسیدند در دولت شما از ساحره ها چه استفاده هایی می شه؟

سیریوس با لبخند گیجی به جینورا نگاه کرد:

-مگه تفاوتی هم وجود داره؟

-میشه بیشتر توضیح بدی؟

لبخند سیریوس دیگر گیج نبود:

- من استفاده ابزاری از ساحران و حوریان رو کاملا محکوم می کنم. ساحران نیز باید مثل بقیه جادوگران آزادی داشته باشن. بعضیا اومدن گفتن که ما از صندلی هم استفاده می کنیم و اینم یه استفاده ابزاریه! ایشون مفهوم استفاده ابزاری رو متوجه نشدن. من هم قصد ندارم که الان توضیحی بدم. بهتر است همون نامزدی که این بحث رو ایجاد کرده بیاد و جواب این مردم رو بده.

جینورا خندید:

-جایی برای حرف زدن من میمونه؟

سیریوس با متانت پاسخ داد:

-معلومه جینی.هیچکدوم ما بی عیب نیستیم.

جینورا دستانش را با حالت نمایشی بالا برد:

-من تسلیم!خب،سه تا سوال دیگه بیشتر نمونده.آماده ای دیگه؟

-من همیشه برای پاسخگویی آماده م!

-خیلی خوبه!خانم م.ت پرسیدند که چه تضمینی وجود داره شما به تعهداتون وفادار باشید؟

صورت سیریوس حالتی جدی گرفت و با لحن محکمی پاسخ داد:

- کسانی که من رو میشناسن می دونن که یا کاری رو شروع نمی کنم، یا اگر شروع کردم، تا آخرش هستم. مشکلات همیشه هست. حتی ممکنه کار های ما و برنامه هایی که داریم یک مقدار با سرعت کم پیش بره اما در نهایت به سرانجام خواهد رسید. البته متوجه منظور این خانوم از تعهد نمی شم. اگر تعهد قراره زبانی باشه، اینکه کاری نداره. خیلی راحت یه نفر میتونه تعهد بده و بعد بزنه زیرش.
من به خودم مطمئن هستم. و کسانی هم که روی من شناخت دارن، به من اعتماد دارن. اونهایی هم که نمیشناسن، می تونن فعالیت های مارو در دفتر فرماندهی مشاهده کنن که با جدیت کارمون رو پیش می بردیم.

جینورا با تردید به سیریوس نگاه می کرد:

-حقیقتش کمی ترسیدم! سیریوس با صلابت..اوه..خیلی جدی شده بودی!

-تا این حد؟

جینی با لبخند ماتی رو به سیریوس گفت:

-و بیشتر از این! بگذریم... نظرت راجع به جبهه های سیاه و سفید چیه؟چطور میخوای بین اونها صلح برقرار کنی؟این سوال رو آقای ای.تی پرسیدند!

چشمان سیریوس درخشید:

- اینکه من از گروه محفل ققنوس هستم و سالهاست که در این جبهه فعالیت می کنم شکی نیست. اما این گروه ها، رهبرانی دارن که در صورت نیاز باید با اینها گفت و گو کرد.
و اینکه گفتن صلح... این هم باز در حیطه وزیر نیست. اما در دولت من هر کس که بخواهد آسایش و امنیت مردم رو صلب بکند، محاکمه خواهد شد.

-مثل همیشه فوق العاده!و آخرین سوال رو هم بپرسم که از سوی عوامل این برنامه ست.ما میدونیم در این مدت تهمت های زیادی به تو زده شده.از عشق به مادر هری گرفته تا اقدام به شکار تک شاخ.میخوای راجع به قسمتی از اونها صحبت کنی تا مردم ،از سردرگمی در بیان؟ در حقیقت ما گیج شدیم!

سیریوس آب دهانش را قورت داد.دستی به موهای فرش کشید و با اخم کمرنگی که تلاش برای به خاطر آوردن را نشان می داد،به گوشه ای از سالن خیره شد. پس از چند لحظه سکوت سر بلند کرد:
- اینها همه تخریب چهره است. سوال اینه که چرا میخوان چهره من رو خراب کنن؟
ما از اول هم صادقانه اومدیم جلو، اما این افراد خودشون انگار یک سری مشکلاتی دارن که میخوان چهره من رو خراب کنن و نگذارن که من با انتخاب شدن به عنوان وزیر، عدالت رو اجرا کنم.
حتی بار ها به صورت مخفیانه تهدید شدم از سوی برخی و گفتن یا خواسته های مارو قبول میکنی یا میایم ستادتو آتیش می زنیم، بیانیه علیهت می دیم، افشا گری می کنیم و از این جور حرف ها که تا الان جواب همه رو در ستاد دادیم و دیگه بازگو کردنش اضافه گوییه.

جینورا با هیجان رو به سیریوس کرد:
-شگفتی آوره!واقعا همچین تهمت هایی رو به تو زدند؟اوه..مرلی..نه..مورگانا!

-درسته جینی!من تمام این حرف ها رو شنیدم!

جینورا به خود مسلط شد و متین پرسید:

- و حرف آخر سیریوس بلک؟

سیریوس یقه ی کتش را صاف کرد.لبخند محسوسی زد و شروع به صحبت کرد:

- صحبتی نیست. البته من برنامه دیگه هم دعوت دارم و باید اونجا هم حضور پیدا کنم.
برای همه آرزوی سلامتی می کنم. و ممنونم که منو دعوت کردین. امیدوارم که انتخابات سالمی داشته باشیم.

در کمال تعجب،صدای نارسیسا که تنگی زمان را اعلام می کرد در استودیو پیچید:

-جینی سریع تر!برنامه های بعدی اماده پخش در ساعت معین هستند!

جینورا با لبخندی رو به نارسیسا،از سیریوس تشکر کرد:

-بسیار خب نارسیسا!کاندیدای عزیز، سیریوس بلک! از شما ممنونیم که در این برنامه حاضر شدید و به ابهامات ما پاسخ دادید! از بینندگان عزیز هم کمال تشکر رو داریم که تا اینجای برنامه با ما همراه بودند.با آرزوی خوشی روز افزون، شما رو به مورگانا می سپارم!


تیتراژ پایاینی:

دوب دوب شیــــــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــش..
دوب دوب شیــــــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــش..
دوب دوب شیــــــــــــــــــش..دوب دوب شیـــــــــــ ــــش..دوب دوب شیـــــــــــش..




قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مرلین کبیر +18
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳
#33
توی این ستاد تماما داره از ساحره ها استفاده ابزاری میشه!نمونه ش هم همین اخرین پست(رودولف لسترنج)اعتراض داریم!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: نوزده سال بعد
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۳
#34
همان لحظه،هاگوارتز


اورسولا با دیدن فلورانسو لبخندی زد.قدم هایش را کمی تند کرد:

-سلام فلو!

فلورانسو سعی در لبخند زدن داشت:

-اِ..سلام..اورسولا!راستی..دوستت کارت داشتا..چیز..

اورسولا به صورت فلورانسو دقیق شد:

-چیزی شده فلو؟

فلورانسو نفس راحتی کشید:

-میشه بری؟

اورسولا با تعجب نگاهش کرد:

-برم؟چرا؟

نگاه کلافه ی فلورانسو را که دید،حرفش را تصحیح کرد:

-البته اگه بخوای میرم..البته..البته!

سپس فلورانسو ی کلافه و ویکتوریا ی گیج را تنها گذاشت.ویکتوریا از بهت بیرون آمد:

-خب،نگفتی که کی هستی؟باید اسلایترینی باشی!

این جمله را طعنه دار بیان کرده بود.
فلورانسو به سرعت پاسخ داد:

-اسم من مهم نیست.مهم اینه که..خب..

معذب به اطراف نگاه کرد:

-میشه بریم یه جای دیگه؟

ویکتوریا کلافه سر تکان داد:

-فکر کردی من وقت زیاد دارم که برای یه اسل..

-من میدونم جیمز کجاست!

دهان ویکتوریا که برای تلفظ حرف "ا"باز شده بود،در همان حالت باقی ماند.

-چی؟

فلورانسو کلافه نگاهش کرد:

-با من میای؟

ویکتوریا با بهت به فلورانسو خیره شده بود.در نهایت به سختی سرش را تکان داد و مانند بره ای مطیع و رام به دنبال فلورانسو،وارد یکی از کلاس های خالی شد.

-تو گفتی..

-آره!خب..در واقع..هم میدونم جیمز کجاست و ه..

-کجاست؟جنگل ممنوعه؛درسته؟

فلورانسو متاسف نگاهش کرد:

-نه..اون توی اتاق ضروریاته..و در واقع..این کار هم گروهیام..

با شرمندگی سرش را پایین انداخت:

-کار اونا بوده.منم اتفاقی شنیدم اما مسئله مهم تری هم هست.خب..این..از پیش برنامه ریزی شده بوده و..درواقع..همه چیز به اون سادگی که به نظر میاد نیست..خب..تدی و .. پدر و مادرش..در خطرن!

سرش را با احتیاط بالا آورد تا تاثیر سخنانش بر ویکتوریا را ببیند.ویکتوریا نا باور به او زل زده بود:

-یعنی چی؟یعنی اینکه تدی..

فلورانسو نگاه عجیبی به ویکتوریا انداخت و گفت:

-این..کار بچه ها نیست..نقشه ی آدم بزرگاس..یعنی..هدف پدر تدی و..خب..عمه ی توعه!

-چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟

این واکنش ویکتوریا به سخنان فلور بود.فلور شمرده شمرده شروع به حرف زدن کرد:

-اونا..یعنی..خب..کار اوناس!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: ستاد انتخاباتی سیریوس بلک
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۳
#35
اینم لوگوی جنابعالی(به عنوان تنبیه دادم هری دوخت روش!)

بیشتر عکسارم هری گرفته!

یکسریش رو هم سایت اپلود نفرمود لینک میدهیم!

1

2

3

پیوست:



jpg  in.JPG (19.01 KB)
36257_5443bba772943.jpg 199X383 px


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: ستاد انتخاباتی سیوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۱۶:۲۹ یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۳
#36
این ارثیه توی دامبدورا؟مث البوس؟گرینوالد رفت اسنیپ اومد؟زشته!اینحا فضا فرهنگیه عاخه جد من!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: ستاد انتخاباتی سیریوس بلک
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳
#37
اّلـــــــــــــــــــااااااف کردی مـــــــــــارا!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳
#38
میدونی مادام از نظر من این یه هنجار شکنی بود اگر همه به گریفیندور میرفتن که میشد هری پاتر دوم تا اینجاش هم به شدت شبیه هری پاتر شده!به خاطر همین می خوایم ببینیم که افراد مختلف با ذات های خوب،در اسلایترینی که بیشتریا ذات پلیدی دارند چگونه عملخواهند کرد!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مرلین کبیر +18
پیام زده شده در: ۰:۳۴ جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۳
#39
هاگرید عزیز شما که فکر نمیکنی حوری ها از جنس خودت باشن؟در هر صورت همه جواب دادید اما من جوابمو از مرلین میخوام.که گذاشته رفته!من میگم حوری چه تصویری تو ذهن شم میاد؟یه غول پشم و پیلی یا یه چیزی تو مایه های پریزاد؟


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳
#40
صدای جینی ویزلی باز هم چرت مورفین را پاره کرد:

-السلام علیک ملت مرگخور!

مرلین با خشم اژدها،جینی را نگاه کرد:

-باز یکی دیگه پیدا شد!

-سوال داشتم خو!

مرلین با لبخند کجی گفت:

-بپرس فرزند!

-چرا شما اعتلاف ندارید؟

ملت مرگخور همه با فرمت به جینی خیره شدند.مورگانا پرسید:

-چی چی نمیکنیم؟

-اعتلاف!(ائتلاف)

وقتی چهره ی صاعقه زده ی مرگخوران را دید،ادامه داد:

-مثلا..ما محفلی ها..همه با هم جمع شدیم و سیریوس رو انتخاب کردیم.شما چرا این کارو نمی کنید؟چرا تقسیم بندی بلد نیستید؟چرا روحیه کار جمعی ندارید؟

مورفین نگاه عاقل اندر عاقل تری به جینی انداخت:

-تو وسط سوژه چیکار می کنی؟

-اِم..چیزه..خب..همینجوری اومدم دیگه!

مورگانا که اوضاع را برای سخنرانی مناسب دیده بود فریاد زد:

-راست میگه!اصن چرا ما روحیه ورزشکاری نداریم؟چرا؟ما داریم به کجا میریم؟تبعیض تا کی؟نابرابری حقوق زن و مرد تا کی؟ساحره ستیزی تا کی؟تاکی سپر مدافع هایمان آهنگ های اجنبی داشته باشد؟تا کی آب را گل کنیم؟تا کی در خیابان ها آشغال بریزیم؟تاکی پا برهنه وسط سوژه ملت بدویم؟

ملت مرگخور همچنان با فرمت ،جینی را مینگریستندیدندی!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.