تعدادی اخ و اوخ شنیده شد و چندین نفر روی زمین افتادند و جمعیت کم شد. حالا همه را میتوانستی بشناسی!
- رودولف ؟
-مامان بزرگ؟
-دخترم
-مامان .
-ارسینوس !مرتیکه ی دزد خرابکار پولمو پس بده.!
- هی ، لایت تو کی مرگ خوار شدی؟
- اسب ، تو این جا چیکار می کنی؟
- عمو ؟خودتی؟
- وایسا ، ببینم جیگر ، پول منو بالا می کشی.؟
- به خدا اخر ماه پس می دم.
-یا مرلین!تو این جا چی کار می کنی؟
-البوس ؟
- این جا چه خبره؟
لرد چشم غره ای به مرگخواران ، سپس به ان هایی که با هم راز و نیاز می کردند یا یک دیگر را در اغوش گرفته و ارسینوس و محفلی ای که دنبال هم کرده بودند رفت ،
-گفتم نابودشان کنید ، تاپاله های احمق . :
-ارباب معجون مرگخوار تاپاله کن بدم؟
-ساکت باش هکتور.
مرگخواران و محفلی ها از یکدیگر جدا شدند اب دهانشان را مزه مزه کردند و از نگاه به لرد که کارد می زدی خونش در نمی امد پرهیز کردند.
- اهم ... ارباب .
-چیه ؟
-ارباب ، می شه ببخشینم؟
-نه رودولف ... اخه اینم مرگخواره نصیب ما شد ؟ زودباشین خودتون رو جمع و جور کنین ببینم.
- تام ، داشتن به یکدیگر عشق می ورزیدند مگر چه شد؟.
فرزندم انقدر حرص نخور . تو انقدر حرص می خوری چرا لاغر نمی شی؟
-ما ؟ چه طور جرعت می کنی ؟ به ما ، مخوف ترین و سیاه ترین لرد جهان ،بگی چاق ؟
مرگخواران که تحمل دیدن بغض لرد را نداشتند ، خشتک دریده و راهی کوی و بیابان شدند .
و لرد موند و نجینی و اب حو... ببخشید یعنی محفلی هاش.
ویرایش شده توسط پنهلوپه کلیرواتر در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۹ ۱۸:۲۱:۲۲