هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۹
سوالات تشریحی :

1-کاربرد ورد سکتیاموس را بنویسید.
این یک ورد جادوی سفید است و بدون اینکه به طرف مقابل اسیب برسونه از فرد دفاع می کنه!
2-جادوی سفید چگونه جادویی است ؟!
مخالف جادوی سیاه هست یعنی از آدم دفاع می کنه و به طرف مقابل آسیب نمی رسونه!

3-ورد ولدابوسو چه فایده ای دارد؟

باعث خنثی کردن ورد آواداکداورا میشه!
4-کاربرد ورد لردوشیو را بنویسید.
یکی از خویس ترین ورد های سیاه هست و به هر کس که برخورد کنه باعث منفجر شدن آن فرد می شه آن هم به صورت کاملا عجیب!
5-ورد دامبل لوسو علاوه بر خنثی کردن ورد،چه کاری انجام میدهد ؟!
باعث میشه علاوه بر خنثی کردن ورد های معمولی شخصی که به شما وردی میفرسته پرتاب شه.

جای خالی:

6-به مجموعه جادو یا ورد هایی که شخص بدون اینکه حریف آسیب ببینه،از خودش دفاع میکنه جادوی سفید میگویند.

7-ورد ولدابوسو باعث خنثی کردن ورد آواداکداورا میشود.


8-وردی که باعث منفجر شدن شخص میشود و بسیار خطرناک است لردوشیو نام دارد.



9-اولین درس کتاب * دفاع بهتر از حمله است * (جادو های سفید) بود.


10-سازنده ورد لردشیو میتواند ولدمورت باشد.

سوالات تستی :

11-نام کتابی که این ترم درس داده شد چه بود؟

1-دفاع سرد
2-جنگ با سیاهان
3-جادوهای سفید
4-دفاع بهتر از حمله است

12-وردی که رز در جلسه اول به طرف ویکتور فرستاد چه بود؟

1-آواداکداورا !
2-کروشیو!
3-اکسپریال موس!
4-هیچ کدام

13-کاربرد دامبل لوسو کدام یک نمیتواند باشد؟

1-پرتاب کردن
2-دفاع کردن
3-خنثی کردن ورد های معمولی
4-جلوگیری از آواداکداورا

14-در کلاس ورد لردوشیو که توسط ویکتور فرستاده شده،چه کسی را منفجر کرد ؟!


1-آنتونین دالاهوف
2-رز ویزلی
3-کینگزلی شکلبوت
4-هیچ کدام

15-کدام میتواند کاربرد لردوشیو باشد ؟!

1-پرتاب کردن
2-منفجر کردن
3-جلوگیری از آواداکداورا
4-دفاع کردن

16-کدام ورد جزو وردهای سفید است ؟

1-لردوشیو
2-آواداکداورا
3-دامبل لوسو
4-هیچ کدام

17-سکتیاموس باعث کدام میشود ؟

1-پرتاب شدن
2-منفجر شدن
3-فقط دفاع کردن
4-هیچ کدام

18-تنها کسی که در جلسه اول کلاس داوطلب شد،برای اجرای ورد برویش که بود؟

1-آنتونین دالاهوف
2-کینگزلی شکلبوت
3-رز ویزلی
4-کسی داوطلب نشد.

19-کدام طلسم میتواند منوی مدیریت را با اجازه ارباب البته،به آتش بکشاند ؟

1-دامبل لوسو
2-لردوشیو
3-هر طلمسی میتواند
4-هیچ طلمسی قادر به انجام این نیست

20-لردوشیو جزو کدام یک از مجموعه ورد های زیر است؟!


1-ورد های سیاه
2-ورد های سفید
3-جزو هیچ مجموعه وردی نیست
4-در گزینه ها موجود نیست


تصویر کوچک شده


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ سه شنبه ۳ اسفند ۱۳۸۹


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۹
سیلام

لطفا این را بنقد.

ممنون



Re: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۸:۱۱ دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۹
مرگخواران:

ولدمورت نامرئی شده بود و دیگر نمی توانست به حالت اولیه برگردد.

سکوت حکمفرما بود.

ولدمورت در غصه بود و قیافه نچندان خوش تیپ را طلب می کرد اما زمانی که کمی فکرش کار کرد فهمید که او می تواند از این موقعیتش استفاده کند تا به اهدافش برسد...

-گوش کنید مرگخواران من ... این فرصت خوبیست من می توانم تمام شما را نیز مثل خودم نامرئی کنم و اینطوری می تونیم بدون دیده شدن هر کاری خواستیم بکنیم.

-من نمی خوام تا آخر عمر نامرئی بشم.

-کروشیو .. آنتونین ... کی بتو گفت صحبت کنی ... من ازتون نظر نخواستم، این یه دستوره.

تمام مرگخواران در دریای ترس خود شنا می کردند. اما مجبور بودند قبول کنند و تا آخر عمر نامرئی شوند.

ولدمورت بر سر میز نشست و شروع به خوردن شام کرد.

مرگخواران به قاشقی نگاه می کردند که بدون هیچ نیرویی بر می خواست و بعد پیمودن ارتفاعی معین خالی می شد و بار دیگر به راه می افتاد....

ولدمورت دهنش را پاک کرد (البته این را کسی ندید) و رو به مرگخواران کرد و گفت: فردا صبح کارمونو شروع می کنیم.

و به طرف تخت خوابش رفت. مروگخواران متوجه حرکت او نشدند و مطوئن نبودند که او رفته اما با بی اعطنایی شرو به حرف زدن کردند.

آنتونین به بالای صندلی رفت و گفت: ای دوستان آیا دوست دارید تا آخر عمر نامرئی شوید؟

مرگخواران با چهره ای که ترسان گفتند: نه....

-پس بیایید از این مهلکه خودمون رو نجات بدیم.

-چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-من می گم همین الان فرار کنیم و ولدمورت رو تنها بزاریم.....هان چطوره؟

ایوان جلوتر آمد و گفت: ولی من می گم هممون نامرئی بشیم و به محفل حمله کنیم و بعد دامبلدور رو مجبور کنیم تا ما رو به حالت اولیه برگردونه....

-آفرین.....

همه مرگخواران به طرف صندلی ولدمورت چرخیدند. این صدای ولدمورت بود. او هنوز نرفته بود و جلسه مرگخواران رو مشاهده می کرد.

-بله...همونطور که ایوان گفت عمل می کنیم... ایوان یاد بیانداز برات یه ساندویچ بخرم ... و تو آنتونین ... امشب پیش من می خوای


ویرایش شده توسط گودریک گریفیندور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۲ ۱۸:۴۱:۲۶
ویرایش شده توسط گودریک گریفیندور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۲ ۱۸:۴۲:۵۶

تصویر کوچک شده


Re: كلبه سپيد (ماجراهاي دامبلدور و خانواده)
پیام زده شده در: ۹:۳۱ دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۹
-آه....

این صدای جیمز بود که از ته ته ته قلبش خارج شد.

او می دانست این ماجرا تموم شدنی نیست و همین فردا تمام محفلی ها تعدادشون انگشت شمار () هستش هم به سمت ولدمورت می رن و بعد دامبلدور یه کار دیگه می کنه و وضع رو برمی گردونه.

-آه....

او در این فکر بود که یک کاری بکند تا این بازی مسخره تمام شود. او می خواست باز هم همه چی به جای خود برگردد.

آه....

ویرایش نویسنده: بسه جیغول چقدر آه آه می کنی

جیمز بالاخره تصمیم خود را گرفت. از صندلی بلند شد. یک دور بازیگرانه زد (که اگر یک کارگردان اینجا بود او به بازیگری انتخاب می کرد) و موبایل خود را به یک طرف پرت و صدای شکستنش را شنید اما ندانست که چرا موبایلش را پرت کرده...درسته بازم جو

به طرف وسط اتاق حرکت کرد و سرش را تکان داد تا موهایش یه تکانی بخورند و بعد به طرف بالا پرش کرد و چوبش را تکان داد و زمین افتاد.

کلماتی در هوا ظاهر شدند.

پایان


تصویر کوچک شده


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
سیلام

لطفا این را بنقدین.

ممنون


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۴ ۱۵:۰۵:۱۶


Re: كلبه سپيد (ماجراهاي دامبلدور و خانواده)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
جیمز بدون هیچ توجهی به عصبانیت ولدمورت ادامه داد: آیا قبول می کنید آقای ولدمورت؟

ولدمورت در عصبانیت غوطه ور شده بود و انگار تمام خونش در صورتش جم شده بود و رنگ صورت او را به رنگ قرمز بدل کرده بود.

جیمز:

ولدمورت بالاخره لب به سخن گشود و گفت: باشه جیغول!

جیمز دستش را جلو برد تا ولدمورت دست بدهد اما لرد بدون توجه کردن به این موضوع گفت: خب بچه جون حالا باید چی کار کنیم؟

-خب ما میریم محفل و با آلبوس یه قرارداد امضا می کنیم و طبق اون قرارداد هیچ یک از طرف حق نخواهند داشت افراد گروه مخالف رو به طرف خودشون بکشن...قبوله؟

ولدمورت مکثی کرد و به راه افتاد و جیمز فهمید که ولدمورت موافقت کرده و به دنبال او به راه افتاد.

گریمولد

آلبوس در حال که ریش هایش را نوازش می کرد به افراد مقابل می گفت: تعظیم کنید...تعظیم کنید...هرکس خوب تعظیم نکنه به عضویت محفل در نمی آد!

جیمز و ولدمورت با دیدن این صحنه در پوست خود قایم می شدند. ()

جیمز کمی جلوتر رفت و با صدای بلند گفت: بس کن دیوونه این چه مسخره بازیه راه انداختی



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۷ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۹

درباره ی نحوه ی رام شدن سبک بال و اینکه توسط چه کسی رام شد ، حداقل شش خط توضیح دهید . (۱۸ امتیاز )


روزی روزگاری گودریک گریفندور () خانه ای ویلایی در نزدیکی های دریای خزر اجاره کرده بود و قصد داشت یک هفته ای در آنجا بماند.

بعد از اسباب کشی او به قصد گردش در حیاط بزرگ قدم به حیاط گذاشت و از هوای خوب لذت می برد.

همین طور که در حال گردش بود متوجه صدا های عجیبی شد و چون آدم شجاعی بود () به دنبال صدا رفت و متوجه حیوانی عظیم جثه شد.

حیوان به طرف او حمله ور شد و با یک حرکت او را نقش بر زمین کرد اما ناگهان به جای خوردن او را نوازش کرد.

آن حیوان با عطر گودریک رام شد.

از سرعت سبک بال در چه جاها و در چه کارهایی استفاده میشود؟ (چهار مورد نام ببرید . ۱۲ امتیاز )

1-دستگیری مجرمان
2-فرار از دست کاراگاهان
3-وسیله تفریح گودریک گریفندور
4-وسیله تفریح اعضای خانواده گودریک گریفندور



Re: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۹
مرگخواران با سرعت به طرف برج غربی حرکت می کردند و پشت سر آنها آلبوس داشت وارد سراسری می شد و امید داشت مرگخواران رو پیدا کنه.

ولدمورت در را باز کرد.

داخل برج بسیار ساکت بود. اتاق مدیر همیشه مرتب و بی سر و صدا بود اما این بار چشم انداز زیبای خود را از دست داده بود.

ولدمورت به سرعت داخل شد و به طرف شمشیر گودریک گریفندور رفت. دستش را دراز کرد تا آن را بردارد اما ناگهان یک فوت به عقب پرت شد.

ذرا درشت به وجود آمدند. نوری بسیار آزار دهنده به وجود آمد.

چند ثانیه بد مردی قد بلند و چهار شانه و ریش های دراز قهوه ای با کلاهی بر سرش در اتاق ظاهر شد.

ولدمورت در حالی که چشمانش از حقه در می آمد گفت: گودریک؟

در همین لحظه دامبلدور هم وارد شد اما قبل از این که طلسمی به طرف ولدمورت بفرستد متوجه حضور گودریک شد.



Re: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
دامبلدور در فکر فرو رفته بود. ناگهان لب به سخن گشود و گفت: به همه ی دانش آموزان بگید بیان و برای خاموش کردن آتیش کمک کنن و من و تمام معلم ها به دنبال مجرم می گردیم.

--------------

نیم ساعت بعد هزاران دانش آموز چوب هایشان را به طرف جنگل گرفته بودند و از هر چوب اندازه نیم لیتر آب در روز بیرون می آمد.

آلبوس و چند تن از معلمان به سرعت در حال دویدن به اطراف بودند. آلبوس حین حرکت با چوبش آب به طرف جنگل می پاشید.


در بین مرگخواران

ولدمورت به جنگلی نگاه می کرد که دیگر تبدیل به خاکستر شده بود و نیشخند می زد و از کارش نهایت لذت را می برد اما ناگهان آنتونین آرامش او را به هم زد و گفت: ارباب آلبوس داره میاد بهتر نیست دیگه بریم؟

-نه ما هدفمون تسخیر هاگوارتز هست!

رز ویزلی در حالی که به جنگل چشم دوخته بود و اشک می ریخت گفت: اما ارباب من که فکر می کنم آتیش زدن جنگل برای امروز بسه......نه؟!

-نه بچه ... الان اونا به خاموش کردن جنگل مشغول هستند و ما می تونیم از این فرصت استفاده کنیم و هاگوارتز رو تسخیر کنیم.


ویرایش شده توسط گودریک گریفیندور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۲۵ ۲۰:۲۳:۳۴

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.