هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۴۳ دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۶
#1
نام : روبیوس هاگرید
جنس : مذکر
سن : دور بر 40
رنگ مو : سیاه
گروه : گریفیندور
ظاهر : یک فرد گنده و بسیار مهربان
علاقه : حیوانات ( هر چه ترسناک تر و خطرناک تر بیش تر )
شغل : استاد نگهداری از حیوانات جادویی و... و کلید دار هاگوارتز
توضیح :
کلید دار و نگهبان محوطه ی هاگوارتز ، او مردی است با قامت دست کم دو برابر و پهنای بدن چهار برابر افراد معمولی ، با هیکلی درشت ، موهای سیاه ژولیده دارد و ریش پرپشت و نامرتبش تقریبا تمام صورتش را پوشانده است و برخلاف ظاهرش بسیار مهربان و رئوف است ، او در سال سوم تحصیل اش در هاگوارتز به جرم نگه داری جانوران خطر ناک و وحشی از مدرسه اخراج شد .


شما قبلا عضو ایفای نقش بودید با شناسه رون ویزلی که به دلیل عدم فعالیت این شخصیت از شما گرفته شده. بنابراین شما باید دوباره در سایت ثبت نام کنید تا شخصیت هاگرید به شما داده بشه... حتما در ویرایش پستی که با شناسه جدید ارسال میکنید نوشته بشه که شناسه قبلیتون چی بوده تا اشتباه این شخصیت رو به کس دیگه ای ندم. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۶ ۱۸:۲۳:۲۹

[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: جادو رو به خاطر خودش مي خواي يا به خاطر هري ؟
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۶
#2
من کلا از جادو خوشم مییاد ولی از هری هم خوشم میاد کلا از هردو خشم میاد ولی جادو رو برای جالب بودنش ولی هری پاترو برای زیبا و جذاب بودن داستانش .


[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۶
#3
مثل همیشه کلاس معجون سازی برای جیمز ، ریموس و سیریوس خسته کننده و ملال آور بود . سیریوس در حال به هم زدن پاتیل خود بود ، لوپین به دقت مواد معجونش را اندازه گیری می کرد و جیمز هم در حالی که گلبرگ های گل بومادران معطر را جدا می کرد زیر چشمی نگاهی به لی لی(مادر هری) می کرد .
سیریوس با آرنجش ضربه ای به جیمز زد . جیمز از جا پرید
- چیه ؟
- اسنیپ بو گندو رو نگاه کن ، معجونش داره آماده میشه ، نگاه کن معجونشو چه طوری بقل کرده ؟!!


نیم ساعت بعد

-وقت تمومه یکی یکی معجوناتونو بیارین .
سریوس ، جیمز و لوپین به سمت استاد معجون سازی پیش رفتند در حالی که معجون سیریوس به جای رنگ قرمز آبی بود ، معجون جیمز بنفش و لوپین هم که تا حدودی موفق شده بود معجونش به رنگ صورتی در آمده بود ، استاد نگاهی به هر سه پاتیل انداخت و سرش را به نشانه ی تاسف تکان داد و معجون ها را برداشت و به کنار میزش گذاشت .
لوپین: اوه...اوه... بچه ها اسنیپ رو نگاه کنین ، معجونش همون رنگ قرمز رو به خودش گرفته ، واقعا که اون تو معجون سازی ...(سیریوس جمله لوپین رو قطع کرد)
- نه اون ... همون خفاش بو گندو ...

استاد معجون سازی با دیدن معجون اسنپ لبخندی زد و دستش را بر روی شانه اش گذاشت و گفت : آفرین ... فقط تو تونستی این معجونو بدون اشکال درست کنی ... آفرین ... بیست امتیاز برای اسلایترین ...
در همین هنگاه لب های خشک و سرد اسنیپ تکان خورد و گفت : اِ ..اِ ... بخشید استاد ... من میتونم معجونمو با خودم ببرم ...
- چرا نمیشه ؟ ( و بعد هم معجون اسنیپ را به او داد)
اسنیپ رو ی پاشنه ی پا چرخید و از کلاس خارج شد ...
جیمز درحالی که سرش را می خاراند گفت : چرا معجونشو با خودش برد ...
سیریوس در حالی که صورتش از عصبانیت سرخ شده بود ادای استاد معجون سازی را وقتی بیست امتیاز به اسلایترین داد را در آورد و آستین جیمز و لوپین را کشید و به طرف در خروجی کلاس برد .
- میدونم با اسنیپ و معجونش چی کار کنم !
لوپین لحظه ای ایستاد و گفت ، نه ... هر کاری که میکنی از طلسم شوم استفاده نکن ...
سیریوس پوز خندی زد و گفت : نه ...می خوام عذابش بدم ... فقط یه مقدار ...

- چی ؟ ... کروشیو ...
سیریوس حرفی نزد و به راهش ادامه داد ، پس از پا گرد دوم اسنیپ را دیدند که تنها و معجون به دست به سمت خوابگاهش می رود .
سیریوس : همین جا باشین و فقط نگاه کنین ...

سیریوس به آرامی چوب دستی اش را در آورد و پشت سر اسنیپ حرکت کرد ، لحظه ای ایستاد و با چوب دستی اش دسته ی پاتیل را نشانه گرفت و زیر لب زمزمه کرد : دیفندو !!!

دسته پاتیل از دست اسنیپ جدا شد و تمام معجون درون پاتیل بر روی زمین ریخت ...

سیریوس چشمکی به دوستانش زد و گفت : اینم طلسم شکنجه گر من ...

تأييد شد...موفق باشي...


ویرایش شده توسط سارا اوانز در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۴ ۱۵:۴۳:۳۹

[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: شما ترجمه ي کدام مترجم را مي پسنديد ؟
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۶
#4
خب ... بین ترجمه ها از نظر روانی و درست تر بودن به نظر من خانوم اسلامیه بهترین بودن ولی همون طور که جیمز هری پاتر عزیز گفتن بعضی از لسم ها رو ترجمه کرده که به نظر من بهتر بود اسامی خاص را همون طور که لاتینش گفته میشد ، ترجمه می کرد یا حتی بعضی جا ها خنده دار ترجمه میکرد مثلا به اواداکداورا می گفت اجی مجی لا ترجی علاوه بر این هم خیلی از جا های کتاب رو هم سانسور می کرد .


[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: چه کسانی به شما کمک کرده اند؟
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ یکشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۶
#5
به من مارکوس بلبی که یکی از اعضای قدیمی سایت بو د که الان دیگه فعالیت نمیکنه کمک کرد


[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: چگونه با کتاب های هری پاتر آشنا شدید؟
پیام زده شده در: ۱۳:۵۷ یکشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۶
#6
اوایل که کتاب به ایران اومده بود من کتاب های 1 و 2 و3 رو خریدم و برا ی اولین بار وقتی کتاب ها رو خوندم ازشون خوشم نیومد و تمومشون نکردم ولی وقتی فیلم یک به بازار اومد و وقتی فیلمو دیدم از فیلمش خوشم اومد و گفتم برم کتابشم بخونم و بعد کتاب 1 رو همون روزی که فیلمشو دیدم تموم کردم .


[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: ((آلبوس دامبلدور)) قوی تره یا ((لرد ولدمورت))؟!!!
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۶
#7
صد در صد دامبلدور ، حتی اگه از ولدرمورتم سوال کنی میگه دامبلدور از من قوی تره ، چون تا وقتی که دامبلدور زنده بود ولدرمورت اصلا میلی با درگیر شدن با اونو نداشت ولی می شه گفت اواخر که دامبلدور پیر شده بود قدرتاشون نصبتا برابر شده بود


[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: صحنه محبوب کتاب 7 که میخواین توی فیلم ببینین؟
پیام زده شده در: ۱۵:۰۶ شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۶
#8
به نظر من باید اوج کتاب یعنی همون جایی که جنگ اصلی بین هری و ولدرمورت هستش صحنه ی هیجان انگیز و محبوب باشه .


[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: فیلم هری پاتر و محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۶
#9
به نظر من یه حالت خشکی داشت ، مثل فیلم های قبل نبود و همون طور که دنیس گفت بیش تر صحنه ها یک حالت تاریک داشت و به نظر من فیلم چهار جذاب تر بود .


[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۴۳ شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۶
#10
چنگال/شمشیر/عینک/شیروانی/حمل/تعمیر/خشم/برملا/بازجویی/نقطه

آشپز خانه ی هاگوارتز بسیار شلوغ بود و هر یک ازجن های خانگی در حال انجام دادن کاری بودند . در این میان دابی هم مشغول حمل کردن پاتیل بزرگی پراز آب بود که با هر بار کشیدن آن مقداری از آب آن بر روی زمین می ریخت ، جن های دیگر هم مشغول شستن قاشق ها و چنگال های طلایی رنگ مدرسه بودند .
ناگهان در آشپز خانه باز شد و هری مثل تیر رها شده از کمانی داخل شد ، دابی با دیدن هری به آرامی خود را پشت پاتیل پنهان کرد چون او می دانست هری برای باز جویی از او آمده است . هری از بالای عینکش نگاهی لب ریز از خشم به دابی کرد ... دابی سرش را پاین انداخت و به نقطه ای بین پاهایش خیره شد...
هری گفت : تو جای شمشیرو بهشون نشون دادی ؟
-اِه... اِه...
-گفتم بگو تو جای شمشیرو بهشون نشون دادی و نقشمونو بر ملا کردی ؟
دابی بالا خره به حرف آمد و گفت : اِه... آخه اونا منو گرفتن و تو اتاق شیروانی زندانی کردن و گفتن اگه بهمون نگی شمشیر کجاست و هری چطوری میخواد شمشیرو تعمیر کنه می کشیمت"
و بعد هم طبق عادت خودش سرش را به پاتیل پر از آب کوبید و فریاد زد : من به هری پاتر خیانت کردم ... من به هری پاتر خیانت کردم ...

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۴ ۱۷:۰۶:۵۴

[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.