هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: بهترین نویسنده بحث های هری پاتری(غیر رول)
پیام زده شده در: ۱۷:۵۸ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۶
#1
سلام !!!
چه جالب من یکی همیشه از رای گیری خوشم می اومده !!!
خوب حتما هم توش شرکت می کنم .
به نظر من بهترین : پرسی ویزلی هست...


محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ شنبه ۲ تیر ۱۳۸۶
#2
بله !!! ممنون پروفسور کوییریل !!!
حتما منتظر می مونم !!!!
شما هم یادتون نره !!!!!


منکه مسلما با این تعداد پستی و درخواستهایی که اینجا میخوره فراموش میکنم.شما لطف کن این شناسه ای رو که این شخصیت رو داره چک کن و بعد از یه ماه دوباره معرفی کن تا ما این شخصیت رو به شما بدیم. موفق باشی.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۳ ۱۲:۳۱:۴۰

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ جمعه ۱ تیر ۱۳۸۶
#3
معرفی شخصیت:

نام: دكتر فيلي باستر

سن: پنجاه و هفت سال

جنس: مذکر

گروه : ریونکلا

ظاهر کلی:
ریشی سفید و انبوه و چشمانی درشت و سبز رنگ ، قد بلند و عصایی در دستش !!!

علاقه مندی ها:
ساخت وسایل آتش بازی همراه با اسراری مخوف و شگرف !!!!
سر کار گذاشتن دیگران با شوخی و سرگرمی هایی نا بجا !!!!

توانمندیها : ساختن و ایجاد وسایل شوخی ساده و پیچیده و همچنین وسایل آتش بازی ، تهیه ی معجون هایی مرموز اما کاربردی ، اختراع طلسم ها و جادو هایی که ابتکاری خلاق می خواهد !!!!!!

توضیحات : دکتر فیلی باستر در لندن چشم به جهان گشود ، او در خانواده ای شاد متولد شد و همیشه از شوخی و خنده لذت می برد !!! و همین امر از وی فردی شوخ طبع ساخت !!!!
در سنین نوجوانی برای تحصیل به هاگوارتز رفت ، در آنجا به عضویت گروه ریونکلا درآمد و از همان سنین به ساخت معجون های پیچیده علاقه ی بسیاری پیدا نمود !!! که همین علاقه باعث ابتکار و خلاقیت شگرف او در این زمینه شد ....
وی پس از فارق التحصیلی از هاگوارتز به گوشه ای گریخت و به ساخت معجون های پیچیده ی جدید و همچنین ساخت طلسم های ابتکاری پرداخت و آنها را با هم تلفیق داد .... و همین کار ها باعث ساخت اولین وسایل شوخی در آن زمان در لندن در دنیای جادو گری شد ....
با ابتکار او در این زمینه صنعت وسایل شوخی رونق گرفت .... و او را در همان سنین جوانی آنقدر معروف ساخت که نامش بر سر زبان ها افتاد ....
و همین امر باعث سو استفاده ی چند جادوگر سیاه از او شد ولی او که در گروه ریونکلا درس می خواند و از هوش و ذکاوت زیادی بر خوردار بود خود را از شر آنها راحت نمود ، اما در این راستا گوش چپش را از دست داد....
وسایل آتش بازی وی در بین تمام وسایل شوخی اش معروف تر است و حتی توانست به این دلیل چوب دستی نقره را دریافت کند....
او حال که پنجاه و هفت سال از عمر خود را پشت سر می گذارد ، هنوز مثل همیشه سرحال و شوخ طبع است و گاهی با اعمال خود تعجب مردم را بر می انگیزد !!!!


لطفا نفرمایید که این شخصیت گرفته شده و شخصیت دیگری را انتخاب و معرفی کنید ، چون بنده به شخصیت دیگری علاقه ندارم ...

پس فعلا باید صبر کنی اگه این شخصیت به مدت یک ماه فعالیت نکرد این شخصیت رو به شما بدیم.البته اگه خودتون باهاش صحبت کنید شاید زودتر به نتیجه برسید.موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۲ ۱۷:۰۵:۱۷

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۶
#4
شما فرمودید که نمایشنامه ی بنده به عکس هیچ شباهتی نداشت....
خوب من هم اون رو اصلاح کردم و الان فکر می کنم که شبیه بودنش به عکس غیر قابل انکار باشه !!!!!!!

خوب حالا اینم نسخه ی تصحیح شده اش :

هری در وسط رون و هرمیون نشسته بود و در حالی که سوپش را می خورد به پیام امروز نگاهی می انداخت ، ناگهان دستی چنان محکم بر پشت سرش کوبید که احساس کرد بینی اش از برخورد با کف کاسه ی سوپ شکست ...
اگر شوخی بود ، شوخی خیلی بدی بود ... در حالی که سوپ را از صورتش پاک می کرد ، به پشت سرش نگاه کرد ، آماده بود که مشتش را بر بینی فرد خاطی فرود بیاورد ، که ناگاه صدایی را از پشت سرش شنید و آن صدا صدای کسی نبود جز سورس اسنیپ !!!!
همان کسی که به خاطر پدرش از هری متنفر بود ....
و پس از سال اول تحصیل هری در هاگوارتز این تنفر دو طرفه شده بود.....
- هی پاتر ! چی کار می کنی نکنه می خوای اخراج بشی !
هری در حالی که منگ شده بود ، به چشمان اسنیپ نگاه انداخت و دست مشت شده اش را عقب کشید ....
- تو بودی زدی پشت سر من !!!
- پاتر داری گستاخ می شی ... تو نه شما !!!
- گفتم ، تو بودی زدی پشت من !!!!
هری با صدایی سرشار از خشم و کینه و عصبانیت این را گفت و در چشمان معلمش خیره شد !!!
- فکر کنم دو هفته مجازات در دفترم حالت رو جا بیاره پاتر ......
- تو هیچ غلطی نمی کنی .....
هری در حالی که وسط حرف او می پرید و چوب دستی اش رو به سوی اسنیپ گرفته بود گفت : اکسپلیاموس...
رون و هرمیون خیلی دیر متوجه موضوع شده بودند و نتوانستند جلوی هری را بگیرند...
اسنیپ در حالی که تمام سالن غذا خوری به آنها چشم دوخته بودند به عقب پرتاب شد و معلق زد ....
هری دوباره خواست به جلو برود ... اما رون و هرمیون مانعش شدند و هر کدام یکی از دستانش را گرفتند و نگذاشتند به طرف اسنیپ برود ... اما هری که دست بردار نبود به هر صورت که شد خود را از دست آن دو رها کرد و به طرف اسنیپ پرید....
تقریبا تمام سالن عمومی به هری خیره شده بودند و در عجب بودند.....
رون و هرمیون به امید اینکه بتوانند جلوی هری را بگیرند به سوی او شتافند ....
هری آنقدر داغ بود که نمی دانست چه کار می کند به طرف اسنیپ که بر روی میز ریونکلاو افتاده بود رفت و فریاد زد : کرشیو !!!!
نور سبز رنگی از چوب دستی اش بیرون زد و مستقیم به سوی اسنیپ رفت !!!!
اما این بار اسنیپ با چوبدستی اش مانعی درست کرد و نفرین را به سوی هرمیون کمانه کرد .....
هرمیون به زمین خورد و از درد به خود نالید ....
اسنیپ بلند شد و به سوی هری آمد و فریاد زد : آواداکداورا !!!!!!!
هری به طرفی جست زد و از نفرین گریخت نفرین به سوی رون رفت و او را به گوشه ای پرتاب کرد و دیگر تکان نخورد .....و هرگز نفسی نکشید !!!!!!!
هری به سوی اسنیپ دوید اما ناگهان نفرین سبز دیگری به او برخورد کرد و نفس آخر را کشید .... بله دامبلدور کار خود را کرده بود....
در همان حال بود که چهره ی دامبلدور تغییر کرد و ولدمورت آشکار شد ....


تایید شد!
شما میتونید شخصیت مورد نظرتون رو در تاپیک معرفی شخصیت، معرفی کنید تا بعد از تایید مدیران وارد گروه ایفای نقش بشید.موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱ ۱۲:۴۳:۲۳

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
#5
انگار شما واقعا متوجه منظور من نشدید !!!!!!
من نگفتم 3 روز قبل از گابلین پست زدم ، من گفتم که هنوز ( بعد از سه روز ) نوشته ی من بررسی نشده ( در کارگاه نمایشنامه نویسی )
تازه بمده نگفتم به زور شخصیتی را از کسی بگیرید !!!!
اصلا هیچی انگار شما قصد کمک به بنده را ندارید پس لطف کنید به وبمستر های گرامی بفرمایید که شناسه ی بنده رو قفل کنند تا بنده دیگه مزاحمتون نشم....
چون من دست بردار نیستم و حقمو می خوام !!!!
با تشکر از ناظران عزیز به خاطر جوابشون ...

در هیچ جا گفته نشده که مسئول تایید در بازی با کلمات و کارگاه باید دقیقا همون روز پست رو تایید یا رد کنه.این کار بین یک تا یک هفته ممکنه طول بکشه.در ضمن پست شما دو روزه که ارسال شده و من به عنوان مدیر سایت و مسئول تایید فعلی، فرصت رسیدگی در همون روز رو ندارم.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۹ ۱۷:۱۷:۰۹

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۳۴ سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
#6
من دارم حرف حق رو می زنم و حقم رو هم می خوام .....
لطفا کسی جوابگوی من باشه و بگه که چرا پس از سه روز نوشته ی بنده (فقط نوشته ی بنده ) در قسمت نمایشنامه نویسی بررسی ( تایید یا رد ) نشده !!!!!
و همین موضوع هم باعث از دست دادن شخصیت دلخواهم شد ....
پس می بینید که مشکل از بنده نیست ....!!!
ضمنا شما می فرمایید که بنده قوانین رو رعایت نکردم و از این جور چیز ها اگه توجه کنید گابلین هم پست نمایشنامه نویسی اش زود تر از پست بازی با کلماتشه !!! شما فرمودید که ایشون قوانین رو نقض نکردند و شایسته ی گرفتن این شخصیت هستند....
و بنده حقم رو می خوام و ازش نمی گذرم .....
شخصیت دیگه ای غیر از این شخصیت ( که به زور گرفتیدش ) رو هم نمی خوام ....
و همچنین لطفا کمکم کنید ....!!!
و گر نه من از این کار دست نمی کشم !!!!
یا کمکم کنید یا لطف کنید به وبمستر های عزیز بگید که شناسه ی بنده رو قفل کنند و بنده به فعالیتم در این سایت پایان بدم ...!!
متشکرم

تا اونجایی که من دیدم شما در روز 27 خرداد در تاپیک کارگاه پست زدید اما گابلین در روز 26 خرداد یعنی روز قبل از شما نمیدونم اون پستی که میگید سه روز قبل از گابلین زدید و رسیگی نشده کجاست من توی پروفایل شما چیزی ندیدم. در ضمن هیچ وقت شخصیتی که به یک نفر واگذار میشه به زور ازش گرفته نمیشه


ویرایش شده توسط دکتر فیلی باستر در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۹ ۱۳:۴۱:۵۲
ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۹ ۱۴:۴۵:۴۲

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۶
#7
معرفی شخصیت:

نام: دكتر فيلي باستر

سن: پنجاه و هفت سال

جنس: مذکر

گروه : ریونکلا

ظاهر کلی:
ریشی سفید و انبوه و چشمانی درشت و سبز رنگ ، قد بلند و عصایی در دستش !!!

علاقه مندی ها:
ساخت وسایل آتش بازی همراه با اسراری مخوف و شگرف !!!!
سر کار گذاشتن دیگران با شوخی و سرگرمی هایی نا بجا !!!!

توانمندیها : ساختن و ایجاد وسایل شوخی ساده و پیچیده و همچنین وسایل آتش بازی ، تهیه ی معجون هایی مرموز اما کاربردی ، اختراع طلسم ها و جادو هایی که ابتکاری خلاق می خواهد !!!!!!

توضیحات : دکتر فیلی باستر در لندن چشم به جهان گشود ، او در خانواده ای شاد متولد شد و همیشه از شوخی و خنده لذت می برد !!! و همین امر از وی فردی شوخ طبع ساخت !!!!
در سنین نوجوانی برای تحصیل به هاگوارتز رفت ، در آنجا به عضویت گروه ریونکلا درآمد و از همان سنین به ساخت معجون های پیچیده علاقه ی بسیاری پیدا نمود !!! که همین علاقه باعث ابتکار و خلاقیت شگرف او در این زمینه شد ....
وی پس از فارق التحصیلی از هاگوارتز به گوشه ای گریخت و به ساخت معجون های پیچیده ی جدید و همچنین ساخت طلسم های ابتکاری پرداخت و آنها را با هم تلفیق داد .... و همین کار ها باعث ساخت اولین وسایل شوخی در آن زمان در لندن در دنیای جادو گری شد ....
با ابتکار او در این زمینه صنعت وسایل شوخی رونق گرفت .... و او را در همان سنین جوانی آنقدر معروف ساخت که نامش بر سر زبان ها افتاد ....
و همین امر باعث سو استفاده ی چند جادوگر سیاه از او شد ولی او که در گروه ریونکلا درس می خواند و از هوش و ذکاوت زیادی بر خوردار بود خود را از شر آنها راحت نمود ، اما در این راستا گوش چپش را از دست داد....
وسایل آتش بازی وی در بین تمام وسایل شوخی اش معروف تر است و حتی توانست به این دلیل چوب دستی نقره را دریافت کند....
او حال که پنجاه و هفت سال از عمر خود را پشت سر می گذارد ، هنوز مثل همیشه سرحال و شوخ طبع است و گاهی با اعمال خود تعجب مردم را بر می انگیزد !!!!

این شخصیت گرفته شده.ما شخصیتهای خوبی داریم بهتره یکی از اونها رو انتخاب کنید.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۹ ۱۲:۳۱:۴۴

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۶
#8
آقای ناظر محترم من از قبل از اینکه شخصیت مورد نظرم گرفته بشه به شما اطلاع دادم ولی از دو روز پیش که شخصیت گرفته نشده بود تا همین الان نوشته ی بنده در کارگاه نمایشنامه نویسی بررسی ( تایید یا رد ) نشده است و می بینید که ایراد از بنده نیست .... و اگر زود تر تایید یا رد می شد این اتفاق نمی افتاد.....
با اینکه از دو روز پیش تا همین الان هم تایید یا رد نشده .....
و شما امروز شخصیت مورد نظر من رو به کس دیگه دادید ( گابلین )
ایشون دو روز بعد از بنده عضو سایت شدند و شخصیت های مورد نظرشون از نظر شما تایید نشد .....
و سپس بعد از دیدن شناسه ی بنده شخصیتم را گرفتند....
و مشکل از اینه که بعد از دو روز هنوز هم نوشته ی من تایید یا رد نشده و اجازه ندادید دوباره معرفی شخصیت کنم ....
بنده علاقه ی خاصی به بقیه شخصیت ها غیر از شخصیت خودم ( دکتر فیلی باستر ) ندارم .....
ایشون ( گابلین ) به نام دکتر فیلی باستر تغییر نام دادند و برای همین شناسه بنده با شخصیت ایشون یکی است و هر جا پست می دهیم ، تعیین اینکه کدام هستیم تقریبا غیر ممکن است ....
اگر ممکن است از ناظر محترم ایفای نقش در خواست می کنم به کار بنده ( تا دیر تر نشده ) رسیدگی فرمایند....
متشکرم


شما پستتون در کارگاه نمایشنامه نویسی رو قبل از تاپیک بازی با کلمات زدین . از طرفی گابلین پست معرفی شخصیتش رو زودتر از هر دو پست شما در تاپیک کارگاه و معری شخصیت زده و از اونجایی که ایشون مسیر درست رو پیش رفتن و مثل شما به قوانین بی توجهی نکردن حقشون اینه که شخصیت رو داشته باشن . شما هم بهتره یک شخصیت دیگه بردارید


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۹ ۰:۱۳:۰۷

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۰۴ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۶
#9
ناظر محترم شما آن قدر نوشته ی من را در قسمت نمایش نویسی بررسی ( تایید یا رد ) نکردید که آقای گابلین شخصیتی که من می خواستم و با شناسه ی نمایشی ام هم یکی بود رو به ایشون دادید با اینکه من از همون اول که توی بازی با کلمات و نمایشنامه نویسی پست دادم برای اینکه کسی شخصیت مورد نظرم رو نگیره در این قسمت هم ( شخصیت خودتون رو معرفی کنید ) زود تر پست دادم تا منتظر تایید در قسمت بازی با کلمات و همچنین نمایشنامه نویسی بمانم....
حالا خدمتتون عرض کنم که من شناسه ام رو خیلی قبل تر از گابلین ساختم ولی ایشون از روی شناسه ی من شخصیت دکتر فیلی باستر رو درخواست دادن و شما هم تایید کردید !!!!
ایشون که الان به دکتر فیلی باستر تغییر کردند با شناسه ی من یکی هستند و هر جا پست می دن با جایی که من پست میدم یکی است و دقیقا شبیه به هم هستند ...( فقط در شکلک متفاوتیم )....
ناظز محتم از شما در خواست می کنم شخصیتی که من درخواست کرده بودم را به من برگردانید .....
با تشکر از شما
دکتر فیلی باستر اصلی !!!


اگه شما قوانین رو درست اجرا میکردید و به جایه اینکه وقتتون سر رد شدن پستها تلف بشه اول از همه تو بازی با کلمات و بعد کارگاه پست میزدید بعد معرفی شخصیت میکردید این اتفاق نمی افتاد. من این اجازه رو ندارم که یه شخصیت رو نگه دارم تا شما تایید شید چون ممکنه طول بکشه.
به لیست شخصیتها برید و با یه شخصیت دیگه دوباره خودتون رو معرفی کنید.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۸ ۱۷:۱۶:۳۶

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۳ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
#10
هری در حالی که سوپش را می خورد به پیام امروز نگاهی می انداخت ، که ناگهان دستی چنان محکم بر پشت سرش کوبید که احساس کرد بینی اش از برخورد با کف کاسه ی سوپ شکست ... در حالی که سوپ را از صورتش پاک می کرد ، به پشت سرش نگاه کرد ، آماده بود که مشتش را بر بینی فرد خاطی فرود بیاورد ، که ناگاه صدایی را از پشت سرش شنید و آن صدا صدای کسی نبود جز سورس اسنیپ !!!!
- هی پاتر ! چی کار می کنی نکنه می خوای اخراج بشی !
هری در حالی که منگ شده بود ، به چشمان اسنیپ نگاه انداخت و دست مشت شده اش را عقب کشید ....
- تو بودی زدی پشت سر من !!!
- پاتر داری گستاخ می شی ... تو نه شما !!!
- گفتم ، تو بودی زدی پشت من !!!!
هری با صدایی سرشار از خشم و کینه و عصبانیت این را گفت و در چشمان معلمش خیره شد !!!
- فکر کنم دو هفته مجازات در دفترم حالت رو جا بیاره پاتر ......
هری در حالی که وسط حرف او می پرید و چوب دستی اش رو به سوی اسنیپ گرفته بود گفت : اکسپلیاموس...
اسنیپ در حالی که تمام سالن غذا خوری به آنها چشم دوخته بودند به عقب پرتاب شد و معلق زد ....
هری آنقدر داغ بود که نمی دانست چه کار می کند به طرف اسنیپ که بر روی میز ریونکلاو افتاده بود رفت و فریاد زد : کرشیو !!!!
نور سبز رنگی از چوب دستی اش بیرون زد و مستقیم به سوی اسنیپ رفت !!!!
اما این بار اسنیپ با چوبدستی اش مانعی درست کرد و
نفرین را به سوی هرمیون کمانه کرد ..... بلند شد و به سوی هری آمد و فریاد زد : آواداکداورا !!!!!!!
هری به طرفی جست زد و از نفرین گریخت نفرین به سوی رون رفت و او را به گوشه ای پرتاب کرد و دیگر تکان نخورد .....
هری به سوی اسنیپ دوید اما ناگهان نفرین سبز دیگری به او برخورد کرد و نفس آخر را کشید .... بله دامبلدور کار خود را کرده بود....
در همان حال بود که چهره ی دامبلدور تغییر کرد و ولدمورت آشکار شد ....

بنظرم این داستان خیلی شبیه به عکس داده شده نیست.در عکس کاملا مشخصه که باید در مورد چه چیزی داستان بنویسید.دوباره تلاش کن.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۹ ۱۷:۱۳:۲۷

محصولات دکتر فیلی باستر را در کوچه دیاگون با هولوگرام اصلی فقط از مغازه ی برادران ویزلی بخواهید ...!!!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.