تیم فانوس
پست سوم - آخر
بازی در حال اجرا بود. تیم فانوس با اعضای مجازی و واقعی خود در هوا دور هم جمع شده بودند. اعضای تیم فانوس دستای خود را روی هم گذاشته بودند تا شعار تیمشان را بدهند!
چارلی: « هوی پویول! باید دست من روی دست آنجلینا باشه! گم شو برو!
»
گودریک آه بلندی کشید و داد زد: « چارلی ، آنجلینا مجازیه! وجود خارجی نداره!
»
چارلی کمی در فکر فرو رفت و بعد ناگهان گفت: « راس میگی! ولی مینروا که مجازی نیست! دست کی روی دست مینروا هست؟! » چارلی شروع به کنار زدن دست ها کرد و بالاخره توانست دست پر از چین و چروک مینروا را زیر دست گودریک پیدا کند.
چارلی: « خجالت نمی کشی گودریک؟! تو چند قرن سن داری!
»
گودریک که خیلی کفری شده بود ، دست مینروا گرفت و او را کنار زد و گفت: « اصلا دخترا شعار نمیدن! خودمون شعار میدیم! »
تیم فانوس بعد از شمردن یک دو سه ، همگی با هم داد زدند: « فانوس چیکار می کنه؟ سوراخ سوراخش می کنه!
»
طرف دیگر میدانآلبوس: « لودو مواظب باشی ها! اینا انگار سوراخ کن آوردن!
»
لودو: «
»
بعد از مدتی سالازار به وسط میدان آمد و در سوت خود دمید و توپ را به هوا پرتاب کرد. گودریک با سرعت شروع به پرواز کرد و توپ را قاپید! لینی و لودو نیز به سرعت به دنبالش رفتند. گودریک سعی می کرد با حرکات مارپیچ آنها را از خود دور کند اما آن دو مثل سایه به دنبالش می آمدند.
در همین بین دامبلدور با احترام خاص و حرکات خاص خود به طرف مینروا رفت: « سلام مینری جونم! چه لباس خوشگلی پوشیدی!
»
مینروا کمی پرواز کرد و از البوس دور شد. البوس کمی متعجب شد و مینروا گفت: « برو کنار! من دیگه با تو کاری ندارم! دیدم چجوری لینی رو بغل کرده بودی!
»
البوس که اکنون دو هزاریش افتاده بود ، خنده ای کرد و گفت: « آه مینری جون! تو چقدر شوخ طبی! اون دختر جوان جای نتیجه ی منه! درضمن تو در این لباس جذاب تر از اون به نظر میایی! »
مینروا: « واقعا؟
»
آلبوس سرش را به نشانه ی تایید تکان داد و به کنار مینروا رفت. دستش را گرفت و آن دو در افق دست در دست هم محو شدند. در طرف دیگر بازی بازیکن های مجازی که اصلا همان اول بازی شارژشان تموم شد و افتادن زمین!
اما در طرفی گودریک همینطور با سرعت حرکت می کرد و لودو و لینی دنبالش بودند. گودریک سعی می کرد بین سکوی تماشاگران پیچ بزند و آنها را دور بزند اما نمی توانست! ناگهان لینی و لودو در یک حرکت عاقلانه ، گودریک را محاصره کردند.
لودو: « گرفتیمت! توپو بده!
»
لودو و لینی کمی با دقت به گودریک نگریستند اما نتوانستند توپ را در دستش بیابند! گودریک نیز شکه شده بود و سعی داشت توپ را پیدا کند اما نتوانست!
لینی: « پس ما واسه چی از اول بازی دنبالت می کردیم؟!
»
گودریک: «
»
هر سه نفر انها خسته و کوفته در اطراف زمین همینطور بی هدف دنبال توپ می گشتند. اما نمی دانستند که جستجو گر زرنگ تیم فانوس یعنی چارلی ، از جیبش یک اسنیچ تقلبی در آورده بود و آن را بالا برده بود!
سالازار جلو آمد و نیم نگاهی به چارلی کرد و گفت: « آفرین مو قرمزه! خب فانوس 150 بر صفر می بره! پایان بازی! »
چارلی: «
»
گودریک: «
»
مینروا: « 5 امیتاز به گریفندور به خاطر حرکت های عشقولانه قشنگ البوس ، اضافه می کنم!:aros: »
پایان