هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: تاثیرگذارترین قسمت کتاب...
پیام زده شده در: ۲۳:۳۳ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۳
#1
خاطرات سوروس اسنیپ و صحبت های دامبلدور به هری و بیشترینش جمله ای بود که لونا بعد از مرگ سیریوس به اون گفت.


*Slytherin Always is best and winner*


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۳
#2
نام:سالازار اسلایترین
گروه :اسلایترین
در زمان های دور چهار نفر به نام سالازار اسلایدرین ، گودریک گریفندور و هلگا هافلپاف و روونا ریونکلاو که از جادوگران ماهر و زبر دست آن زمان بودند ، مدرسه ای برای انتقال دادن علوم و فنون به دیگران به نام هاگوارتز ساختند.

سالازار اسلایترین عقیده داشت که تنها اصیل زادگان میتوانند در مدرسه تحصیل کنند و بر اساس همین اختلاف نظر که با بقیه مخالف بود هاگوارتز را ترک کردو در آنجا تالاری به نام تالار اسرار ساخت که در آنجا یک مار گذاشت به نام باسیلیسک که دو رگه هایی را که وارد هاگوارتز میشوند بکشد .

باسیلیسک تنها از سالازار و نسل او دستور میگرفت که یکی از وارثان سلایترین تام ریدل یا همان ولدمورت معروف هست.


اسلایترین موهایی سفید و چهره ای بسیار ترسناک داشت و یک قاب آویز به همراه خود داشت که بعد ها تام ریدل آن را به جام پیچ تبدیل کرد.

از چوب دستی و جاروی اسلایترین اطلاعاتی موجود نیست ولی او و نوادگانش جادوگران ماهر و مغروری بوده اند.


تایید شد! به ایفای نقش خوش اومدید اسلیترین بزرگ!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۳۱ ۲۲:۴۱:۱۴

*Slytherin Always is best and winner*


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۶ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۳
#3
سلام با اینکه خیلی ناراحتم ولی نهایت تلاشم رو برای بهترین شدن اسلیترین میکنم.
دیدم که شخصیت هری پاتر به رنگ سیاه هست پس میتونم از اون بگم.
هری جیمز پاتر پسر جیمز پاتر و لیلی پاتر:
پیش بینی شده بود در 31 ژوییه 1980 بچه ای به دنیا میاد که ولدمورت رو شکست میده.که در اون تاریخ هری پاتر و نویل لانگ باتم به دنیا اومدن.ولدمورت سعی کرد هری رو بکشه اما به خاطر اینکه مادر اون خودشو برای هری قربانی کرد تلسم برگشت و قدرت ولدمورت رو ازش گرفت.هری باهوش ، مهربون و شجاع بود و میتونست به زبون مارها حرف بزنه.

هری در سن 11 سالگی به هاگوارتز وارد شد .پرنده ی اون جغد سفیدی به اسم هدویگ و جاروی پرندش یه نیمبوس 2000 بود که مینروا مک گوناگال واسش خریده بود و شکست و سیریوس به اون یه آذرخش هدیه کرد .چوبدستی هری از چوب درختی خاص بود که در وسط اون چوب ققنوس دامبلدور یعنی فوکس بود .اون چوبدستی یک چوبدستی دو قلو داشت که ماله ولدمورت بود .اما هنگامی که هری و هرمیون برای نابود کردن هورکراکس ها تلاش میکردند اون شکست و هری دراکو مالفوی رو خلع سلاح کرد و چوبدستی مالفوی متعلق به هری شد.وقتی هری ولدمورت رو شکست داد متوجه شد که چون مالفوی ، دامبلدور رو خلع سلاح کرد و هری هم مالفوی رو ابر چوبدستی متعلق به هری هست و اونو نابود کرد.خونه و جن خانگی سیریوس بلک یعنی کریچر هم بعد از فوت اون به هری رسید.

هری بازی کوییدیچ رو خیلی دوست داره و مثل پدرش یه جوینده ی عالی هست.
هری در سن11 سالگی ولدمورت رو از گرفتن سنگ قدرت شکست داد.
او در سن 12 سالگی تونست باسیلیسک معروف گروه اسلیترین رو بکشه.
در سن 13 سالگی تونست پدرخوندش رو پیدا کنه و اونو نجات بده.( سیریوس بلاک)
در 14 سالگی با ولدمورت مقابله کرد و تونست از دست اون فرار کنه.
در 15 سالگی تونست ارتش دامبلدور رو درست کنه و بچه های زیادی رو اموزش بده تا در برابر مرگخواران مقاومت کنن.
در16 سالگی هری یکی از جان پیچه های ولدمورت رو نابود کنه و موضوع وجود هورکراکس ها رو بفهمه.
و بالاخره هری در 17 سالگی با نابود کردن تمام جان پیچه ها که مهن ترین اون ها به دست بچه ی دیگه که در 31 ژوییه 1980به دنیا اومده بود یعنی نویل ، نابود شد و سر انجام ولدمورت نابود شد.

هری با جینی ویزلی ازدواج کرد و صاحب سه بچه به اسم جیمز سیریوس ، آلبوس سوروس و لیلی لونا شد.



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۳
#4
سلام داستانم تایید شد .درباره ی شخصیتی که انتخاب کردم یعنی آلبوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور هست .که توی گروه گریفندور بوده .

آلبوس دامبلدور جادوگری خیلی بزرگ و بهترین مدیر تاریخ هاگوارتز بود که 0ند باری هم پیشنهاد رییس وزارتخانه سحر و جادو بهش داده بودن ولی اون نپذیرفت.

تا قبل از وجود هری پاترو حتی بعد از اون ولی تا حدودی کم تر ، دامبلدور تنها کسی بوده که ولدمورت از او میترسیده و حتی به خاطر وجود ولدمورت اسلیترین رو رها کرد تا در فرثتی مناسب به وسیله ی دفترچه خاطراتش دوباره به اون دسترسی پیدا کنه.

آلبوس رییس ویزنگاموت و بنیانگذار محفل ققنوس هم بوده.او مهارت بالایی در جادو داشته و خیلی هم شجاع بوده و چوبدست کهن و سنگ که مرده ها رو زنده میکنه رو داشته که دو تا از یادگاران مرگ بودن.
در پیری رنگ موهاش حدودا نقره ای و در جوانی قهوه ای روشن بوده و چشمش آبی هست.
چوبدستی اون که ابر چوبدستی بوده از چوب درخت یاس کبود ساخته شده.دامبلدور در دره ی گودریک که محل زندگی گودریک گریفندور بوده زندگی میکرد.


کلاه عزیز خودم گرفندور رو دوست دارم ولی هر چی بگی .



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۳:۲۰ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۳
#5
سال اول ورود هری پاتر به هاگوارتز بود .اون و هرمیون و رونالد که حرکات مشکوکی از اسنیپ دیده بودن سعی داشتن اونو تعقیب کنن.نیمه شب بود که هر سه شنل غیب کننده رو روی خودشون انداختن و به سمت اتاق اسنیپ رفتن .اسنیپ داشت توی اتاق راه میرفت و میگفت :((فردا بالاخره میتونم حال اون دامبلدور رو بگیرم.))که یه دفعه صدایی شنید
با استفاده ازصدای نفس بچه ها به سمت شنل میرفت که بچه ها سریع رفتن و بیرون و اسنیپ ضایع شد .
هری و هرمیون و رونالد رفتن به برج گریفیندور.رون و هری توی خوابگاه پسرا داشتن با هم حرف میزدن :
-هی رون به نظرت انیپ داشت از چی حرف میزد ؟اون میخواد چه بلایی سر پروفسور دامبلدور بیاره؟
-نمیدونم ولی مسئله ی مهمی هست ممکنه جون دامبلدور در خطر باشه ولی من فکر می کنم الان بهتره بخوابیم تا فردا رسیدگی کنیم.
-پوفففف :vay: رون از دست تو .ولی خب منم موافقم بد نیست یه کم بخوابیم.


صبح که شد قرار بود اعضای گریفندور برن اردو چون طبق معمول گل کاشته بودن و اینم جایزشون بود. نزدیک رفتن بود که هری ،جرج و فرد رو کشید کنار و گفت :
-هی بچه ها یه آبنبات به من بدین که مریض نشونم بده.
(فرد و جرج باهم)-ای شیطون معلوم نیس میخوای چیکار کنی ولی بیا .واسه تو مجانیه !
-ممنون بچه ها فقط رون خبردار نشه .
-باشه هری خداحافظ
-خداحافظ
هری تونست با آبنبات پروفسورمک گوناگال رو فریب بده و تو مدرسه بمونه.

سریع به سمت شنل غیب کننده پدرش رفت واونو پوشید وبه سمت دفتراسنیپ رفت.اونجا بعد از هری بلافاصله دراکو مالفوی وارد شد.
اسنیپ به دراکو گفت:وقتشه مالفوی ، گروهتو جمع کن .
-چشم پروفسور.
دراکو از اتاق بیرون رفت و اسنیپ خنده کنان با خودش گفت :امروز تموم میشه آلبوس!آماده باش.
دراکو در زد و اسنیپ گفت :الان میام.
اسنیپ و گروه مالفوی به سمت اتاق دامبلدور رفتن .وقتی وارد شدن هری هم پشت سرشون اومد .اسنیپ چوبش رو در آورد. دامبلدور هم همینطور اسنیپ اومد حروف یک تلسم رو زمزمه کنه که هری ناگهان فریاد کشید
:دور شو اسنیپ ! نمیزارم به پروفسور آسیبی بزنی .
یک دفعه همه در اتاق زندند زیر خنده ، حتی دامبلدور هم داشت میخندید هری دوباره نعره زد:پروفسور اونا میخوان شما رو بکشن.

هری یک دفعه اسنیپ رو با تلسم له وری کورپس وارونه کرد .
-آرام باش پاتر جوان .سوروس و گروه مالفوی اومدن تا با هم به دیدن کوییدیچ هافلپاف و اسلیترین بریم.
هری که جا خورده بود اسنیپ رو به زمین انداخت .

دامبلدور گفت:من با آقای مالفوی و بچه ها به زمین کوییدیچ میریم .
هری هم داشت از اتاق بیرون میرفت که ناگهان اسنیپ دستشو گرفت و سریع اونو روی صندلی پرت کرد .
-پاتر احمق مثل پدرت فضول و گستاخی .
-اگه یک بار دیگه به پدرم بی احترامی کنی میکشمت .
- ساکت شو.خیلی باید پر رو باشی که بعد جاسوسی هات با اون دو تا احمق و انجام اون تلسم روی من جلوی دامبلدور هنوز تو چشمام نگاه کنی.150 امتیاز از گریفیندور برای این کار ابلهانه ی تو کم میشه .برو توی حیاط تا مک گوناگال برگرده.و جریمت رو بگه.

هری هم که خیلی از حرکت خودش خندش گرفته بود خندید و به حیاط رفت.


بعد از نوشتن پست یکبار مرورش کن تا اشکالات املایی و نگارشیش رو برطرف کنی. از شکلک در آخر جمله ها استفاده کن، نه وسطشون. در مورد داستانت هم باید بگم خط و نشون کشیدن های اسنیپ برای دامبلدور با قرارشون برای دیدن کوییدیچ جور درنمیاد. برای نوشته های بعدیت این نکات رو رعایت کن.

تایید شد! سال اولیا از این طرف!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۳۱ ۱۱:۳۱:۲۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.