هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
#1
سلام کلاه عزیز
من خیلی آدم جسور، اهل هیجان و کنجکاویم .
وقتی بهم میگن نمیشه یا تو نمیتونی خیلی لجم میگیره و بیشتر پافشاری میکنم روی موضوع، بیشتر عاشق کوهنوردیم و ساعتها وقتمو با خیال پردازی کردن میگذرونم، بهمین خاطر سعی میکنم کتاب رو نخونم بلکه باهاش ارتباط بگیرم.
عاشق شیمیم و آزمایش کردن ...
بیشتر دوست دارم تو ریونکلاو باشم ولی تو سایت پاترمور من برای گریفیندور انتخاب شدم


لطفا منو برای ریونکلاو انتخاب کن.

مرسیکم الله


가세미.레일라


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ سه شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
#2
👤هی هی نگاه کن، اون پسره هری پاتره که توگروه اسلایترین هاست.

👤آره دیگه میگن اسمش آلبوسه.

👤واقعا! انگار این بار اسلایترین ها میزبان پاترها شدن...چه مضحک! بیاین بریم.

آلبوس دیگربه شنیدن این جملات عادت کرده بود؛ به شنیدن حرفهایی که اورا باپدرش قضاوت میکردند واز اوانتظار هری پاتربعدی شدن راداشتند ولی کافی بود اوتصمیمش بعنوان آلبوس پاتر زندگی کردن بود نه بعنوان پسرهری پاتر معروف قلمدادشدن واولین گام این کار راکلاه گروهبندی انجام داده بودوحالااوست که درمیان اسلایترین هاپشت میزغذا نشسته است.

👤سلام من براون همیلتونم... میتونی برونی صدام کنی.. اممم میشه اینجابشینم؟
برونی موهای سیاه فرفری داشت درنگاه اول زخم روی دماغش خودنمایی میکرد. درحالیکه کنار آلبوس می نشست کمی از نوشیدنی که همراهش بودرا مزه مزه کرد.

آلبوس: سلام منم آلبوس سروس پاترم، آره حتما.

برونی ناگهان چشمانش متوجه او شدو درحین اینکه شوقی توام باتعجب درصدایش موج میزدگفت: تو پسر هری پاتری؟همون پاترمعروف؟؟

آلبوس لبخندی زدوگفت:آره خب.

برونی که سعی میکرد تا کتلت ماهی گوش حلزونی رادرگوشه لپش جابدهد تامجالی برای صحبت بیابدگفت:
ایول پسر... حالت چطوره؟ حتما ازاینکه اینهمه تو دنیای جادوگرا معروفی خیلی بهت کیف میده، آره؟!

آلبوس: خب دردسرشم زیاده، دماغت چیشده هوم؟؟

برونی خندید:
قصه اش برای من که خیلی دردآوره ولی بقیه ازشنیدنش ریسه میرن.. اینو ولش کن کدوم اتاقی هستی؟

آلبوس: نمیدونم،تازه واردم هنوز خوابگاه نرفتم.

👤هی برونی چرا اونجا نشستی ؟ پاشو بیا اونجا مسابقه جنگ چنگالهاست اونوقت تو اینجایی؟ لعنتی من روت شرط 23تا شکلات غورباقه ای بستم.
آلبوس دختری با موهای خاکستری و چشمان درشت رادید که درحال غرغر کردم بسمت آنها نزدیک میشد.

برونی با شیطنت درحالیکه به آلبوس اشاره میکردگفت:
اونجا رو ول کن شرط بندی اصلی اینجانشسته جسیکا... این پسر هری پاتر مشهوره ببین.

جسیکا با ناباوری رو به فردی که برونی اشاره میکرد گفت:
نکنه بازم داری باشوخیای بی مزه ات دستم میندازی... برونی قسم میخورم این بار نمیزارم از زیر جادوم جون سالم به درببری...

برونی بانگرانی به او توپید:
باورکن شوخی نمیکنم ..هی آلبوس بهش بگو تو پاتری بگو دیگه...

آلبوس با بی خیالی گفت:خب که چی؟

جسیکا که موشکافانه سرتاپای آلبوس را دیدمیزد ،رو به برونی کرد:
اگرپسر پاتره چرا تو گریفیندورها نیست؟همه پاترها که اونجا میرن هان؟؟!

آلبوس که حرصش درآمده بود:
مگه همه پاترها عهدناگسستنی باگریفیندور بستن که حتما برن اونجا؟!!

جسیکا جاخورده بود:
نه خب...نه من منظورم این نبود...
وبرای برای پایان دادن به این بحث نفس عمیق توام بالبخندی کشید وافزود:
من جسیکا کراسینگمرم واز ارشدای اسلایترین وهمینطور عضوگروه کوییدیچ هاگوارتزم خوشحالم که میبینمت... اممم دوست داری بیای اونطرف مسابقه رو ببینی، حتما خوشت میاد.

چندی بعد آلبوس خودرا میان انبوهی ازدانش آموزان اسلایترینی آنسوی میز تالار یافت.همانطور که همگی آلبوس را دربین سوالات متعددی درباره خودش والبته پدرش دربرگرفته بودند،او ناچاربود کم وبیش کمی به کنجکاوی آنها پاسخ بدهد.

👤پدرت خیلی باحاله نه؟ باهات دوئلم میکنه؟؟

👤معلومه که آره احمق...هری پاتر خیلی قویه و تنها کسیه که اسمشو نبر رو نابود کرد، آلبوس پدرت هرروز چند کیلو گوشت اژدها میخوره؟ من شنیدم بیشتر خام دوست داره تا آب پز، آره؟؟

آلبوس که خنده اش گرفته بود گفت:
بیشتر پودینگ شونزده تخمه دوست داره تا گوشت..

👤نه این امکان نداره...آلبوس حتما نمیخواد راز قدرت پدرشو بروز بده.

👤خب مشنگ معلومه که به هیچکس نمیگه، آلبوس تو هم بلدی به زبون مار حرف بزنی..فیس سیشرا براتیسسسس...هان؟؟

ناگهان صدایی جمعیت را خاموش کرد:
چه آدم مضحکی و چه حرفهای خسته کننده ای.. فکر کنم دوره ی جنگهای بی محتوا وبی ارزش خیلی وقته تموم شده و در حالیکه به مغزش اشاره میکرد افزود:
الان باید روی استعداد وهوشت برای جادوگر اول شدن سرمایه گذاری کنی، چیزی که پاترها هرگز نداشتن.

دختری که با قدی نسبتا بلند ومو خرمایی با نگاهی تمسخرآمیز این کلمات را نسبت به آلبوس ادا کرد و رفت.
در همین حال برونی زیر گوش آلبوس زمزمه کرد:
اون یک ریونکلاویه، من شنیدم جذبش کل هاگوارتز روتحت تاثیرقرار داده...

ولی برونی نمیدانست همین چند کلمه کافی بودتا آلبوس ناقوس جنگ بین اسلایترینها و ریونکلاوی ها را به صدا درآورد.
شایداز موردتوجه قرارگرفتن خسته شده بود ولی هرگز تحمل این که کسی علانابه اصالت و خانواده اش توهین کند را نداشت، پس آن دختر باید تقاص کارش را پس میداد.


ادامه دارد....


-------
پاسخ:
فلسفه "ادامه دارد" آخرش رو درک نکردم خیلی . حتی نمیدونم بر اساس کدوم عکس کارگاه نوشتید چون شماره ش رو هم ذکر نکردید حتی. ولی مهم نیست. تصور میکنم برای هر عکسی هم بخواین می تونید در این سطح نمایشنامه/داستان بنویسید. تقریبا خوب بود. یه سری نکات جزئی هستن که فعلا جای بحث شون نیست و بعد از ورود به ایفای نقش خودتون متوجه میشین. یه جورایی تدریجا و خود به خود رفع میشن. تایید شد.

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط Long_night0716 در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲ ۱۷:۰۱:۱۳
ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲ ۲۲:۲۷:۴۹

가세미.레일라






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.