تصویر ۱۶ریموس:
-هی بروبچ! بیاین این کوپه خالیه!
هر سه دوست وارد کوپه خالی شدند و سپس چمدان هایشان را در محل خود قرار دادند.
سپس نشستند و سیریوس سر صحبت را باز کرد:
-هی بچه ها! ببینین چی آوردم!
سیریوس دست در جیبش کرد و چیزی را دراورد.
جیمز پرسید:
-این... این واقعا...
سیریوس:
-آره نقشه است.
ریموس:
-پس چرا اینطوری شده؟ نکنه...
سیریوس:
آره درسته.
سکوت سنگینی در جمع حاکم شد...
بعد از لحظاتی ریموس گفت:
-خیلی خب اشکالی نداره بده من درستش می کنم.
سیریوس نقشه را سریع به ریموس داد.
ریموس چوبدستی اش را دراورد و به نقشه ضربه زد و گفت:
-ریپارو!
کم کم نقشه تعمیر شد. ریموس برای اینکه نقشه را امتحان کند با چوبدستی اش به نقشه ضربه ای زد و گفت:
-من رسما قسم می خورم کار بدی انجام بدم.
آرام آرام روی تکه کاغذ خالی نوشته ای نقش بست:
-«آقایان، مهتابی، دم باریک، پانمدی و شاخدار
گروه امدادرسان ویژه ی جادوگران خطاکار مفتخرند که تولید جدیدشان را معرفی کند...»
سیریوس:
-آفرین ریموس!
جیمز:
-عالیه! فقط سیریوس از این به بعد حواست رو بیشتر جمع کن!
-باشه! ولی همش تقصیر پیتر بود. اگه اون شب اونقدر کله شق نبود اینطور نمی شد.
----
پاسخ:سلام، به کارگاه خوش اومدی.
اینکه سعی کردی داستانت چیز جدیدی باشه جالب بود. دقیقا خواسته ما از شما هم اینه که چیز جدیدی رو ارائه کنید تا توانایی خلاقیتتون مشخص شه.
یکسری ایرادات مثل کم بودنِ توصیفها وجود داشت... ولی برای کارگاه کافیه. با ورود به ایفا رفع میشن.تایید شد.مرحله بعد:
گروهبندی[/i]