هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸ یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱
#1
سلام.. من عکس شماره ۱۸ رو انتخاب کردم. همونی که دامبلدور نامه رو با شمشیر باز میکنه. نتونستم لینک رو بزارم پس اینجا میگم لطفا قبول کنید..
[ سلام پروفسور. مطمئنم حدس زدین که من واسه چی به شما نامه فرستادم. به یکی دیگه از خونه های مشنگی حمله شده. همه ده عضو اون خونه کشته شدن. درسته که فعالیت مرگخوار ها خیلی رفته بالا ولی کار اونا نبوده. با اینکه ما رد ضعیفی از جادو رو اونجا حس کردیم اما همه آدما با شمشیر کشته شده بودند و هیچ علامت شومی بالای خونه نبود. از این حادثه ما فقط یه شاهد داریم که میگه :(من دیدمش.. یه پیرمرد سیاه پوش با یه ریش بلند و سفید بود ج که یه شمشیر با یاقوت قرمز دستش بود. اون رفت تو خونه و کم بعد با یه شمشیر خونی برگشت. من مطمئنم که اون قاتلشون بوده.)
عجیبه نه؟ به هرحال امیدوارم که بتونی کمکمون کنی. این هفتمین حمله به مشنگ ها تو این ماهه. واقعا دارم گیج میشم. اگه اون یه مشنگ بوده پس چرا اونجا جادو استفاده شده؟ بعدم اگه اون جادوگر بوده چرا با یه آوداکداورا اونا رو نکشته؟ به هر چی برسیم بهت میگم..
امیدوارم که حالت خوب باشه... آلیس بلک وزیر سحر و جادو]
پروفسور دامبلدور با تاسف نامه را در آتش انداخت و سوختنش را تماشا کرد. او مطمئن بود که هیچکس به او شک نمیکند. به شمشیر گریفندور که از قتلی که دیشب انجام داده بود خون قدش بود نگاهی انداخت. بله درست فکر کردید؛ قاتل مشنگ ها آلبوس دامبلدور است!! درست بود که او حامی مشنگ ها بود اما این یک پوشش بود تا انتقام خواهرش را از مشنگ های کثیف بگیرد. بعد از سال ها تلاش بلاخره کارش را شروع کرده بود و تا تمام مشنگ ها را نمیکشت دست بر نمیداشت. شمشیر را برداشت و به خون خشک شده روی آن نگاه کرد. آنقدر غرق تماشای شمشیر بود که نفهمید هری داخل اتاق شده و با تعجب به او و شمشیر خونین در دستش نگاه میکند. ذهن هری داشت دیوانه وار کار میکرد. پیرمرد سیاه پوش... ریش بلند و سفید. او بود که قتل ها را انجام داده بود. با تعجب گفت:
+پروفسور. اون شما بودین؟! اون شما بودین که قتل ها رو انجام میدادین؟
_اوه هری کی اومدی اینجا؟ ندیدمت!! آره من بودم. و تو رازم رو فهمیدی! منو ببخش هری ولی تو قراره الان بمیری.
دامبلدور با یک حرکت، سر هری را از تن جدا کرد. سرش را در دست گرفت و گفت:
و این هم پایان پسری که زنده ماند!!


تایید شد.
مرحله‌ی بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۱/۷/۲۳ ۱۴:۱۲:۲۷

آلیس بلک... ملکه هاگوارتز






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.