پرسی کمی فکر کرد و یادش افتاد که برادر زاده اش هوگو در ایتالیا بازیگر بوده است و در سریال افسران پلیس نقش جناب سروان فری را بازی کرده است از این رو رو به آنی مونی گفت :
-بیاید زودتر بریم ،ایتابیایی حرف زدنش با من فقط یکی این لپ تاپ رو با خودش بیاره .
بارتی و آنی مونی که از این حرف پرسی تعجب کرده بودند
گفتند :
-پرسی مگه تو ایتالیایی بلدی ؟ ایت پی سی رو می خوای چکار ؟
-شما بیارید بقیه اش با من
با این عقاید آن سه نفر به مقصد ایتالیا آپارت شدند .
در ایتالیا- بارتی یه بار دیگه آدرس رو بخون
- برای بار آخر میگما ، ایتالیا ، چیتادلا ،کوچه ی مک آفی ،پلاک ده
- خب مثل این که درست اومدیم ،اگه واقعاً همین آدرس خونش باشه اینم زنگ درشه ، آنی زنگ بزن
آنی با سر علامت تایید را نشان داد ،به طرف در رفت و زنگ را زد .
در مدتی که ساحره می خواست بیاد دم در و در را باز کند پرسی با لب تاپش به آیدیش رفت و بروی اسم هوگو اشاره کرد .
پرسی :
خدا رو شکر که آن هس
- کی ؟
- هوگو برادر زاده ام ،وایسا حالا باهاش چت کنم
- : سلام هوگو
- سلام عمو مرگ چه عجب به یاد ما افتادی
- اختیار داری عمو این بارتی شاهده که من همیشه به یادتم .
- خب عمو چه خبر
- عمو ببین من الآن ایتالیا هستم و به کمک احتیاج دارم
- خب بگو ببینم اونجا چکار می کنی
- اونش دیگه به تو مربوط نیست
در همان لحظه ساحره در را باز کرد و نگاهی مشکوکانه به آن سه نفر انداخت .
- : هوگو دستم به دامنت سلام به ایتالیایی چی می شه؟
- سلامینو
پرسی رو به ساحره کرد و گفت :
- سلامینو
ساحره نیز جوابش را داد و گفت شمانینو ؟
پرسی عین حرف رو برای هوگو تایپ کرد و او گفت که پرسی بگوید :
- اسم منینو هستینو پرسی ویزلینو
- شما فامیل هوگو ویزلی بودنینو ؟
-پله اینو
-چکار داشتینو ؟
پرسی که دوباره معنی حرف او را نفهمید از هوگو کمک گرفت .
- ما به کمک شما احتیاج داشتینو ، می شه با ما انگلیس اومدینو ؟
- در عوض چه قدر دست مزد می دینو ؟
- ما به شما دادینو 20000گالیونینو .
-
- منظورم این بودینو که شما بیانو بعد درباره اش صحبتینو .